هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت سی و پنجم 🔸 #نیمه_شعبا
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⚫️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت سی وششم
🔸 #جایزه
یکی از عملیات های نفوذی ما در منطقه غرب به اتمام رسید بچه ها را فرستادیم عقب. پس از پایان عملیات یک به یک سنگر ها را نگاه کردیم کسی جا نماند وبعد به عقب به راه افتادیم ساعت یک نیمه شب بود مدتی راه رفته بودیم وخسته شدیم گفتم اگه مشکلی نیست اینجا استراحت کنیم ابراهیم موافقت کرد هنوز چشممان گرم نشده بود که احساس کردم از سمت دشمن کسی به ما نزدیک میشود خیلی آهسته ابراهیم را صدا زدم زیر نور ماه مشخص بود عراقی که روی دوشش کسی رو حمل میکرد به مانزدیک میشد وقتی کاملا نزدیک شد بیرون پریدیم ومقابلش ایستادیم سرباز عراقی ترسیده بود و همانجا روی زمین نشست.
متوجه شدیم روی دوشش یکی از بچه های بسیجی خودمان است . خیلی تعجب کردیم😳 واسلحه را روی دوش انداختم وبا کمک بچه ها از روی دوشش مجروح رو برداشتیم رضا از او پرسید اینجا چه میکنی . گفت بعد از شما؛ مشغول گشت زنی در مواضع شما بودم که به این مجروح بر خوردم که از شدت درد مولا امیر المومنین وامام زمان را صدا میزد با خودم گفتم به خاطر مولا علی تا بعثی ها نیامدند این جوان را به نزدیک سنگر ایرانی برسانم بعد ادامه داد
🌷شما حساب ما سربازان شیعه را با بعثی ها جدا کنید🌷 . حسابی جا خوردیم ابراهیم گفت تو برادرشیعه ما هستی اگر بخواهی میتوانی اینجا بمانی سرباز عراقی عکسی از جیبش بیرون آورد و گفت اینها خانواده های من هستند اگر به نیرو های شما ملحق شوم صدام خانواده ام را میکشد . بعد با تعجب به چهره ابراهیم نگاه کرد و با لهجه عربی سوال کرد انت ابراهیم؟ ...
همه ما تعجب کردیم😳 این جمله نیازی به ترجمه نداشت ابراهیم با چشمان گرد شده ولبخند پرسید اسم من رو از کجا میدونی ؟ . من به شوخی گفتم نگفتی تو عراقی ها هم رفیق داری!😁
سرباز عراقی گفت یک ماه قبل عکس شما وچند فرمانده دیگر به تمام یگانها ارسال کردند وگفتند هرکس سر این فرماندهان ایرانی را بیاورد جایزه بزرگی از صدام دریافت خواهد گرفت....
🔸🔸در همان ایام خبر رسید از فرماندهان سپاه غرب مسئولی برای گروه اندرز گو انتخاب شده ماهم منتظر شدیم اما خبری نشد جویا شدیم متوجه شدیم جمال تاجیک که مدتی هست به عنوان بسیجی در گروه ما هست فرمانده مورد نظر است . با ابراهیم سراغ جمال رفتیم واز او سوال کردیم چرا نگفتی مسئول گروه هستی جمال نگاهی کرد وگفت مسئولیت برای این است که کاری انجام بشود الحمدلله اینجا کار به بهترین صورت انجام میشود من هم از اینکه بین شما هستم خیلی لذت میبرم شما هم به کسی چیزی نگید
جمال بعد مدتی در عملیات مطلع الفجر در حالی که یکی از فرماندهان خط شکن بود #شهید شد...
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃💕🍃💕🍃💕
🌾 آن نیست شجاعت ڪه گلو چاڪ ڪنے
مردانــگے آنجاست ڪه دل پـاڪ ڪنے
وقتـے ڪه به باشـگاه تقـــوا رفتــے
اے ڪــاش #حریفِ_نفس را خاڪ ڪنے🏅
#دوست_دارم_مثل_توباشم_ابراهیـم🌷
#الگو_برداری_از_شهدا
✔ نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان،
برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.
🔹 به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری.
رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته. پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی.؟
خیلی آرام و متواضع پاسخ داد:
🔹این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی. منهم منتظر ماندم مانع پرواز نشوم.
🔹در صورتیکه شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بودند.
نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او. بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.
درست مثل نماینده سراوان!!!!!'
✔خدایا چه گلهایی را پرپر کردیم؛ چه خارهایی را نماینده خود کردیم.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
هادی همیشه از شهدا حرف می زد
از نحوه شهادتشون ، از زندگی نامه شون و...
به سه #شهید علاقه ویژه ای داشت.
حاج ابراهیم همت ، ابراهیم هادی و محسن دین شعاری .
در هر فرصتی یک چیزی از این #شهدا می گفت:
همیشه یک تعداد زیادی از عکس های #شهدا را می آورد خانه و از خانه می برد مسجد . یادمه فیلم خداحافظ رفیق را خیلی دوست داشت ، آخرش هم مثل آن هاشد.
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🔴 کدام قدرت واقعی است؟
قدرت فرماندهان ایرانی یا فرماندهان آمریکایی؟
استنلی مککریستال ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا و رئیس پیشین فرماندهی مشترک عملیات ویژه آمریکا :
سردار «قاسم سلیمانی» فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران یکی از کاریزماتیکترین رهبران نظامی جهان است.
ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، او (سلیمانی) را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیر نظر گرفتم اما او وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است.
قدرت سیاسی که قاسم سلیمانی دارد به او اجازه میدهد که کارهای بسیاری انجام دهد ولی او کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.
📜 #وصیت_شهدا
📍شايد قرنها طول کشد انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبری يک جامعه سردرگم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد. #امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است
#شهید_همت
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت سی وپنجم 🔶 #چترباز اواخر سال 1369 بود. ستاد تيپ دوم لشك
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت سی وششم
🔶 #ازدواج
آن زمان در مقطع دبيرستان تدريس داشتم. يك روز يكی از شاگردانم آمد و گفت: برادر من دوستی داردكه سيد و جانباز است، ولی از لحاظ مالی صفر است. اجازه ميخواهند به خواستگاری شما بيايند.بعد آنها با مادرم اين مطلب را در میان گذاشتند. خيلی خوشحال شد و اجازه
داد كه به خواستگاری بيايند. در همان ابتدا سيد گفت: من از جبهه آمده ام و دستم خالی است و ...شاید خيليها مقام داشتند. پول داشتند. اما سيد هيچ كدام را نداشت. اما در كلامش، رفتارش و حرف زدنش اخلاص موج ميزد. آدم ناخودآگاه جذب او ميشد. در دوران نامزدی بيشتر از شهدا برايم ميگفت؛ از لحظه های شهيد شدن يارانش. هميشه ميگفت: من جا مانده ام. از خدا ميخواست شهادت را نصيبش كند. سيد هيچ چيز را برای خودش نميخواست. به کم قانع بود. هميشه از خودش ميپرسيد: آيا ديگران هم دارند؟ وقتی از وسايل زندگی چيزی اضافه به نظرش ميرسيد، با مشورت هم به كسانی كه احتياج داشتند ميداد. درباره عقد و عروسی، چون تازه از جبهه آمده بود و حال و هوای شهدا در سرش بود به من گفت: بهتر است رسم حزب اللّهی ها را اجرا كنيم. مراسم عقد ساده ای را برگزار كنیم.من هم قبول كردم. بسيار ساده و بی آلايش ولي خالصانه زندگی را شروع
كرديم. قسمت اين شد. ما شش سال با هم زندگی كرديم؛ از ديماه 1369 تا ديماه 1375 .
شخصیت عجیبی داشت. رفتار و اعمالش بی حساب وكتاب نبود. سيد غير از مراقبه، محاسبه هم داشت.از همان دوران عقد ايشان جلو می ايستادند و من هم پشت سر ايشان به جماعت نماز ميخوانديم. سيد بيشتر نمازهايش را به جماعت ميخواند؛ مگر زمانی كه مريض ميشد. بيشتر اوقات هم روزه دار بود.
بيشتر دعاها را حفظ بود. از او پرسيدم شما كی اين همه دعا را حفظ كرديد؟
ميگفت: جبهه بهترين محل برای خودسازی بود. در جبهه وقتي در سنگر بوديم بهترين كار ما اين بود كه دعاها را حفظ كنيم.
ميگفت: كتاب دعا يا مفاتيح الجنان شايد هميشه در دسترس نباشد پس بهترين راه حفظ كردن آن است.او ميخواند و من هم با او زمزمه ميكردم. هميشه به من سفارش ميكرد كه حتمًا دعاها را بخوانم و قرآن را فراموش نكنم.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌾🌴🌾🌴🌾🌾🌴🌾🌴🌾🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بزرگ مردان کوچک🔺
#مردان_واقعی😭
باباجون من مواظب احمد و مامانم هستما😭😞