از دست نوشته های #شهید_محمدحسین_محمدخانی :
یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
به نام حضرت عشق که موجودیت کل
کونین را وابسته ومتصل به موجودیت
عاشق ترین کرد و او را نقطه پرگار وسبب خلقت حبیب و ولی و زمین وآسمان وکونین گردانید.
هم او که عاشق عاشق بود ودر راهش از ازل تا ابد پایدار ومستدام ماند.
پا به هستی چو نهادم همه ی هستی من وقف دلبر شد وخود نقطه ی پرگار شد از خدا می خواهم که این عبد حقیر سر تا پا تقصیر را در روز حشر از متصلان به رشتهی #چادرش قرار دهد.
#یازهرا
#فاطمیه
بزرگوارانی #اهوازی که ثبت نام کردن حتما به این شماره عکس ثبت نامی خودشون ارسال کنن
دوره مقدماتی آموزش مهدویت در اهواز
+98 916 938 2414
https://payment.masaf.ir/class/m
🔅" بسم الله الرحمن الرحیم "
📣 موسسه مصاف برگزار میکند:
📚 « دوره مقدماتی و تکمیلی کلاسهای معارف مهدویت »
🔸موسسه مصاف، با همکاری بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، اقدام به برگزاری دورهی هماهنگ کشوری معارف مهدویت، در ۱۱ شهر تهران، مشهد، شیراز، اراک، اردبیل، اصفهان، اهواز، شهرکرد، قم، کرمان، کرمانشاه؛ کرده است.
🔸این دوره توسط بهترین اساتید تخصصی مهدویت از بنیاد حضرت مهدی موعود تدریس خواهد شد و پس از اتمام دوره، مدرک رسمی مهدویت اعطا خواهد شد.
📅 زمان ثبت نام: از ٢۴ دی ماه الی ۳ بهمن ماه ۹۷
📆 شروع دوره: از ۵ بهمن ماه ۹٧
⏳زمان جلسات: جمعه ها صبح ساعت ۸ الی ۱۲
👤(ویژه برادران و خواهران)
🌐 ثبت نام در این دوره به صورت اینترنتی میباشد. لطفاً قبل از اقدام به ثبت نام، حتماًَ شرایط و قوانین را در سایت مطالعه بفرمایید.
🔺 (پس از اتمام ثبت نام، به هیچ وجه مبلغ پرداختی برگشت داده نخواهد شد. بنابراین با دقت شرایط ثبت نام را بررسی کنید)
🌐 نکات ثبت نام اینترنتی :
۱- ثبت نام در این دوره به صورت اینترنتی بوده و هزینه کلاسها نیز به صورت اینترنتی دریافت میگردد. (جهت واریز هزینه، نیاز به شماره کارت ١۶ رقمی بانک، رمز دوم کارت بانکی، CVV2 و تاریخ انقضاء کارت دارید)
۲- پس از اتمام ثبت نام، در صورت موفقیت آمیز بودن ثبت نام، پیامکی حاوی کد رهگیری و شماره مسئول برگزاری استان مربوطه، به شماره همراه وارد شده ارسال خواهد شد.
۳- وارد کردن قسمتهای ستاره دار الزامی میباشد.
۴- آدرس محل برگزاری کلاسها متعاقباً اعلام خواهد شد.
🔺کلاسها از ۵ بهمن ۹۷ به مدت ۸ هفته، هر جمعه ساعت ۸ الی ۱۲ برگزار میشود. (حداکثر غیبتِ مجاز در کلاسها، ۲ جلسه میباشد)
📕افرادی که برای دوره مقدماتی، مایل به خرید کتاب «نگین آفرینش» هستند؛ باید در هنگام ثبت نام، گزینه خرید کتاب را انتخاب نمایند. (این کتاب منبع آزمون مقدماتی دوره خواهد بود)
🚨با توجه به ظرفیت محدود کلاسهای معارف مهدویت، لطفاً در روزهای آغازینِ ثبت نام، اقدام به ثبت نام نمایید. (در صورت تکمیلِ ظرفیت، سایت بسته خواهد شد.)
🌐 برای ثبت نام در دوره مقدماتی وارد لینک زیر شوید👇
https://payment.masaf.ir/class/m/
🌐 برای ثبت نام در دوره تکمیلی وارد لینک زیر شوید👇
https://payment.masaf.ir/class/t/
#توجه : (لطفا قبل از تکمیل ظرفیت و در روزهای ابتدایی اقدام نمایید)
✅ واحدمهدویت موسسهمصاف
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#خواهم_آمد_مهدویت_انتظار
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت شصت 🔶 #نیمه_شعبان براي شب نيمه شعبان کارها هماهنگ بود.
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت شصت ویکم
🔶 #غسل_شهادت
آمدم بالای سر سید. بدنش کبود شده بود. اصلًا حال خوبی نداشت. وقتی بالای سرش رسیدم گفت: حمید، بگو اين چيزا رو از دستم در بيارن.
خودش ميخواست آنها را جدا كند كه نگذاشتم. به سيد گفتم: مگه چی شده، برا چی ميخوای سرم و دستگاهها رو در بیاری؟
گفت: ميخوام برم غسل كنم.
با تعجب گفتم: غسل!؟
نگاهی به صورتم انداخت وگفت: آمده اند مرا ببرند.
از این حرف بدنم لرزید. ترسیده بودم. سید مجتبی هیچ وقت حرف بیربط نميزد.
با چشمانش به گوشه ای از سقف خيره شد. فقط به آنجا نگاه ميكرد! تحمل این شرایط برایم خیلی سخت بود. نميدانستم چه کنم.
دوباره نگاهش به من افتاد و گفت: آمده اند من را ببرند. پيامبر سلام الله علیه ،حضرت
علی علیه السلام و مادرم حضرت زهراسلام الله اينجا هستند. من كه نميتونم بدون غسل شهادت برم!
یکی از دكترها مرا صدا کرد و گفت: سيد با ما همكاری نميكنه. اگرحرف شما رو گوش ميده، كمك كنيد تا اين لوله را بفرستيم داخل معده اش.
بايد ترشحات معده را تخلیه کنیم.
رفتم پيش سيد و گفتم: اگر ميخوای غسل كنی يك شرط داره! شرطش اينه كه با دكترها همكاری كنی. من بهت قول ميدم كمك كنم تا غسل كنی .
سيد هم قبول كرد. بعد هم از مراسم نیمه شعبان هیئت پرسيد.
گفتم: فقط جای تو خالی بود. مراسم خيلی خوب برگزار شد. سينا هم خیلی خوب مداحی کرد.
سيد دوباره نََفسی تازه کرد و گفت: به سينا بگو بعد از من اين راه رو ادامه بده. بگو مداحی كنه اما نه برای پول.
ناراحت شدم و گفتم: من حاليم نميشه. از این حرفا هم نزن که بدم میاد.
خودت خوب ميشی، ميای بالای سر سينا.
مکثی کرد و گفت: من ديگه رفتنی شدم. اينجا ديگه كارم تموم شده، برگه ام امضا شده.
تحمل شنیدن این حرفها را نداشتم. چند نفر از پزشکان در کنارم ایستاده بودند. يكی از آنها گفت: تب سيد خيلی بالاست. جدی نگیر، داره هذيون ميگه.....
یک دفعه سید صدایش را بلند کرد. به حالت اعتراض گفت: كی هذيون
ميگه!؟ اين که حميد، اون هم دکتر جمالیه و ...
ميخواست ثابت كند كه هوشيار است.
به هر حال هر طور بود کار تخلیه معده انجام شد. سید در همان روز نیمه شعبان به سختی غسل کرد؛
🌷 #غسل_شهادت.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
❁﷽❁
💢💢💢
به روز حشر در دلهای محزون
شود هول قیامت هر دم افزون
رسد چون نوبت عفو و شفاعت
نـدا آیـد که ” اٌیـن الفـاطمیـون “
💢💢💢
#حضرت_زهرا_شهادت
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
آه ... فاطمه جان ... ! بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز رنگ این
14صلوات امشب هدیه میکنیم به نیت 😊👇
#سلامتی صاحب عزا مادرم حضرت امام مهدی عج
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
⚫ سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (فاطمیه اول) تسلیت باد⚫
📋 گزاره: نتیجه کفران نعمت؛ کفر به معنای پوشاندن است. معنای اصطلاحی که بیشتر با ذهن ما آشناست، پوشاندن ایمان است، به معنای بی ایمانی. اما این کلمه استفاده مهم دیگری هم در قرآن و روایات دارد و آن پوشاندن نعمت های الهی (کفران) است و در واقع مقابل شکر به کار می رود. در بسیاری موارد در آیات واژه کفر را می توان به هر دو مفهوم استفاده کرد. از جمله این آیه که می فرماید، نتیجه کفر هر انسانی دامنگیر خودش خواهد شد. حال اگر کفر را به معنای کفران نعمت بگیریم، می شود گفت کفر هر انسان باعث زوال نعمتش می شود. پس نتیجه اش به خودش بر می گردد و خداوند بی نیاز است از شکر و کفر ما! حال چه نعمتی بزرگتر و مهم تر از هدایت. چه نعمتی حیاتی تر از بهره برداری از وجود امام در جامعه. فاطمه می دانست عظمت این نعمت را. پس با تمام وجود تلاش کرد تا مردم را آگاه کند و جانش را بر سر این راه گذاشت. مردم کفران کردند، نتیجه اش این شد نعمت امام از جامعه گرفته شد و نظام های سیاسی فاسد و ظالم یکی پس از دیگری حاکم شدند تا اینکه امروز کار جوامع اسلامی به اینجا کشید!
🔷 آیه روز:
مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ (روم / آیه 44)
🔶 ترجمه:
هر كس كافر شود كفرش بر زيان خود او است و آنها كه عمل صالح انجام دهند (پاداش الهي را) به سود خودشان آماده مي سازند.
📅 یکشنبه 30 دی 1397
#عبادی ، #نعمت ، #کفران ، #عترت ، #هدایت
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت شصت ویکم 🔸 #خمس از عل
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت شصت ودوم
🔸 #ما_تو_را_دوست_داریم
پاییز سال ۱۳۶۱بود بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم .اینبار نقل همه مجالس توسل های #ابراهیم به حضرت #زهرا علیه السلام بود هرجا میرفتیم حرف او بودخیلی از بچه ها داستان حماسه آفرینی های اورا در عملیاتها تعریف میکردند وهمه آنها با توسل صدیقه طاهره علیه السلام انجام شده بود
شب بود ابراهیم در جمع یکی از بچه های گردان شروع به مداحی کرد صدای ابراهیم بخاطر خستگی وطولانی شدن مجالس گرفته بود
بعد تمام شدن مراسم دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند وصدایش را تقلید کردند وبعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد
آن شب ابراهیم قبل از خواب خیلی عصبانی بود وگفت من مهم نیستم اینها مجلس حضرت را شوخی گرفته اند برای همین دیگر مداحی نمیکنم هرچه میگفتم حرف بچه ها را به دل نگیر کار خودت را بکن اما فایده ای نداشت آخرشب برگشتیم مقر دوباره قسم خورد که دیگر مداحی نمیکنم آخر شب خسته وکوفته خوابیدم قبل اذان احساس کردم کسی دست مرا تکان میدهد چشمم را باز کردم دیدم ابراهیم هست وگفت پاشو وقت اذانه ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد وبعد هم اذان گفت ونماز جماعت صبح برپا کرد بعد نماز وتسبیح ودعا شروع به مداحی #حضرت_زهرا سلام الله علیه کرد
اشعار زیبایش اشک بچه ها را در آورد من که دیشب قسم خوردنش را دیدم تعجب کردم ولی چیزی نگفتم بعد خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار حرکت کردیم در بین راه دائم در فکر کار عجیب ابراهیم بودم
ابراهیم نگاه معنا داری به من کرد وگفت میخواهی بدانی چرا با اینکه قسم خوردم باز روضه خواندم گفتم خُب آره شما دیشب قسم خوردی!!
پرید روی حرفم وگفت چیزی که میگویم جایی نقل نکن بعد کمی مکث کرد و ادامه داد دیشب خواب به چشمم نمی آمد اما کمی خوابم برد یکدفعه دیدم وجود مقدس صدیقه_طاهره سلام الله علیه تشریف آوردند وگفتند
🌷 #نگونمی_خوانم_ما_تو_را_دوست_داریم
🌷 #هرکس_گفت_بخوان_توهم_بخوان
دیگر گریه امان صحبت به ابراهیم را نداد وبعد شروع به مداحی کرد.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️چرا #قبر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی هست؟!
🎤حجت الاسلام #دارستانی
👆بسیار شنیدنی👆
👈 #نشر_دهید
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
🏴"صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا"🏴
و لعنة الله علی قاتلیک یا زهرا
1_20381681.mp3
7.56M
⚫️حال مادرم خرابه ؛ دیدن مریض ثوابه
#سید_رضا_نریمانی
🏴اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🏴
روضه خوانی شهید ابراهیم هادی.mp3
2.1M
📌مداحی شهید ابراهیم هادی در رثای حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🆔 @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت شصت ویکم 🔶 #غسل_شهادت آمدم بالای سر سید. بدنش کبود شده
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت شصت و دوم
🔶 #بیمارستان
روز دوشنبه نهم دیماه 1375 به آخرین ساعات رسیده بود. سید از دكترش ظرف آب خواست. دكتر هم گفته بود، آب برای شما بد است. نبايد بخوريد.
سيد گفته بود برای كار ديگری آب ميخواهم. وقتی آب را آورد با دستهاي لرزانش شروع كرده بود حركاتی را انجام ميداد. دكتر فكر كرده
بود او ميخواهد دستهايش را ماساژ دهد برای همين خواسته بود كمكش كند. اما متوجه شد سيد در حال وضو گرفتن است.
بعد از دکتر مُهر خواسته بود. درحاليكه به سختی خودش را كنترل ميكرد نمازش را خواند.
با دكترها صحبت كردم. از وضعيت سيد مجتبی رضايت نداشتند. گفتم:
پس اگر اجازه ميدهيد، ما سيد را انتقال بدهيم تهران.
دكتر گفت: به تهران بردنش هيچ دردی را دوا نميكند. همان كارها در همين جا انجام ميشود.
اما با اصرار ما قرار شد كه سيد را به تهران انتقال دهيم.
اما مشکلی پیش آمده بود. بيش از يك ميليون تومان براي بستری كردن در بيمارستان تهران نياز بود. تهیه چنین مبلغی در آن ایام بسیار مشکل بود.
وضعيت سيد هم حساس بود. نميشد معطل كرد. اوضاع بيمارستان امام واقعًا به هم ريخته بود! توي حياط، توی راهروها، توی نمازخانه بيمارستان و ... هر جا ميرفتیم بچه بسيجيها چفيه ای پهن كرده بودند و مشغول بودند؛ يكی زيارت عاشورا ميخواند، يكی دعا و یکی قرآن و ...
عده ای هم در حیاط نشسته بودند و با نالهای جانسوز امن یجیب می خواندند.
هيچ كس نميتوانست به بچه ها بگويد كه بروند بيرون. نميدانم سید با دل این بچه ها چه کرده بود. از خواب و خوراک خودشان زده بودند و در بیمارستان مانده بودند. عشق به همه خوبيهای سيد، آنها را در سرمای دیماه در آنجا نگه داشته بود. ساعت نُه شب بود. از پله ها آمدم پايين. جمعیت زیادی دور من جمع شدند.
همه حال سید را ميپرسیدند.
گفتم: سيد را بايد ببريم تهران و پول لازم داريم.
با اینکه هیچ امیدی نداشتم اما محبتی که خدا در دل آنها انداخته بود کارساز شد.
باورش مشکل است. قبل از ساعت دوازده شب نزديك به دو ميليون تومان پول جمع شد. يكی از بچه ها، آن موقع شب رفته بود موتورش را گرو گذاشته و پول آورده بود!
طلبه جوانی بود. آمد و چفیه ای به من داد و گفت: این چفیه را ببرید و به بدن سید بزنید تا تبرک شود و برای من بیاورید!
چفیه را برایش تبرک کردم و آوردم. دیدم رفت داخل حیاط بیمارستان.
نشست و چفیه را پهن کرد. چند تکه نان خشک را خرد کرد و روی چفیه ریخت!
از او پرسیدم: چه ميکنی!؟
داد زد و رفقا را صدا کرد و گفت: هر کس ميخواهد نور سید با خون و بدنش اجین شود، بیاید و تکهای از این نان خشک را بخورد. این چفیه متبرک به بدن سید است.
رفقا هم گرد او جمع شده و مشغول خوردن نان شدند.
یکی از رفقا، که توانسته بود به ملاقات سید برود، ميگفت: مقداری تربت قتلگاه از طريقی به دستم رسيد. داخل كمی گلاب، كه برای شستشوی ضريح امام رضا علیه السلام بود، ريختم. به نيابت شفا دادم تا به سيد بدهند. وقتی سيد آن را خورد، گفت: ”اين آب
چی بود؟! خیلی عالیه. بوی كربلا ميداد. بوی مدينه ميداد. باز هم از اين آب ميخوام.“ اما دیگه چیزی نمانده بود.
انتقال سيد با آمبوالنس امکانپذیر نبود. برای انتقال دنبال هليكوپتر بودیم.
همان شب زنگ زديم استانداری و ستاد حوادث استان.
دو تا هليكوپتر داشتند. اما، متأسفانه، آن موقع به دليل آتش سوزی در جنگلهای گرگان رفته بودند مأموريت. با تهران هماهنگ كرديم كه از آنجا هليكوپتر بفرستند.
چند نفر از بچه ها رفتند تهران تا كارهای بيمارستان سيد را آماده كنند. بیمارستان مهر تهران برای انتقال سید هماهنگ شد. علاوه بر آن چون در بیمارستان امام ساری محلی برای فرود هليكوپتر نبود، همه چيز آماده شد تا هليكوپتر بتواند در بیمارستان بوعلی فرود بيايد.
شبانه تمام هماهنگی ها انجام شد. گویی هیچ کس در ساری خواب نداشت؛
بچه های سپاه و استانداری و ... همه به دنبال هماهنگی کارها بودند.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾