eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
میرسد بوی چادر خاڪی از ڪنار تمام پیڪرهـا فاطمیه ، شلمچه این ایام صحنه‌ی ڪوچه بود معبرها #شلمچه۱۳۶۵ #عملیات_کربلای۵ #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
😅 😂 ✅ 💌 « ده نفر بودیم. ، ، اسماعیل قهرمانی، نصرت الله قریب، بنده و... سوار یک تویوتا بودیم. مسیر ما به طرف شمال کانال پرورش ماهی در بود. کمی که پیش رفتیم، دیدم که لولۀ توپ ها رو به سمت جاده آرایش گرفته و دارند به سمت خودی شلیک می کنند. تعجب کردم. از پرسیدم: اینا کین؟ گفت: «باید بچه های زرهی امام حسین (ع) باشند.» گفتم: دلیلی نداره که اینا این طرفی پدافند کنند؛ باید جلوتر پدافند کنند. چشممان که به انبوه تانک و ادوات افتاد، به راننده گفت: «نگه دار!» پیاده شدیم. به طرف خاکریز رفتیم تا سر از وضعیت منطقه دربیاوریم. در همان لحظه، یک استیشن تویوتا لندکروزر را دیدیم که به سرعت، به سمت ما می آید. از خاکریز جدا شدیم، رفتیم و با علامت دست، جلوی آن را گرفتیم تا وضعیت منطقه را از سرنشینان این خودرو جویا شویم. ماشین ایستاد. سه نفر بودند. جلوتر که رفتیم، دیدیم هر سه اند و افسر درجه دار!😮 هر دو طرف، از دیدن یکدیگر حسابی متعجب بودند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین ما فقط بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود. تا ما فارسی حرف زدیم، راننده گازش را گرفت و به سرعت برق در رفت!😨 با سروصدای ما و ماشین فراری، هایی که آن طرف خاکریز بودند، از سنگرهایشان بیرون آمدند. تازه فهمیدیم آنها آنجا را بازپس گرفته اند و ما در قلب نیروهای دشمن هستیم. بی درنگ به سمت تویوتا رفتیم. در این گیر و دار، ها به طرف نفربرهایشان می رفتند تا پیش از خارج شدن ما از منطقه، راه را بر ماشین ما ببندند و دستگیرمان کنند.😕 صیّاد استارت زد و وانت روشن شد. بچه ها در حال سوارشدن بودند که ماشین به سرعت حرکت كرد، این در حالی بود که سربازان مسلح دوان دوان به سمت ما می آمدند و دستپاچه فریاد می زدند: قِف! قِف! ( ایست، ایست! )🚫 مصیبت وقتی بیشتر شد که دیدیم ماشین نمی تواند از روی خاکریز عبور کند.سریع پریدیم پایین و همه دستپاچه و پُرزور، هل دادیم و...در یک چشم به هم زدن، آنجا را ترک کردیم. چندصدمتر که دورتر شدیم، ها شروع به تیراندازی کردند. هیجان زده به آنها نگاه می کرد و از ته دل می خندید.😂 ✍ به مناسبت ایام تیرماه ۱۳۶۱ 📄 📔 با اختصار از کتاب به روایت سردار جعفر جهروتی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سالروز #عملیات_غدیر #سرزمین_مجاهدت_های_خاموش 🔺دوم مرداد ماه 1367 🇮🇷 #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
شناسنامه عمليات غدير قواي رژيم بغداد در تاريخ ۳۱تیر ۶۷ بمنظور تصرف بخشهايي از ميهن اسلامي با ۴ برابر تعداد نیرویی که در ابتدا جنگ را آغاز کرد ، تجاوز گسترده اي را بخاك كشورمان در منطقه جنوب آغاز كرد .     این تجاوز با رشادت و پایمردی رزمندگان اسلام و بویژه سلحشوران بسیجی که بطور یکباره بسوی مناطق عملیاتی هجوم بردند دفع شد . و بخش وسیعی از مناطق اشغالی از لوث وجود متجاوزان پاکسازی شد . نتایج این عملیات که طی چند روز در منطقه عمومی - جاده - - و انجام گرفت بدین شرح می باشد: وسعت منطقه آزاد شده : ۶۳۰کیلومتر مربع  تجهیزات منهدم شده دشمن : انهدام ۱فروند هواپیما؛ 1 فروند هلی کوپتر - ۳۰۰دستگاه تانک و نفربر غنائم : بیش از صد دستگاه تانک و نفر بر و ۱۰فروند قایق تعداد کشته و زخمی دشمن : حدود ۵۸۰۰نفر تعداد اسراء : ۱۵۰نفر
و وای از آن اختیاری که تو را از حسین جدا کند.. #شهدا #شلمچه •❥•❤️🌿 #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شلمچه #کربلا #هادی_دلها_ابراهیم_هادی #گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
! هرسال‌این روزها‌من‌مهمان‌شمابودیم اماحالاکه‌تقدیربه‌جاماندن‌است امسال‌راشمامهمان باشید! میزبان‌شماست دلم، دردل‌همین‌شهر،گوشه‌همین‌ حالاهمین جابرایم و است @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: دعای مادر همیشه مستجاب می شود چه خوب که این دعا دعای شهادت باشد {راه عشق از کربلا می گذرد... @seedammar
خدا شاهد است که در این عالم محبت هیچکس مانند ذره ای از محبت حضرت زهرا(سلام الله علیه) در دل من نیست. این سخن شهیدی است عاشق و شیفته‌ی مادرش حضرت زهرا(س) بود، پشت پیراهنش نوشته بود: می‌روم تا انتقام سیلی زهرا(س)را بگیرم .. روی جیب پیراهنش هم نوشته بود: یازهــرا (س) در ، بر اثر اصابت ترکشی که به پیشانی‌اش خورد، درحالی که ذکر یا زهرا(س) بر لب داشت به شهادت رسید و نیمی از صورتش مانند حضرت نیلی شده بود... ◻️تاریخ ولادت: ۹ بهمن ۱۳۴۵ ◻️تاریخ شهادت: ۶ مرداد ۱۳۶۷ ◻️خاکسپاری: ۱۸ مرداد ۱۳۶۷ ◻️محل شهادت: شلمچه ◻️عملیات: غدیر ◻️مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه۲۶، ردیف۷۹، شماره۱۲ صلوات 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استوری ترکش خورده تیر خورده وسط پلاکش مادرت کجاست !😭 عزیزجوان #بی نشانی ➖➖➖➖➖➖
در مکتب شهادت در محضر شهدا 👈جوان ایرانی، پایه گذار حشدالشعبی عراق این دلاور ایرانی را باید مبدع فرهنگ بسیجی در میان عراقی ها نامید. همان چیزی که اکنون به عنوان حشد الشعبی در میان عراقی ها نام گرفته و یکی از قدرتمندترین تشکیلات های نظامی مردمی منطقه است. این جوانِ بهبهانی، هنگامی که فرماندهی «تیپ 9 بدر» را پذیرفت، با همراهی مجاهدین عراقیِ مقلد امام امت، گردان های توابین و احرار را نیز از میان اسیران عراقی تشکیل و "لشکر قهرمانِ ۹ بدر" را بنا نهاد. عملیات های بسیاری شاهد جانفشانیِ رزمندگان لشکر ۹ بدر در جبهه حق علیه باطل در دفاع مقدس بود و حالا بسیاری از تربیت شدگان این فرمانده، امروز به یاد او سازمان بدر را در عراق، پایه گذاری کرده اند. شهید گرانقدر ابومهدی المهندس از جمله شاگردان این شهید و معاون ایشان در لشکر بدر بود. 📎پ ن: ۲۸ دیماه ۱۳۶۵ سالروز شهادت سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی گرامی باد. 🌷 یاد عزیزش با صلوات
کاروان هزار شهید قرار بود اولین تفحصی که انجام شد یک کاروان نفری از شهدا بفرستیم مشهد... سیزده تا شهید کم بود تا بشود هزار تا... رفت بالای یکی از کانال ها ایستاد به گریه و زاری!! گفت: شهدا داریم می بریم مشهد... ۱۳ تا جای خالی داریم! هر کس می آید بسم الله... آمد توی کانال،صد متری کند؛ یکهو صدامان کرد،رفتیم توی کانال؛ پس فردا کاروانی با هزار شهید راهی شد... روای: همرزم شهید مجید پازوکی این جمله را بارها ازش شنیده بودیم: معنی ندارد کسی بگوید من ؛ تا وقتی امام رضا علیه السلام هست... _شهادت 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
بچه‌ها طریق آشنایتون با برام بفرستین! و بهترین اتفاق که بعد اشنایی با ابراهیم هادی براتون افتاد چی بود؟ "من رفتن به بعد زیارت بعد کلی انتظار.... @khaademe_shohadaa
دست به خاک که میگذاری گوشت و پوست و شهدا را میان انگشتانت حس میکنی، دل به لرزه میافتد. اما به آسمان دل خون که مینگری، ها سراغت میآیند. شاید آسمان، سهم آنان است که در این سرزمین اند. مثل که جاماند از دوستش. باهم پیمان بسته بودند که تنهایی وارد بهشت نشوند اما در ۵ ذکر یا زهرا گفتند و در پایان شهید شد و دل گله مند مصطفی را با خود برد. در خواب به او قول مردانه داده بود که منتظر اوست. حالا بعد از سال ها که در باغ بازشد و صدای در دنیا دمیده شد. مصطفی مشتاق، راهی دفاع از حریم آل الله شد. آرزو داشت پرستو شود اما زخمی حرم شد و برگشت. در مناجاتش با خدا گفته بود: "خدایا اگر از من راضی نشده ای مرا نرسان" به قول خودش: " شهادت، شوخی نیست! قلب آدم را بو میکنند. اگر بوی دنیا و تعلقاتش را داد رهایت میکنند. میگویند برو درد بکش. پخته شو. منیّت را رها کن." مجروحیتش زیاد بود و پرستار روزهای سخت. رفیقش چشم به راه بود و خودش بیتاب . سالهای انتظار از کربلای ۵ تا دفاع از حرم با شیرینی پایان یافت و مصطفی عاقبت بخیر شد... آقا مصطفی! بوی دنیا و تعلقاتش میدهیم و دلمان سنگین از غم دعایمان کن.... 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۴۷ 🗓تاریخ شهادت: ۷ شهریور ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت: سوریه 🥀محل دفن: گلزار شهدای اهواز 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ درسال ۱۳۳۳ در استان خوزستان و در شهر در خانواده‌ای که به پاکدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد و در ۲۸ دی ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید. 🔻در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بشمار می‌آمد و در عملیات‌های: بیت‌المقدس، فتح‌المبین، خیبر، بدر، عاشورا، قدس ۴، کربلای ۲ و کربلای ۴ حضوری فعال داشت. وی در خلال انجام عملیات کربلای ۵ در هنگام شناسایی در ، توسط هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق مورد اصابت موشک قرار گرفت و به شهادت رسید. شهید بعنوان بنیانگذار شناخته می‌شود. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🔻نقل از مادر شهید مدافع حرم رضا عکس شهدا را که می‌دید، می‌گفت: چرا من آن زمان نبودم که بروم جبهه... اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم که دوباره جنگ شود و رضا برود. به خاطر همین علاقه‌اش به شهید و شهادت و چون دیدند او خیلی مسئولیت پذیر است، برای خدمت در اردوگاه شهید مسعودیان انتخاب شد، قرار شد بچه‌ها را ببرد آنجا و از جنگ برای آنها بگوید. آنها شبی ۲۰ هزار نفر را اسکان می‌دادند و جنگ را به جوانان نشان می‌دادند، وقتی هم می‌دیدند کار او خیلی خوب است از اردوگاه شهید باکری خرمشهر زنگ زدند که این جوان باید بیاید آنجا، این طوری شد که هم در پایگاه شهید مسعودیان و هم شهید باکری خرمشهر خدمت می‌کرد. ۴ سال به همین صورت و بدون دستمزد کار کرد، او می‌گفت کار فرهنگی است، اگر ما نرویم چگونه جوانان را به خودمان جذب کنیم؟! مناطق عملیاتی همچون ، و … از نوجوانی مورد علاقه او بودند و در سفرهای بسیج به این مناطق با شوق و شور شرکت داشت و الفت خاصی با شهدای دفاع مقدس برقرار کرده بود. ▪️ ، اولین شهید مدافع حرمِ کشور 📍عکس مربوط به حضور شهید در راهیان نور است. 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🌷  در یکم مهرماه ۱۳۴۳ در شیراز در یکی از محله های قدیمی بنام ، محله محمودیه بدنیا آمد. او فرزند ششم خانواده بود و شغل پدر مس گری بود. جمال پس از طی دوران کودکی به مدرسه رفت و دوران ابتدایی را در مدرسه حبیب اله آموزگار گذراند او در این دوران جهت امرار معاش زندگی، نزد پدر می رفت و بر روی قلم کاری می کرد و در تابستانها بصورت تفریحی و جهت یادگرفتن یک حرفه نزد برادرش مکانیکی می کرد. دوران راهنمایی را در مدرسه فرصت و  متوسطه را در هنرستان گذراند و در فارغ التحصیل شد. پس از عملیات کربلای ۵ تمام نیروها را به مرخصی فرستادند اما جمال به همراه یکی از دوستانش در منطقه باقی ماند و به مرخصی نرفت و در همان روز که مصادف بود با ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ در به فیض نائل آمد.🌷 ❤️ ❤️
🌷 در اوّلين روز تابستان سال 1348، در نصرآبادكوير از توابع شهرستان آران و بيدگل متولّد شد و در دامان مادر و پدري زحمتكش و کشاورز، پرورش یافت. عباس پس از اتمام دوران ابتدايي و راهنمايي، براي ادامه­ ی‌ تحصيل، به دبيرستان امام خميني(ره) وارد شد. و ، در کنار عباداتی چون و او را در میان جمع شاخص کرده بود. او گاهی به جای پدرش به کارگری یا کشاورزی می‌پرداخت. او هم‌چنین با برادران و خواهرانش نیز خوش‌برخورد بود. عباس به مطالعه­ ی ، و علاقه داشت.  ورود او به دبيرستان، هم‌زمان با اوج دوران دفاع مقدّس بود. او كه در ­_ی‌_اقتصاد اشتغال داشت، هر روز شاهد تشييع پيكرهاي پاک شهدا بود و این مسئله، روحیه­ ی جنگاوری را بیش از پیش در او زنده می‌کرد. شور وصل به یاران شهید آن‌چنان عباس را از خود بي‌خود كرد كه سرانجام در تاريخ    22/ 10/ 65، در اولین اعزام همراه كاروانيان عشق و معرفت عازم شد و پس از دو هفته و در تاريخ 7/ 11/ 65 روح ملكوتي‌اش از كربلاي شلمچه عروج كرد و شد. 🌷 ❤️ ❤️
42.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماه عسل زوج جوان برازجانی شلمچه محل شهادت عموی «فرشته همعنان‌فرد »۱۹ ساله است. او آمده بود تا از عموی شهیدش اجازه بگیرد و زندگی متأهلی خودش را از اینجا آغاز کند. مراسم عقد این زوج جوان در کنار قبور شهدای گمنام شهرستان دشتستان، برازجان برگزار شده بود و حالا شلمچه نقطه اسمانی از خاک کشورمان محلی برای آغاز زندگی متأهلی فرشته و داوود شد. ‌همعنان‌فرد بیان کرد: شهدا دردانه‌های این عالم‌اند، اولیایی که نزد خداوند آبرودار هستند از آن‌ها در این لحظات سرنوشت ساز زندگی‌ام می‌خواهم همه زوج‌های جوان خوشبخت و عاقبت بخیر بشوند وی به هم سن و سال‌هایش توصیه کرد: زندگی را با تشریفات خارج از قاعده به خود و همسرانشان سخت نکنند چون زیبایی در سادگی است.
حاج علی محمدی پور سال 1338 در روستای دقوق اباد بخش نوق در ۷۵ کیلومتری شهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در سه قریه شروع کرد. اما به علت دوری راه و مشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند سپس به همراه دوستش به یزد آمد. به زودی علی به مطالعه جدی روی آورد و با اوج گیری حرکت مردم در سالهای 55 و 56 به مبارزان مسلمان پیوست. شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیادی از و علی در سال های انقلاب دارند. علی بعد از انقلاب عازم کردستان وسپس جبهه های جنگ جنوب شد از آن زمان تا آخر عمر پر برکتش همواره در بود. سال 1361 به جبهه اعزام و در عملیاتهای متعددی شرکت کرد. ایشان در سال 63 در عملیات بدر بود وسپس جانشین فرمانده گردان شد و تا عملیات والفجر 8 در این مسئولیت ماند. وی در تاریخ 1365/10/19 در حالی که فرمانده گردان 412لشکر41ثارالله را عهده دار بود، در منطقه به رسید.🌷 ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهدا https://eitaa.com/seadamaar اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید
هم‌مرزم شهید نقل میکند: از اربعین سال گذشته تا روز شهادت از حال و هوای ویژه‌ای برخوردار بود، این حال و هوا را می‌شد در سخنان، مثال و مزاح‌های او فهمید، آخرین دیداری که با ایشان داشتم بر جمله «کل الخیر فی باب الحسین» تأکید داشت. وقتی فرزندان او جمله «کل الخیر فی باب الحسین» را از او می‌شنیدند، متوجه می‌شدند که به دنبال کسب اجازه از خانواده برای اعزام به جبهه‌های نبرد است. محمدرضا در مراسم‌های استقبال از شهدای گمنام در حاضر می‌شد، در یکی از این مراسم‌ها تابوت شهیدی بر دوش داشت بعد از برداشتن تابوت متوجه می‌شود که یک‌تکه چوب از تابوت شهید بر کتف شهید جامانده است. محمدرضا این چوب را همراه خود به منزل آورده بود و خطاب به دخترش می‌گفت این چوب نشان می‌دهد که رفتنی هستم و باید بپرم، خانواده وی هنوز این تکه چوب را هنوز نگه‌ داشته‌اند، ذکر شب و روز عسکری فرد شهادت بود. 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۴آبان ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یک و واقعی از خط مقدم و در یک قدمی تا شهادت 🔹️ آیا تا به حال را دیده ای؟ یا از اوصاف اش شنیده ای؟ ◇ این جا خود خود است، این است که در فیلم می بینید. ◇ اینگونه عبور کردند ◇ اینجا عملیات کربلای پنج در است ، اینجا سر پل کانال پرورش ماهی است... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔻نقل از مادر شهید مدافع حرم رضا عکس شهدا را که می‌دید، می‌گفت: چرا من آن زمان نبودم که بروم جبهه... اصلا فکرش را هم نمی‌کردیم که دوباره جنگ شود و رضا برود. به خاطر همین علاقه‌اش به شهید و شهادت و چون دیدند او خیلی مسئولیت پذیر است، برای خدمت در اردوگاه شهید مسعودیان انتخاب شد، قرار شد بچه‌ها را ببرد آنجا و از جنگ برای آنها بگوید. آنها شبی ۲۰ هزار نفر را اسکان می‌دادند و جنگ را به جوانان نشان می‌دادند، وقتی هم می‌دیدند کار او خیلی خوب است از اردوگاه شهید باکری خرمشهر زنگ زدند که این جوان باید بیاید آنجا، این طوری شد که هم در پایگاه شهید مسعودیان و هم شهید باکری خرمشهر خدمت می‌کرد. ۴ سال به همین صورت و بدون دستمزد کار کرد، او می‌گفت کار فرهنگی است، اگر ما نرویم چگونه جوانان را به خودمان جذب کنیم؟! مناطق عملیاتی همچون ، و … از نوجوانی مورد علاقه او بودند و در سفرهای بسیج به این مناطق با شوق و شور شرکت داشت و الفت خاصی با شهدای دفاع مقدس برقرار کرده بود. 🗓 شهادت: ۱۲ بهمن ۹۴ 📿شادی روحشان 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان