#کلام_شهدا
#تلنگر_از_نوع_شهدایی
#شـــهادت قسمــت ما میشــد اے کـاش...
❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛
"دلِ مــادر خـودم" را میشــــکنم
و در عـین حـال بر احوالِ
"دلِ مادران #شهدا" گریـه میکنم...
❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛
به نامحرم نگــاه میکنم!
و در عیـن حال هیات میروم
و بر امام حسین اشک میریزم
و از #شهدا دم میزنـم...
.
❌میترسـم از خـودم زمانی که؛
از اهل بیت و شهدا دم میزنـم
و نمـازم اول وقت نیست...
.
❌میترسـم از خودم زمانی که؛
عاشق #شهادت هستم
و اخلاق و ادب ندارم...
تکلیف مدار نیستم...
.
❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛
از #عشقِ امام خامنه ای دم میزنـم
و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم...
.
❌میترسـم از خـودم زمانی که؛
#چادر سر می کنم
ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادی شده...
.
❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛
حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد...
باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
منیت را
تکبر را
دلبستگی را
غرور را
غفلت را
آرزوهای دراز را
باید از خود گذشت!
باید کشت نفس را...
#شهادت درد دارد!
دردش کشتن لذت هاست...
امان از #نفس توجیه گر
کانال شهید سید عمار موسوی در برنامه
#ایتا
eitaa.com/seedammar
@seedammar
کاش
به #عمــل
زهــرائی باشیم...
که یازهرا گفتن ها ، اگرخالصانه بود
به ســیم خاردارِ #نفس
گیر نمی کرد...🌸🍃
💓🍃| @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سلام برآنهایے ڪه
ازنفس افتادنـدتا ما از #نفس نیفتیم...
#قامت راست ڪردند..
تاماقامتـــــ خم نڪنیم...
#شهید_مدافع_حرم_کیهانی
#شهید_تروراهواز_سعید_زارع(مدافع حرم)
#عاقبت_شهید_سعید_زارع👈👈
کسی بوده که در به در دنبال #شهادت بوده
در باغ شهادت هم همیشه بازه....به رویکسانیکه خاستار واقعی #شهادت هستند....
اما قسمت نبود تو #سوریه شهید بشه و
حالا به عنوان:
✌#مدافع_حرم
✌#شهید_مدافع_وطن
شناخته میشه...
#پس_همه_دعا_کنیم_عاقبتمون_شهادت_بشه...اگه بخواهیم از خدا..میشه...
چه درون کشور
چه خارج کشورمون
هرجای دنیا و تو هرپستی که باشیم
اگه خواسته قلبیمون باشه..بلاخره میشه...
🌿🌷🌿🌷🌿🌷
چند صباحیست که #شهدا هم...
جای خالی تان در #کوچه پس کوچه های روزمرگی ام نمایان است !
#خشاب ایمانم خالی شده و سقف #سنگرم چکه می کند !
دیگر در برابر #گناه ایمن نیستم!
عطش #نفس ، امانم را بریده...
قادر به تحمل #نفس کشیدن در هوای،بی هوای گناه نیستم...
کمی #نگاه شهدا !
آی شهدا با شمایم !
نیروهای #جامانده در #خاکریز دنیا،از نفس افتاده اند...
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#وصیت_شهید
✍کسی که به خدا توکل داشته باشد به آمریکا #سجده نخواهد کرد ؛
کسی می تواند از سیم های خاردار دشمن عبور کند که در میان سیم خاردارهای #نفس گیر نکرده باشد...
#سردار_شهید_علی_چیت_سازیان
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☘️ سلام بر ابراهیم ☘️
💥قسمت یازدهم : شکستن نفس
✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد
🔸باران شديدي در #تهران باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد.
🔸ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن #نفس خودش نداشت. مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود!
٭٭٭
🔸همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول #فوتبال بودند به محض عبور ما، پسر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که #ابراهيم لحظه روي زمين نشست. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود.
🔸خيلي عصباني شدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشسته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک #گردو را برداشت. داد زد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد!
🔸بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟
گفت: بنده هاي خدا ترسيده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلي برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانستم انسانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند.
٭٭٭
🔸در باشگاه #كشتي بوديم. آماده م يشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند!
🔸بعد ادامه داد: شلوار و پيراهن #شيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري!
به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. #ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت.
🔸جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد!
به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد!
بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟!
ما #باشگاه مييايم تا #هيکل ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟!
🔸ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نميداد. به دوستانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشد، ميشه #عبادت. اما اگه به هر نيت ديگ هاي باشه ضرر ميکنين.
٭٭٭
🔸توي زمين چمن بودم. مشغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايستاده. سريع رفتم به سراغش. سلام کردم و با #خوشحالي گفتم: چه عجب، اين طرفها اومدي؟!
مجله اي دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن!
🔸از خوشحالي داشتم بال در مي آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را ازدستش بگيرم.
دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره!
گفتم: هر چي باشه قبول
دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟
گفتم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وسط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شده بود. در كنارآن نوشته بود: «پديده جديد فوتبال جوانان » و کلي از من تعريف کرده بود.
کنار سكو نشستم.
🔸دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟
آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟
گفتم: آره بابا بگو، کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!!
خوشکم زد. با چشماني گرد شده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!!
گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرف هاي نرو. گفتم: چرا؟!
جلو آمد و #مجله را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت:
🔸اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن.بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرفهارو ميزنم. وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال #ورزش حرف هاي برو تا برات مشکلي پيش نياد.بعد گفت: کار دارم، خداحافظي کرد و رفت.
🔸من خيلي جاخوردم. نشستم و کلي به حرف هاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود.هر چند بعدها به سخن او رسيدم. زماني که ميديدم بعضي از بچه هاي #مسجدي و نمازخوان که #اعتقادات محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفه اي رفتند و به مرور به خاطر جوزدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
★❤★❤★❤
★❤★
گاهـی، فاصلهٔ ما و #شهدا
فقط یک سیم خاردار➿ است
به اسمِ " نَفْس "
از این ها که بگذریم
می رسیم تازه به #شهدا
⚠️بیایید از سیم خاردار #نفس عبـورڪنیم خیلی ها بودند که تا یک قدمی شهادت🌷 رفتند
ولی با یک #امتحان به عقب برگشتند😔
#عاشقان_شهادت
🌹🍃🌹🍃یادشهدا ذکر صلوات
@seedammar
#خاطرات یک رزمنده
از شهید آوینی پرسیدند : شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این #مقام رسیدند..؟
گفت: یکی را دیدم سه روز در هوای گرم در خط مقدم جبهه روزه گرفته بود
هر چه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنی جواب نداد...
وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود خب آقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشوی سه روز روزه میگیری تا#نفس سرکش را مهار کرده باشی..!
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#خاطرات_شهدا🌷
♨️پهلوان بی #مزار شهید ابراهیم هادی از زبان #خواهر شهید🌸🌱
🔱بعد از #ابراهیم حال و روز خودم را نمی فهمیدم ابراهیم همه ی زندگی من بود خیلی به او #دلبسته بودیم او نه تنها یک برادر،که مربی ما نیز بود
بارها با من در مورد #حجاب صحبت می کرد و میگفت: چادر یادگار #حضرت زهرا (س) 🥀است،ایمان یک زن، وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کندو...
♨️وقتی می #خواستیم از خانه 🏘بیرون برویم یا به مهمانی دعوت داشتیم به ما، در مورد نحوه برخورد با #نامحرم توصیه می کرد و...اما هیچگاه امرو نهی نمی کرد! ابراهیم #اصول تربیتی را در نصیحت کردن رعایت می نمود
در مورد #نماز هم بارها دیده بودم که با شوخی و خنده، ما را برای نماز صبح🌤 صدا می زد و می گفت:«نماز،فقط اول وقت و #جماعت»
🔱همیشه به #دوستانش در مورد اذان گفتن نصیحت می کرد می گفت: هرجا هستید تا صدای اذان را شنیدید، حتی اگر سوار #موتور 🛵هستید توقف کنید و با صدای بلند، پروردگار را صدا کنید و اذان بگوئید.زمانی که #ابراهیم مجروح💔 بود و به خانه🏡 آمد از یک طرف ناراحت بودیم و از یک طرف خوشحال!
ناراحت برای زخمی شدن ابراهیم و خوشحال که بیشتر می #توانستیم او را ببینیم.
♨️خوب به یاد دارم که #دوستانش به دیدنش آمدند. ابراهیم هم شروع به خواندن #اشعاری کرد که فکر کنم خودش سروده بود:اگر عالم همه با ما ستیزنداگر با #تیغ خونم را بریزنداگر شویند با خون پیکرم رااگر گیرند از پیکر سرم رااگر با آتش🔥 و خون خو بگیرم
#زخط سرخ ❤️رهبر بر نگردم
🔱باره ها شنیده بودم که #ابرهیم، از این حرف که می گفتند:فقط میریم جبهه برای #شهید شدن و... اصلا خوشش نمی آمد!به دوستانش می گفت: همیشه بگید ما تا لحظه آخر تا جایی که #نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم، اگر خدا خواست و نمره ی ما بیست شد آن وقت #شهید شویم ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم
♨️می گفت باید #اینقدر با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش #صلاح دید، پای کارنامه ما را امضا کند و شهید 🌼شویم.
اما ممکن هم هست که لیاقت #شهید شدن را با رفتار یا کردار بد از ما گرفته شود.
🔱سال ها از#شهادت ابراهیم گذشت.هیچکس نمیتوانست تصور کند که فقدان اوچه برسر خانواده ی ما آورد.مادرما ازفقدان ابراهیم ازپا افتاد و...تااینکه #درسال۱۳۹۰ 📆شنیدم که قرار است سنگ یادبودی برای ابراهیم، روی قبر یکی از #شهدای گمنام دربهشت🌸🥀 زهرا(س) ساخته شود.
♨️ابراهیم #عاشق گمنامی بود.حالا هم مزار یادبود او روی قبر یکی #ازشهدای گمنام ساخته میشد.در واقع یکی ازشهدای گمنام به واسطه ابراهیم تکریم میشد.این ماجرا گذشت تا اینکه به کنار #مزاریاد بود او رفتم.روزی که برای اولین بار در مقابل #سنگ مزار ابراهیم قرار گرفتم، یکباره بدنم لرزید! رنگم پرید و با #تعجب به اطراف نگاه کردم!
چند نفر از بستگان ما هم همین حال را داشتند! ما به یاد یک ماجرا افتادیم که سی سال قبل در همین# نقطه اتفاق افتاده بود!
🔱درست بعد از #عملیات آزادی خرمشهر، پسر عموی مادرم، شهید حسن سراجیان به #شهادت رسید.آن زمان ابراهیم مجروح بود و با عصا راه می رفت. اما بخاطر #شهادت ایشان به بهشت زهرا 🌷(س) آمد.وقتی حسن را دفن کردند، ابراهیم جلو آمد و گفت:
♨️ خوش به حالت #حسن، چه جای خوبی هستی! #قطعه ۲۶ و کنار خیابان اصلی . هرکی از اینجا رد میشه یه فاتحه برات می خونه 🏠و تو رو یاد میکنه .
بعد ادامه داد: من هم باید بیام پیش تو! دعا 🤲کن من هم بیام همینجا، بعد هم با عصای خودش به زمین زد و چند قبر آن طرف تر از #حسن رانشان داد!
چند سال بعد، درست همان جایی که ابراهیم نشان داده بود، یک #شهید گمنام دفن شد.و بعد به طرز عجیبی #سنگ یاد بود ابراهیم در همان مکان که خودش دوست داشت قرار گرفت!!!💥
#شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌹صلوات
.
حسینیبودن !
بھاسمنیست !
بھرسماست !
رسمحسینیبودن !
یاحسینگفتننیست !
#باحسینبودناست !
باحسینبودن !
فقطشورحسینینیست !
داشتن#شعور هماست !
باشعوربودن !
تنهادرحرفنیست !
در#عمل هماست !
باعملبودن !
فقطدراخلاقورفتارنیست !
در #مبارزه است !
بایدمبارزهڪرد !
باهرچھکھقابلمبارزهاست !
مثلامبارزهبا #نفس 👊
همچون برادرم
ابراهیم هادی
~🕊
#تلنگر💥
#کلام_شهید
وای از پیچیدگی #نفس انسان !
شیطان را از در میرانی ، از پنجره باز میآید و چه وسوسهها ڪه در انسان نمیڪند . میگوید :
برو با #تقوای بیشتر خود را بساز ، ایمانت را قوی ڪن و بازگرد !
سید شهیدان اهل قلم
#شهید_سیدمرتضی_آوینی🕊
یاد عزیزش با صلوات
#فاطمیه🏴
• اندازه تمام #نفس های خسته ات
مادر به من نفس بده تا #نوڪرۍ کنم...✋🏻♥️•
#صلیاللهعلیکیافاطمهالزهرا
~🕊
🌿#کـــــلام_شــــــــــهید💌
وا از پیچیدگـــــی #نـــــفس انـــــسان !
#شــــــــــیطان را از در میرانـــــی ،
از پــــــــــنجره بـــــاز میآیـــــد
و چـــــه وسوســـــهها ڪـــــه در انـــــسان نمیڪـــــند . میگـــــوید :
بـــــرو بـــــا #تــــــــــقوای بـــــیشتر خـــــود را بـــــساز ،
#ایمانتــــــــــ را قـــــو ڪـــــن و بازگـــــرد !
#شــــــــــهید_سید_مرتضی_آوینـــــی
📚ڪتابـــــ گنجینـــــهی آسمانـــــی ، ص۲۱۲
12 Mostanade Soti Shonood (1).mp3
16.69M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه دوازدهم
* استرسی که کارمند شرکت تحمل کرد، را درک می کردم
* عاقبت مسئولی که به فکر نیروهایش نبود.
* زبان ترکی را متوجه شدم
* تک تک گناهان زیر دست را برای مسئول می نوشتند
* گناهی که الهام مرتکب شد، برای مسئول نوشتند
*گناه مسئول، مثل آتشی بود که منتشر شد.
* مسئولین در دوران امام زمان علیه السلام
* خدا هرکس را دوست دارد بار شیعیانش را به دوش او می گذارد.
* معنای تهی بودن را فهمیدم
* برای خدا چه کنیم؟
* مثالی جالب برای هیچ بودن انسان
* به چه چیزی افتخار می کنی؟
* ما پاسدار امنیت مردم هستیم.
* چگونه تمام زندگی ما، تقرب به خدا باشد؟
تا به حال به یتیم مثل بچه خودت رسیدگی کردی؟
* شبهه ستارالعیوبی خداوند وافشای سر
* چه موقع گناه لذت بخش می شود؟
* چه کسانی اعمال ما را می بینند
* آثار ظاهری و باطنی گناه
* آثار توبه
* مثال برای بوی بد گناه
* گناه تا چه اندازه مخفی می ماند
* تا لحظه آخر شیطان رهایت نمی کند.
* هدایت شیطان!!
⏰ مدت زمان: ۴۰:۳۷
📆1401/03/16
#حاج_قاسم
#استغفار
#نفس
#امنیت
✍رهبر انقلاب :
مهــمتر از عـبور از ســیــم خـاردار
دشمن نهاده سـیم خـاردار #نفــس
انـسان است؛ ڪه انـسان به ظاهــر
آن را دشـمن هـم نمیداند و دوسـت
هـــم مـــےداند.۹۵/۱۲/۶
#امامزمانعج
#حجاب
#اللھمعجللولیڪالفࢪج 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه در بند خاک بماند #پرنده ای که پرواز آموخته...🕊
مراقب #نفس و غرورت باش...😉
نکند #دام نهد؟
خام شوی، رام شوی؟
نپَریده، #جَلد شوی،
بی پر و بی بال شوی؟!💔
#سلام_برابراهیم ❤️
✍باران شدیدی در تهـران باریده بود
خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد می خواستند به سمت
دیگرخیابان بروند مانده بودند چه
کنند..!
🍃 همان موقع #ابراهـــیم از راه
رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول
کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف
دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این
کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز
شکستن #نفــــس خودش نداشت
مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین
بچـــــهها مطـــرح بود!✨
•برگرفته ازکتاب
#سلامبرابراهیم📚
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان