eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
924 دنبال‌کننده
380 عکس
479 ویدیو
183 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم مُخمّس_ظهرتاسوعا_حضرت عباس علیه السلام می کِشم آه سَرِ راه چرا اُفتاده؟ دست و مَشک و عَلَمِ ماه ...جدا افتاده کِل کشیدند همه شاهِ وفا افتاده چوُ میانِ همه‌یِ کرب‌وبلا افتاده... عَلَم افتاد زمین شاه زِ پا افتاده علقمه پُر شده از بویِ گلِ یاس...چه شد؟! روضه‌ها پخش‌وُپراکنده شد احساس چه شد؟! با دو چشمی که شبیهَند به الماس چه شد؟! دست و مَشک و عَلَم و پیکرِعباس چه شد؟! تنَت اینجاست دو دستِ تو کجا افتاده؟! اِی علمدار غمِ تو کمرم را تا کرد دیده‌یِ بسته‌یِ تو چشمِ حرامی وا کرد علقمه خون به دلِ مادرمان زهرا کرد قسمتِ فاطمیون ضربه‌یِ سیلی‌ها کرد چشمِ هیزی طرفِ خیمه‌یِ ما افتاده بعد تو می‌شکند حرمتِ بانویِ حرم می‌خورد مُشت و لگد میوه‌یِ قلب و جِگرم معجری سوخته بر مویِ سری پایِ سَرم تو که پهلو بزنی بر رویِ نیزه قمرم رَدِّ سیلی به رویِ فاطمه‌ها افتاده تو زمین خوردی و از چشمِ حرم آب اُفتاد رَدّ پایی به رویِ چادر مهتاب افتاد از رویِ ناقه‌یِ عُریان گلِ بی‌خواب افتاد صورت دخترکِ قافله در قاب افتاد گوشها پاره شد... آویز چرا افتاده؟! اوّل روضه اگر قحطیِ آب است حسین بعد از این خواهرِ تو خانه‌خراب است حسین پایِ سرنیزه دو دستش به‌طناب است حسین اوجِ غمهایِ حرم بَزمِ شراب است حسین ندبه خواندیم به لبهایِ تو جا افتاده ۱۴۰۰/۵/۲۵📃 @sehreashk
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم غزل مدح امام حسین علیه‌السلام _شب عاشورا امشب شبِ بیعت است لبّیک حسین این نوحه‌یِ غیرت است لبّیک حسین ذکر قَمَر و ستاره‌هایِ حَرمت از رویِ اِرادت است لبّیک حسین اَصحاب قرارِ قلب اَرباب شدند آوایِ شهامت است لبّیک حسین لالاییِ لبهایِ ربابِ بی‌تاب در اوجِ نجابت است لبّیک حسین عبّاس و علی‌اکبر و قاسم گفتند هنگامِ شهادت است لبّیک حسین نجوایِ مُخَدَّرات رو به قبله در حینِ عبادت است لبّیک حسین امشب به لبِ سینه‌زنان فریاد است که جادِه‌یِ جنّت است لبّیک حسین بر کعبه که تکیه بزند مُنتقِمت از خون تو صحبت است لبّیک حسین از شهرِ نجف پیاده تا کرب‌وبلا این شورِ زیارت است لبّیک حسین ۱۴۰۰/۵/۲۶📃 @sehreashk @sehreashk110
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم غزل مصیبت_ عاشورا امام حسین علیه السلام تو زمین خوردی و بر چشمِ تَرم خندیدند دست و پا می‌زدی و دور ُو برم خندیدند نیزه‌ها پشتِ سرِ هم به سر وُ رویت خورد جگرم سوخت به سوزِ جگرم خندیدند چکمه‌ای بر رویِ این سینه‌یِ زخمی شده بود مادرم گفت غریبِ مادرم.‌... خندیدند ضربه‌ها پشتِ سرت خورد تنم می‌لرزید به همین اشک و به لرزِ پیکرم خندیدند سایه‌سار سرِ من شد سرِ رویِ نیزه معجرم سوخت به وضعِ معجرم خندیدند همه‌یِ قافله بیچاره‌یِ این روضه شدند خولی و حرمله بر همسفرم خندیدند ندبه‌خوانهایِ حریمِ تو کتک می‌خوردند دختری گفت پدر دربه درم خندیدند ۱۴۰۰/۵/۲۷📃 @sehreashk @sehreashk110
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم غزل مصیبت- شام غریبان- امام حسین علیه السلام من که پایِ روضه‌هایت گریه کردم لحظه‌لحظه گریه کُن قدری برایِ غربتم بالایِ نیزه آن سر وُ وضعِ سرِ تو این سر وُ وضعِ حریمت سوره‌یِ وَالعصر می‌خوانم برایت پایِ نیزه از همین پایین نگاهت می‌کنم مانده به رویت جایِ چکمه جایِ سنگ و تیغ و خنجر جایِ نیزه یوسفِ زهرا چه‌ها شد با تنِ بی‌سَر بمیرم زیرِ سُمْها مانده در گودالِ کین اعضایِ نیزه پایِ نیزه روضه‌یِ مکشوفه شد خلخال و معجر گوشواره کَنده شد اِی وایِ من اِی وایِ نیزه سرنوشتِ خواهرت زینب پریشانی... اَسیری... شمع روشن می‌کند با گریه مادر پایِ نیزه تازیانه می‌خورد بر صورت و پهلو و بازو می‌چکد خونِ دل از چشمِ پُر از از غمهایِ نیزه با که آمد کربلا با که از اینجا رفت زینب ندبه‌خوان شد همسفر با که در این صحرایِ‌نیزه ۱۴۰۰/۵/۲۸📃 @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل زبان حالِ حضرت زینب سلام اللّه علیها روضه‌هایِ بعدِ عاشورا بر رویِ شانه بارِ غمِ یار می‌کشم دارم عَلم به جایِ علمدار می‌کشم پایِ سرِ تو همسفرِ قاتلت شدم پایِ سر از دوپایِ گُلت خار می‌کشم دیدم چه‌ها سرِ تو به گودال آمده دیدی چه‌ها که من سرِ بازار می‌کشم از روی نِی ببین که به روزم چه آمده؟! دیگر به زحمت این تنِ تب‌دار می‌کشم قرآن بخوان به خاطرِ آرامشم حسین من را ببخش از دو لبَت کار می‌کشم عیسایِ نیزه‌ها به دَمی زنده کن مَرا کُشتی مرا ولی نفس اِنگار می‌کشم یا اَیُّهاَالعزیز شده صحبت از کنیز نازِ سه‌ساله جایِ علمدار می‌کشم از سنگ بدتر است همین نانِ خشک‌ها آه از فراق تا دمِ دیدار می‌کشم @sehreashk @sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - امام حسین علیه السلام (کفن فروشی دَمِ حرم) کفن‌فروش حیا کُن کفن نمی‌خواهم برهنه شد تنِ شَه پیرهن نمی‌خواهم اگر دهـان نـَشـود باز با دَمِ ارباب زبان به کار نیاید دهـَن نمی‌خواهم بریده‌اند سر از جـسمِ پادشاهِ وفا به وقتِ مردنِ خود سَربه‌تن نمی‌خواهم به رویِ پیکـرِ صد چاکِ یار تاخته‌اند بدن نمانده از او پس بدن نمی‌خواهم برایِ گـریه شده آفـریده چشمانم اگر نخواست بِبارد نَه من نمی‌خواهم به انتـظارِ ظـهورِ نـگار مـی‌مانم دوا به جز دمِ یابن‌َالحسن نمی‌خواهم @sehreashk @sehreashk110