🍃🌹
♻️ #خاطرات_شهدا
━━━━━💠🌸💠━━━━━
▫️من و سعید ۴ سال هم اتاقی بودیم در این ۴ سال بارز ترین ویژگیاش صداقتش بود و در هیچ شرایطی #دروغ نمی گفت.
▫️بسیار به #نماز_اول_وقت اهمیت می داد.
▫️هیچ وقت #غیبت نمی کرد و در جمعی اگر غیبت می شد بلا فاصله آن جمع را ترک می کرد.
▫️در نزدیکی خانه سعید کوچه بازاری بود و خانم هایی با پوشش نامناسب رفت و آمد می کردند و برای اینکه چشمش به آنها نیفید هیچ وقت از آن کوچه رد نمیشد، و از کوچه پشتی منزل که مسیر دورتری داشت رفت و آمد میکرد.
▫️صبح ها که من دنبال سعید می رفتم تا به سر کار برویم می دیدم پاهایش گلی است و می پرسیدم «چرا پاهات گلی است؟»
▫️می گفت «به خاطر اینکه در این کوچه زن های بدحجاب در رفت آمد هستند از کوچه پشتی آمدم و دوست ندارم چشمم به آنها بیفتد».
#مدافـع_حـرم
#شهید_سعیـد_ڪمالـی🌹🍃
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ميپرسيد چه اتفاقی افتاده؟! دوستان هم خبر شهادت سید را ميگفتند. بالاخره رسيديم بيمارستان. سيد مجتبی
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت شصت وپنجم
🔶 #خبر_شهادت
اولين روزهای دی ماه 1375 بود. در مقر تيپ یک، در گرگان، مشغول فعاليت بودم. سيد تماس گرفت. طبق معمول شروع به شوخی و سر كار گذاشتن و ...كرد. خيلی خنديديم. بعد گفتم: سيد، پاشو بيا اينجا. خيلی دلم برات تنگ شده.
گفت: من هم همين طور، اما ببينم چی ميشه.
چند روزی از اين صحبت گذشت. يكی از رفقا از ساری برگشته بود. اومد پيش من و گفت: تو مسير برگشت. تو شهر ساری خيلی معطل شدم! جلوی بيمارستان امام; خيلي شلوغ بود. اونقدر جمعيت و ماشين آنجا بود كه خيابان بسته شد. من هم وقتی جلوی بيمارستان رسيدم سؤال كردم: اينجا چه خبره؟!
گفتند: »يكی از جانبازها حالش بد شده و آوردنش اينجا. اين جمعيت هم برای ملاقات اين جانباز اومدن!
گفتم: اين همه آدم!؟ مگه اون كی بوده؟!
گفتند: يه جانباز به نام علمدار!
تا گفت علمدار يك دفعه نفس توی سينه ام حبس شد. نكنه ... بعد با خودم گفتم: نه، سید که حالش خوبه، اما مصطفی، پسرعموی سيد
مجتبی جانباز قطع نخاع بود. حتمًا اون رو بردن بيمارستان.
همان موقع زنگ زدم محل کار سيد مجتبی تو لشکر 25 کربلا. آقايی گوشی را برداشت و گفت: سيد مجتبی بيمارستان هستند. با خودم گفتم حتمًا رفته دنبال كار سید مصطفی. يك ذره هم احتمال نميدادم كه برای سيد مجتبی اتفاقی افتاده باشه. روز بعد هم دوباره زنگ زدم
اما كسی گوشی را برنداشت. آن موقع هم مثل حالا تلفن همراه نبود. شب آماده خواب شدم. تازه چشمانم گرم شده بود كه يكباره خودم را در يك بيابان ديدم! تا چشم كار ميكرد صحرا بود و لحظات غروب خورشيد.
كمی جلوتر رفتم. از دور گنبد يك امامزاده نمايان شد. كاملًا آنجا را ميشناختم؛ امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر بود. اما اطراف امامزاده فقط بيابان ديده ميشد. خبری از شهر نبود.
وقتی به جلوی امامزاده رسيدم. با تعجب تعداد زيادی رزمنده را با لباس خاکی ديدم. مثل لحظات اعزام دوران جنگ. همه با لباسهای خاكی دوران دفاع مقدس كنار هم بودند. هر رزمنده چفيهای به گردن و پرچمی در دست داشت.
نسيم خنكی ميوزيد. در اثر نسیم همه پرچمها تكان ميخورد و صحنه زيبايی ايجاد ميشد.
جلو رفتم و به چهره رزمندگان خيره شدم. با تعجب ديدم كه خيلی از آنها را ميشناسم. آنها از شهدای شهر بابلسر بودند! در ميان آنها يكباره پدرم را ديدم! او هم از رزمندگان اعزامی از بابلسر بود كه در منطقه عملياتی والفجر 6
در سال 1362 به شهادت رسيده بود.
مجتبی، من و برادر كوچكم را خيلی تحويل ميگرفت به همين دليل بود. سال 1373 هم كه پيكر پدرم بازگشت باز هم سيد بود كه با حضور خود، مراسم تشييع پيكر پدرم را معنوی تر كرده بود.
با خوشحالی به سمت پدرم رفتم و سلام كردم. او يك دسته گل زيبا در دست داشت. مثل ديگر افراد به انتهای افق خيره شده بود.
بعد از حال و احوال پرسيدم: پدر منتظر كسی هستيد؟!
گفت: بله.
من هم با تعجب گفتم: كی !
گفت: رفيقت، منتظر سيد مجتبی علمدار هستيم.
با ترس و ناراحتی گفتم: يعني چی؟ يعنی مجتبی هم پريد!
گفت: بله، چند ساعتی هست كه اومده اينطرف.
بعد ادامه داد: ما اومديم اينجا برای استقبال سيد. البته قبل از ما حضرات معصومين و حضرت زهرا سلام الله به استقبال او رفتند. الان هم اوليا خدا و بزرگان دين در كنار او هستند.
اين جمله پدرم كه تمام شد با ترس و نگرانی از خواب پريدم. به منزل يكی
از دوستان در ساری زنگ زدم. پرسيدم: چه خبر از سيد مجتبی!
كلی مقدمه چيني كرد. من هم گفتم: حقيقت را بگو، من خبر دارم كه سید شهيد شده!
او هم گفت: سيد موقع غروب پريد.😔
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
من معتقدم راه حسین راه خدایی ست
هرکس که حسینی ست،
مرامش شهدایی ست.💕
📸دست به سینه محضر ارباب
😭تصویر لحظه شهادت شهيد مدافع #عباس_کردانی ارتفاعات نبل و الزهرا، ١٩بهمن٩۴
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی
♦️پژوهشهای #پویش_حجاب_فاطمے
🔹قسمت ۳: ضد تکنیک
❗️مهم ترین تکنیک دشمن برای مهندسی اجتماعی و اجرای برنامه های تهاجم فرهنگی، القای این تصور است که یک رفتار خاص مثل بدحجابی یا آزاد بودن حجاب مورد حمایت یا رضایت اکثر مردم است و در حال فراگیر شدن است.
☝️با القای این تصور ، به مرور افراد جامعه از فرهنگ حجاب فاصله می گیرند و حساسیت آنها نسبت به این ارزش فرهنگی کم می شود.
👆چون منطق رفتاری بسیاری از افراد جامعه همین ضرب المثل است که «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو»
💢برای تقویت جریان ضد حجاب در جامعه، کافیست این تصور به جامعه القا شود که در مورد حجاب، رنگ جماعت، رنگ گریز از حجاب است ...
✳️و اما ضد تکنیک در این موضوع، این است که در متن جامعه توسط خود مردم موضوع حجاب و طرفداری بر آن برجسته شود بنحوی که مشخص شود اکثر جامعه طرفدار این ارزش فرهنگی هستند.
✅مهم ترین برنامه #پویش_حجاب_فاطمے دقیقا همین است.
🌀توضیحات بعدی، در روز های آینده
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : آیینی برای فرودستان؟ ؛ یکی از مسائلی که چه در زمان صدر اسلام و چه در زمان پیامبران پیشین و چه هم اکنون، جریان ایمانی با آن مواجه بوده است، این بود که در هر جامعه ای ابتدا فرودستان و اقشار ضعیف به سمت دین و آموزه های پیامبران گرایش پیدا می کردند. چرا كه هم منافع نامشروعى نداشتند كه با پذیرش دین به خطر بيفتد، و هم مغز آنـهـا از باد غرور انباشته نبود، و هم قلبهائى پاكتر از قشر مرفه عياش و هوسباز داشتند. اما همین امر عاملی می شد که ثروتمندان جوامع دین را به ریشخند بگیرند و بگویند این دین اگر مکتب معقولی بود هرگز نباید افراد سطح پایین و منحط اجتماع از آن استقبال كنند! اما ما كه در سطح بالا قرار داريم و از نظر دانش و اقتصاد برتری داریم و چشم و چراغ جامعه هستيم عقب بمانيم ! غافل از اينكه عيب در خود آنها بوده است نه در آئين اسلام ، اگر پرده هاى كبر و غرور بر قلب آن ها نيفتاده بود، اگر مست مال و مقام و شهوت نبودند، اگر خود برتربينى و خود محوری اجازه تحقیق حق به آن ها مى داد، و همانند تهیدستان پاكدل ، حقجو و حق طلب بودند، آنها نيز به سرعت جذب دین مى شدند.
🔷 آیه روز:
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَّا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ (احقاف / آیه 11)
🔶 ترجمه:
كافران درباره مؤمنان چنین گفتند: «اگر (اسلام) چیز خوبى بود، هرگز آنها (در پذیرش آن) بر ما پیشى نمى گرفتند!» و چون خودشان بوسیله آن هدایت نشدند مى گویند: «این یك دروغ قدیمى است!»
📅 پنجشنبه 4 بهمن 1397
#اجتماعی ، #هدایت ، #فقر ، #ایمان
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت شصت وپنجم 🔸 #فکه_آخرین
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸 قسمت شصت وششم
🔸 #والفجرمقدماتی
#گردان_کمیل خط شکن محورجنوبی وسمت پاسگاه بودیکی ازفرماندهان لشکرآمدوبرای بچه های گردان شروع به صحبت کرد: که دشمن سه کانال بزرگ جلو راه شما زده تا مانع عبور شود وهمچنین موانعی را برای جلوگیری از پیشرفت شما زده وبا عبور شما از موانع عملیات شروع خواهدشدوبااستقرارشما دراطراف پاسگاه مرحله اول کارتمام خواهد شد
و در موردنحوه عبورازموانع صحبت کرد. صحبتها که تمام شد ابراهیم شروع به مداحی کردامانه مثل همیشه خیلی غریبانه روضه می خواندوخودش اشک می ریخت،روضه حضرت زینب سلام الله را شروع کردوبعدهم شروع به سینه زنی کرد،اولین بار بوداین بیتهای زیبا را می شنیدم
🌷امان از دل زینب 🌷چه خون شد دل زینب
بعدهم از اسارت حضرت زینب سلام الله وشهدای کربلاروضه خواند. در پایان هم گفت بچه ها امشب یابه دیدار یار می رسید یا بایدمثل عمه سادات اسارت را تحمل کنیدوقهرمانانه مقاومت کنید . وبعد مداحی نماز مغرب وعشا را خواندیم. من و ابراهیم یکی از پلهای سنگین ومتحرک را روی دست گرفتیم وبه همراه نیرو ها حرکت کردیم وسایه به سایه دنبالش بودم حرکت روی خاک رملی فکه بسیار زجر آور بود آن هم با تجهیزات سنگین وجدای از آن پل سنگینی را روی دست خود گرفتیم حدود دوازده کیلومتر پیاده روی کردیم ورسیدیم به اولین کانال در جنوب فکه . بچه ها رمقی برای حرکت نداشتند ساعت نه نیم شب یکشنبه ۱۷بهمن ماه بود وبا گذاشتن پلهای متحرک ونردبان از عرض کانال عبور کردیم سکوت عجیبی در منطقه حاکم بودیک ربع بعد به کانال دوم رسیدیم از آن هم گذشتیم وبا بیسیم به فرماندهی اطلاع داده شد چند دقیقه ای نگذشته بود به کانال سوم رسیدیم. ابراهیم هنوز مشغول کمک به بچه ها در کانال دوم بود باوجود موانع ومیدان مین ابراهیم خیلی مواظب نیرو ها بود
خبر رسیدن به کانال سوم یعنی رسیدن به پاسگاه وشروع عملیات
اما فرمانده گردان بچه ها را نگه داشت میگفت طبق آنچه در نقشه هست با ید بیشتر راه میرفتیم واز پاسگاه مرزی هم خبری نیست
تقریبا همه بچه ها از کانال دوم عبور کرده بودند که آسمان فکه مثل روز روشن شده بود مثل اینکه دشمن با تمام قوا منتظر ما بود .
دشمن شروع به شلیک کردند از خمپاره وتوپخانه گرفته تا تیر بارها ، از هر سو به ما شلیک میکردند بچه ها کاری نمیتوانستند بکنند موانع خورشیدی ومیدان مین هم جلوی هر حرکتی را گرفته بود تعداد کمی از بچه ها وارد کانال سوم شدند بقیه درمیان خاک رملی گیر کردند وبه این طرف و آن طرف می رفتند بعضی ها هم میخواستد با عبور از موانع خورشیدی در داخل دشت سنگر بگیرند که با انفجار مین به شهادت می رسیدند اطراف مسیر پر از مین بود برای همین به سمت کانال سوم دوید و با فریادهایش اجازه رفتن به اطراف را نمیدادهمه خیز برداشتند توپخانه عراق هم میدانست ازچه قسمتی عبور میکنیم ودقیقا همان مسیر را میزدهمه چیز به هم ریخته بود تنهاجایی که امنیت داشت کانال بود در اون شلوغی ابراهیم را گم کردم تا کانال سوم پیش رفتم از رفقا سوال کردم ابراهیم را ندیدی گفت چند دقیقه پیش از اینجا رد شد همینکه راه میرفتم یکی از فرماندهان را دیدم گفت سریع برو تو معبر وبچه هایی که توی راه هستند را بفرست عقب اینجا توی کانال نه جا هست نه امنیت طبق دستور فرمانده بچه ها وحتی مجروحین را به عقب آوردیم این کار دو یا سه ساعتی طول کشید خواستم به سمت کانال برگردم اما بچه های لشکر گفتند نمیشه برگردی گفتم چرا؟ گفتند دستور عقب نشینی صادر شده وفایده ای نداره برین جلو بچه ها هم تا صبح بر میگردن
ساعتی بعد نماز صبح را خواندم واز بچه هایی که برمیگشتن سراغ ابراهیم را میگرفتم اما کسی خبر نداشت دقایقی بعد مجتبی رادیدم که باچهره خاک آلود وخسته ازسمت خط برمیگشت با نا امیدی پرسیدم مجتبی ابراهیم را ندیدی ؟همینطورکه سمت من میآمد گفت یک ساعت پیش باهم بودیم با خوشحالی پریدم جلو گفتم خُب الان کجاست؟ گفت نمیدونم بهش گفتم دستور عقب نشینی صادرشده گفتم تا هوا تاریکه بیا عقب برگردیم هوا که روشن بشه هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم اما ابراهیم گفت بچه ها توی کانال هستند من میرم پیش اونا باهم برگردیم
مجتبی ادامه دادهمینطور که با ابراهیم حرف میزدم یک گردان از لشکر عاشورا سمت ما می آمد ابراهیم سریع با فرمانده اونها صحبت کرد وخبر عقب نشینی را داد من هم که مسیر را بلد بودم با آنها فرستاد عقب ودیگه از ابراهیم خبری ندارمساعتی بعد میثم لطیفی را دیدم که به همراه تعداد زیادی مجروحین به عقب بر میگشت. پرسیدم چه خبر ؟ گفت من واین مجروحین لابه لای تپه جلوتر از کانال افتاده بودیم که ابراهیم به داد مارسید گفتم خُب بعدش چی شد ؟ گفت به سختی ما را جمع جورکرد وتوی گرگ ومیش هوا مارو عقب آوردوخودش به جلو رفت تاساعت۱۰ خبر رسیدچندین گردان در محاصره دشمن افتاد
#هادی_دلها_اب
💠خانواده خانم هاشمی بعد از آزادی ایشان بیانیهای به زبان انگلیسی منتشر کردهاند. ترجمه این بیانیه به شرح زیر است:
الحمدالله؛
💠 مرضیه هاشمی از بازداشت بدون اتهام آزاد شده و به خانوادهاش در واشنگتن دی.سی ملحق شده است.
مرضیه و خانوادهاش اجازه نخواهند داد این مسئله به بوته فراموشی سپرده شود. آنها هنوز گلایههای جدی دارند و میخواهند بدانند چطور اجازه وقوع این اتفاق داده شد.
آنها خواستار ضمانتی در این باره هستند که این اتفاق، هیچگاه برای هیچ مسلمان یا فرد دیگری رخ نخواهد داد.
همانطور که آمریکا از آزارگریهای پلیس علیه جامعه سیاهپوستان آگاه شده، لازم است جامعه آمریکا گفتوگو درباره آزارگری علیه مسلمانها توسط افبیآی را نیز آغاز کند.
مرضیه هاشمی برای تظاهرات روز جمعه در واشنگتن دیسی باقی خواهد ماند و از تمامی شهرهای دنیا میخواهد اعتراضاتشان را حفظ کنند.
مسئله در اینجا هرگز فقط به شخص مرضیه هاشمی مربوط نیست. مسئله این است که تک تک ما، اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، ممکن است در ایالات متحده بدون اتهام بازداشت شویم.
⚘﷽⚘
✍ خاطره شهید
فاطمیه بود و مکان هیاتمون هنوز معلوم نشده بود، همه نگران و دنبال یه جایی بودن که بشه چندنفر بشینن و با حضرت زهرا (س) و روضه بی بی انس بگیرن.
به همه خدام پیامک داده بود:
بچه ها عیبی نداره اگه جا نداریم، مادرمون حضرت زهرا هم جا نداشت. برای گریه کردن میرفت بیرون مدینه گریه میکرد.😔
#شهید_علی_خلیلی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊چقدر از مَنش این #شهـدا دور شدیم
❣آنقدر خیره بہ #دنیا شده و ڪور شدیم
🕊 #معذرٺ از همہ خوبان و همہ همرزمان
❣ما براے #شهدا وصلہ ے ناجور شدیم
#بازآئینہ_آب_سینےوچاےونباٺ🌷
#بازپنجشنبہ_ویادشهدا_باصلواٺ🌷
🍃🌹
💢 شهید مدافع حرمی که شهادتش را به روز عرفه گره زد؛
▫️#شهید_مرتضی_عطایی با نام جهادی "ابوعلی" از فرماندهان لشکر فاطمیون است بود که در روز عرفه سال 95 حین مبارزه با تروریستهای تکفیری و دفاع از حرم حضرت زینب(س) در لاذقیه سوریه به #شهادت رسید.
#مدافـــع_حــــرم
#شهیــد_مرتضـــی_عطایـــی🌹
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تو دلبسته شدم😔😔
#شب_جمعه_هوات_نکنم_میمیرم
😭😭
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد میکنند.
#شادی_روح_شهدا_صلوات 🌷
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
شب_های_جمعه_آقای_میام_برا_گدایی.mpga
4.61M
🌹شب های جمعه میام برای گدایی
💠حاج محمد یزدخواستی
#شب_جمعہ
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی
♦️پژوهشهای #پویش_حجاب_فاطمے
🔻شکستن خط تهاجم دشمن🔻
🔰شاید همه فتنه های سال ۸۸ یا همین فتنه های ۹۶ را به یاد داشته باشند.
⚠️فتنه گران مدت زیادی آرامش را از شهرهای مختلف گرفته بودند و ورود نیروهای انتظامی هم فقط می توانست کمی التهابات را کنترل کند اما چیزی که در نهایت توانست سفره فتنه را جمع کند و جرات را از فتنه گران بگیرد، ورود مردم به عرصه و راهپیمایی علیه فتنه گران بود
☝️به این شکل، تکنیک مهندسی اجتماعی دشمن برای دامن زدن به آشوب شکسته شد.
♻️تا قبل از آن، دشمن فضا را طوری مهندسی کرده بود و با عملیات رسانه ای طوری به فتنه گران القا کرده بود که آنها خیال می کردند عده زیادی از مردم طرفدار آنها هستند اما به محض مشاهده ورود مردم به عرصه تقابل با آنها، جرات و جسارت از آنها گرفته شد و میدان را خالی کردند.
✅برای خارج کردن جریان مروج بد حجابی از عرصه جامعه نیز نیاز به یک موج مردمی است.
❗️اما نه موجی به شکل راهپیمایی های مقطعی، بلکه موجی که دائم در فضای عمومی جامعه در جریان باشد.
✳️این موج، توسط سازکارهای پویش فاطمی در حال شکل گیری است.
🌀ادامه توضیحات در روزهای آینده
هدایت شده از تب گسترده، بنری فاطمیون🌷
#بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی درجنگ بافتنه نمی توانی آغاز گر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی...
#بصیرت یعنی تشخیص #حق از #باطل
💢برای کسب بصیرت به " کانال بصیرت و روشنگری " بپیوندید☺️👇
http://eitaa.com/joinchat/1504837632Ca2bcba27ed
#پیشنهادعضویت😊