eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره : نا امیدی معنا ندارد؛ خداوند در این آیات صحنه جالبی را ترسیم می فرماید. فرشتگان الهی در قامت مردانی جوان مهمان خانه ابراهیم هستند و بشارتی به او می دهند که او و همسرش به زودی صاحب فرزند پسری خواهند شد. همسرش ساره می شنود، بسیار تعجب می کند، تا جایی که مانند بسیاری از زنان از تعجب به صورتش ضربه ای می زند و خنده ای می کند. آخر او 90 سال دارد و ابراهیم بیش از 100 سال و در جوانی هم نازا بوده است! به فرشتگان سن و سال و نازایی اش را تذکر می دهد. آن ها تاکید می کنند که این اتفاق خواهد افتاد و اینکه خدا علیم است و شرایط شما را می داند. شاید پرسش دیگری در ذهن آن ها بود که خدا که می خواست فرزند بدهد، چرا تا الان نداده است؟ پاسخ باز هم توسط فرشتگان بیان شد. خداوند حکیم است. اقتضای حکمتش بوده است که تا الان ندهد! مهم این است که رحمت خدا را دست کم نگیریم و به حکمت او اعتماد داشته باشیم. غیر ممکن برای خدا وجود ندارد. پس فاصله ما تا استجابت دعاهایمان کوتاه می شود و نا امیدی از درگاهش معنا ندارد. 🔷 آیه روز: فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا و َقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ * قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (ذاریات / آیات 29 و 30) 🔶 ترجمه: در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالي كه (از خوشحالي و تعجب) فرياد مي كشيد و به صورت خود زد و گفت (آيا پسري خواهم آورد در حالي كه) پيرزني نازا هستم؟! * گفتند پروردگارت چنين گفته است، و او حكيم و داناست. 📅 چهارشنبه 3 بهمن 1397 ، ، ، ،
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#مولای_مهربان مصلحت نیست قیاس رخ تو با خورشید... شمس اگر اذن طلوع از تو بگیرد اَدب است...
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت شصت وچهارم 🔸 #روزهای_آ
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ 🔸قسمت شصت وپنجم 🔸 نیمه شب بود که آمدیم مسجد با بچه ها خدا حافظی کرد وبعد هم رفت خانه از مادر وخانواده اش هم خدا حافظی کرد از مادر خواهش کرد که برای شهادتش دعا کند 😔صبح زود هن راهی منطقه شدیم کمتر حرف میزد بیشتر مشغول ذکر یا قرآن بود رسیدیم اردوگاه لشکر در شمال فکه بچه ها باشنیدن برگشت خوشحال وبه دیدن می آمدند حاج حسین هم آمد بعد سلام واحوالپرسی پرسید بچه ها مشغول شدند خبریه؟ حاجی گفت فردا حرکت میکنیم برای عملیات وادامه داد باید بچه های اطلاعات عملیات را بین گردانها تقسیم کنم ولیستی جلوی ابراهیم گذاشت وگفت نظرت چیه ؟ هم یکی یکی نظر داد عصر همان روز حنا بست وموهای سرش کوتاه وریشش را مرتب کرد چهره زیبای او ملکوتی تر شده بود غروب به یکی از دیدگاه های منطقه رفتیم و با دوربین🔭 نگاه میکرد وروی کاغذ چیزی می نوشت میگفت دلم خیلی شور میزنه گفتم چیزی نیست ناراحت نباش پیش یکی از فرماندهان سپاه قدر رفتیم گفت حاجی این منطقه حالت خاصی داره خاک تمام این منطقه رملی ونرم هست حرکت نیرو توی این دشت مشکله عراق هم موانع درست کرده به نظرت این عملیات موفق میشه؟ فرمانده گفت این دستور فرماندهی هست و به قول امام ما مامور به وظیفه ایم نتیجه اش با خداست فردا عصر بچه های گردان آماده شدند وآخرین جیره خود راتحویل گرفتند وآماده حرکت به سمت فکه شدند چهره ابراهیم ملکوتی تر شده بود باهمه بچه ها دست داد کشیدمش کنار گفتم داداش خیلی نورانی شدی! نفس عمیقی کشید با حسرت گفت بهشتی که شهید شد خیلی ناراحت بودم😔 وبا خودم گفتم خوش بحالش اصغروصالی وخیلی رفقای دیگه ما رفتند طوری شد که بهشت زهرا بیشتر رفیق داریم بعد نفس عمیقی کشید وگفت خیلی دوست دارم شهید بشم اما منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات😭 اشک از گوشه چشمش جاری شد ادامه داد اگر جایی بمانی ودست احدی به تو نرسد تو باشی آقا ومولا هم بیاد سرت رو دامن بگیره این خوشکل ترین شهادته گفتم داداش این حرفا چیه وبحث رو عوض کردم گفتم بیا با گروه فرماندهی بریم جلو هرجا که احتیاج شد کمک می کنی گفت نه من میخوام با ها باشم بعد باهم حرکت کردیم وآمدیم سمت گردانهای خط شکن گفتم آقا مهمات برات چی بگیرم؟ گفت دوتا نارنجک💣 ،اسلحه هم اگر لازم شد از عراقی ها میگیریم حاج حسین الله کرم از دور خیره شده بود با رفتیم طرفش بی اختیار را در آغوش گرفت و چند لحظه ای در این حالت بودند گویی میدانستند این آخرین دیدار است بعد ساعت مچی اش را باز کرد و گفت واین هم یادگار برای شما حاج حسین چشماش پر اشک شد وگفت پیشت باشه شاید احتیاج شد ابراهیم گفت نه من بهش احتیاجی ندارم ابراهیم از آخرین تعلقات مادی جدا شد وبعد هم رفت پیش بچه های گردان 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
๑❁๑☘🌸☘๑❁๑ حڪایت بارانے🌧 بے امان است این گونه ڪه من دوستت مے دارمت💖 #روزتون-منوربه-نگاه-نافذآقاابراهیم💔 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید👆 🍃مشکل اینکه مادیگه گریه انقطاع نداریم... حسین یکتا توخلوت دلتون_ وقت گریه باشهدا_ واسه ماهم دعاکنید 🍃اینجا معبری بسمت آسمان👇 🌷🌷🌷🌷
شلمچه بوی چادر خاکی مادر می دهد.‌‌‌‌..
🕊مراسم تشییع و تدفین پیکر شهید #دفاع_مقدس #شهید_علیرضا_زیبرم 📅پنجشنبه ۴ بهمن - ساعت ۹:۳۰ 🔰میدان #شهرری به سمت حرم سیدالکریم علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بازگشت به آغوش مادر پس از ۳۰ سال 🔹مادر شهید علیرضا زیبرم پس از ۳۰ سال پیکر فرزندش را در آغوش گرفت. fna.ir/brbnfi @Farsna
👆میگن آمار طلاق زیاد شده 👁برید خودتون ببینید، اکثریت اونایی که طلاق میگیرن کیا هستن؟! ❓اون متدین ها و مسجدی ها یا ...‼️ #پویش_حجاب_فاطمے
دوستان سلام ان شاءالله فردا 4 بهمن سالگرد مدافع حرم شهید رضا عادلی هست شرکت کنید🌹
🍃🌸🍃 یادت باشد شهید اسم نیست ، رسم است یادت باشد که شهید عکسی نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش شود شهید مسیر زندگیست راه است و مرام است! 🍃🌸🍃 #سلام_معلم_شهیدم ‌
🕊🍃❣ 🕊🍃❣ 🕊🍃❣ #فرازے_از_وصیت_نامه_شـهدا ✅ به هوش باشيد ڪه بار ديگر ... حسين(ع) فرزندش آمده و ملت را از ظلمت به سوے نور مےبرد. ✴ و بر ماست ڪه اڪنون حق خود را نسبت به اسلام و قرآن ادا نماييم و به يارے اين پير دلاور بشتابيم... و حق را از باطل جدا نماييم. 💠 اڪنون وقت آن مے‌‌باشد ڪه سرزمين اسلام و قرآن را از لوث صداميان و جنايتڪارانے چون آمريڪا و اسرائيل پاڪ نمايیم . 🚩ما بايد به پا خيزيم و پرچم... #نصر_من_الله را در سراسر گيتے به اهتزاز درآوريم. «شهید رضا فراتے»
🍃🌹 ♻️ #خاطرات_شهدا ━━━━━💠🌸💠━━━━━ ▫️من و سعید ۴ سال هم اتاقی بودیم در این ۴ سال بارز ترین ویژگی‌اش صداقتش بود و در هیچ شرایطی #دروغ نمی گفت. ▫️بسیار به #نماز_اول_وقت اهمیت می داد. ▫️هیچ وقت #غیبت نمی کرد و در جمعی اگر غیبت می شد بلا فاصله آن جمع را ترک می کرد. ▫️در نزدیکی خانه سعید کوچه بازاری بود و خانم هایی با پوشش نامناسب رفت و آمد می کردند و برای اینکه چشمش به آنها نیفید هیچ وقت از آن کوچه رد نمی‌شد، و از کوچه پشتی منزل که مسیر دورتری داشت رفت و آمد می‌کرد. ▫️صبح ها که من دنبال سعید می رفتم تا به سر کار برویم می دیدم پاهایش گلی است و می پرسیدم «چرا پاهات گلی است؟» ▫️می گفت «به خاطر اینکه در این کوچه زن های بدحجاب در رفت آمد هستند از کوچه پشتی آمدم و دوست ندارم چشمم به آنها بیفتد». #مدافـع_حـرم #شهید_سعیـد_ڪمالـی🌹🍃 #یـادش_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات
اگر #شهیدانه زندگی کنی شهادت خودش #پیدایت میکند لازم نیست به دنبالش بگردی!!! ❤️ حالا چه جوان #بیست ساله دهه هفتادی باشی چه سردار شصت و اندی ساله ی موی #سپیدکرده ی جنگ 📸شهيد مدافع حرم حاج #جاسم_حمید #اهواز 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ميپرسيد چه اتفاقی افتاده؟! دوستان هم خبر شهادت سید را ميگفتند. بالاخره رسيديم بيمارستان. سيد مجتبی
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت شصت وپنجم 🔶 اولين روزهای دی ماه 1375 بود. در مقر تيپ یک، در گرگان، مشغول فعاليت بودم. سيد تماس گرفت. طبق معمول شروع به شوخی و سر كار گذاشتن و ...كرد. خيلی خنديديم. بعد گفتم: سيد، پاشو بيا اينجا. خيلی دلم برات تنگ شده. گفت: من هم همين طور، اما ببينم چی ميشه. چند روزی از اين صحبت گذشت. يكی از رفقا از ساری برگشته بود. اومد پيش من و گفت: تو مسير برگشت. تو شهر ساری خيلی معطل شدم! جلوی بيمارستان امام; خيلي شلوغ بود. اونقدر جمعيت و ماشين آنجا بود كه خيابان بسته شد. من هم وقتی جلوی بيمارستان رسيدم سؤال كردم: اينجا چه خبره؟! گفتند: »يكی از جانبازها حالش بد شده و آوردنش اينجا. اين جمعيت هم برای ملاقات اين جانباز اومدن! گفتم: اين همه آدم!؟ مگه اون كی بوده؟! گفتند: يه جانباز به نام علمدار! تا گفت علمدار يك دفعه نفس توی سينه ام حبس شد. نكنه ... بعد با خودم گفتم: نه، سید که حالش خوبه، اما مصطفی، پسرعموی سيد مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتمًا اون رو بردن بيمارستان. همان موقع زنگ زدم محل کار سيد مجتبی تو لشکر 25 کربلا. آقايی گوشی را برداشت و گفت: سيد مجتبی بيمارستان هستند. با خودم گفتم حتمًا رفته دنبال كار سید مصطفی. يك ذره هم احتمال نميدادم كه برای سيد مجتبی اتفاقی افتاده باشه. روز بعد هم دوباره زنگ زدم اما كسی گوشی را برنداشت. آن موقع هم مثل حالا تلفن همراه نبود. شب آماده خواب شدم. تازه چشمانم گرم شده بود كه يكباره خودم را در يك بيابان ديدم! تا چشم كار ميكرد صحرا بود و لحظات غروب خورشيد. كمی جلوتر رفتم. از دور گنبد يك امامزاده نمايان شد. كاملًا آنجا را ميشناختم؛ امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر بود. اما اطراف امامزاده فقط بيابان ديده ميشد. خبری از شهر نبود. وقتی به جلوی امامزاده رسيدم. با تعجب تعداد زيادی رزمنده را با لباس خاکی ديدم. مثل لحظات اعزام دوران جنگ. همه با لباسهای خاكی دوران دفاع مقدس كنار هم بودند. هر رزمنده چفيهای به گردن و پرچمی در دست داشت. نسيم خنكی ميوزيد. در اثر نسیم همه پرچمها تكان ميخورد و صحنه زيبايی ايجاد ميشد. جلو رفتم و به چهره رزمندگان خيره شدم. با تعجب ديدم كه خيلی از آنها را ميشناسم. آنها از شهدای شهر بابلسر بودند! در ميان آنها يكباره پدرم را ديدم! او هم از رزمندگان اعزامی از بابلسر بود كه در منطقه عملياتی والفجر 6 در سال 1362 به شهادت رسيده بود. مجتبی، من و برادر كوچكم را خيلی تحويل ميگرفت به همين دليل بود. سال 1373 هم كه پيكر پدرم بازگشت باز هم سيد بود كه با حضور خود، مراسم تشييع پيكر پدرم را معنوی تر كرده بود. با خوشحالی به سمت پدرم رفتم و سلام كردم. او يك دسته گل زيبا در دست داشت. مثل ديگر افراد به انتهای افق خيره شده بود. بعد از حال و احوال پرسيدم: پدر منتظر كسی هستيد؟! گفت: بله. من هم با تعجب گفتم: كی ! گفت: رفيقت، منتظر سيد مجتبی علمدار هستيم. با ترس و ناراحتی گفتم: يعني چی؟ يعنی مجتبی هم پريد! گفت: بله، چند ساعتی هست كه اومده اينطرف. بعد ادامه داد: ما اومديم اينجا برای استقبال سيد. البته قبل از ما حضرات معصومين و حضرت زهرا سلام الله به استقبال او رفتند. الان هم اوليا خدا و بزرگان دين در كنار او هستند. اين جمله پدرم كه تمام شد با ترس و نگرانی از خواب پريدم. به منزل يكی از دوستان در ساری زنگ زدم. پرسيدم: چه خبر از سيد مجتبی! كلی مقدمه چيني كرد. من هم گفتم: حقيقت را بگو، من خبر دارم كه سید شهيد شده! او هم گفت: سيد موقع غروب پريد.😔 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
من معتقدم راه حسین راه خدایی ست هرکس که حسینی ست، مرامش شهدایی ست.💕 📸دست به سینه محضر ارباب 😭تصویر لحظه شهادت شهيد مدافع ارتفاعات نبل و الزهرا، ١٩بهمن٩۴ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
14صلوات امشب هدیه میکنیم به نیت 😊👇 #شهید ابراهیم هادی #اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل #فرجهم #التماس_دعا 🍃🌸 @seedammar
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی ♦️پژوهشهای 🔹قسمت ۳: ضد تکنیک ❗️مهم ترین تکنیک دشمن برای مهندسی اجتماعی و اجرای برنامه های تهاجم فرهنگی، القای این تصور است که یک رفتار خاص مثل بدحجابی یا آزاد بودن حجاب مورد حمایت یا رضایت اکثر مردم است و در حال فراگیر شدن است. ☝️با القای این تصور ، به مرور افراد جامعه از فرهنگ حجاب فاصله می گیرند و حساسیت آنها نسبت به این ارزش فرهنگی کم می شود. 👆چون منطق رفتاری بسیاری از افراد جامعه همین ضرب المثل است که «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» 💢برای تقویت جریان ضد حجاب در جامعه، کافیست این تصور به جامعه القا شود که در مورد حجاب، رنگ جماعت، رنگ گریز از حجاب است ... ✳️و اما ضد تکنیک در این موضوع، این است که در متن جامعه توسط خود مردم موضوع حجاب و طرفداری بر آن برجسته شود بنحوی که مشخص شود اکثر جامعه طرفدار این ارزش فرهنگی هستند. ✅مهم ترین برنامه دقیقا همین است. 🌀توضیحات بعدی، در روز های آینده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا