eitaa logo
ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر مازندران
1.6هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
780 ویدیو
27 فایل
صفحه رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان مازندران👇 🆔 https://eitaa.com/setadabmmzn سایت رسمی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان مازندران👇 🌐https://www.setadabm.ir/mazandaran شماره تماس ستاد👇 ☎️ 011-33314005 📲 09046974839 @SETADMZN
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید یحیی هاتفی ) 🥀 💢 یحیی هاتفی ( ) ۹ ۱۳۶۳ پاسگاه زید : 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(سردارشهید محمدتقی هاشمی نسب)🥀 💢 سید محمدتقی هاشمی نسب گرجی ( ) : والفجر هشت / ۱۳۶۵ ▫️// همسر شهید : وقتي به جبهه اعزام شد، دختر دومم هفده روزه بود.پنج ماه خبری ازش نشد و مرخصی نیامد. زمانی هم که بر‌گشت، دخترم پنج ماهه شده بود. وقتي به اتاق رفت گفت: اين بچه‌ی كيه؟ گفتم: وحيده ست. بعد با تعجب زياد، بغلش کرد و شروع  به بوسيدنش کرد.»    📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید حسن فلاحتی)🥀 ▫️ حسن فلاحتی ( ) : سال ۱۳۶۴ ... 🔖 /چهارده سالگی رفت جبهه‌.وقتی اولین بار از جبهه به خانه برگشت، به او گفتم پسرم در جبهه چه کار می کنی؟ همسایه ها می گویند پسرت چون بچه است و به جبهه رفته آنجا آبدارچی می شود و آب به رزمنده ها می دهد. شهید گفت: مادر از این حرف مردم ناراحت نشو. من نمی خواهم بگویم پشت خاکریز با رزمنده ها و هم رزمان چه کار می کنم. عیبی ندارد، بگذار بگویند که آب می دهم. 📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید رضا نصیری خلیلی)🥀 🏷 رضا نصیری خلیلی ( ) ۸ ۱۳۶۶ : 🔖مادر شهید : می رفت جنگل گل وحشی می چید و می فروخت یک ریال هم بود به من می داد و بچه ای بود که اگر به کسی بدهکار بود خواب نداشت می گفت این ها در آخرت باز خواست دارد...  📌 ما را دنبال کنید: 📡 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید رضا نصیری خلیلی)🥀 🏷 رضا نصیری خلیلی ( ) 🌷 ۸ ۱۳۶۶ : 🔖مادر شهید : می رفت جنگل گل وحشی می چید و می فروخت یک ریال هم بود به من می داد و بچه ای بود که اگر به کسی بدهکار بود خواب نداشت می گفت این ها در آخرت باز خواست دارد...  🆔 @setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید عباسعلی فرمنی)🥀 💠 ... ▫️در نماز جمعه هر هفته اسماء مبارک شهدای همان هفته را میخوانند.هفته اول دی ماه لیست را به میدهند تا بخواند.فامیلی را مینویسند.شب جمعه به خواب پدرش میاد و میگه : ‌ بابا جان فردا قراره تو اسمم را به اشتباه بخوانند برو دفتر بگو نام فلان شماره عباسعلی فرمنی است نه فرضی. پدر بزرگوار شهید همین خواب را عملی میکند.بزرگواری هم این بود حتی خودش را معرفی نمیکند که مجری ایشان را بشناسد.و یکی از برادران پدر شهید را معرفی میکند. ▫️خدایا شهدا همیشه باما هستند مارا از آنها جدا مکن.شادی روح شهید دانش آموز عباسعلی فرمنی صلوات.🌷 💠@setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید یحیی هاتفی )🥀 🏷 یحیی هاتفی ( ) ۹ ۱۳۶۳ پاسگاه زید : ▪️مادر شهید میگفت: پشت بوم خونه مون یه سری وسایل بود که بخاطر شیطنت بچه های فامیل آتیش گرفت و شعله ور شد...من سراسیمه اومدم تو خونه دیدم یحیی داره نماز میخونه ، گفتم یحیی بیا خونه آتیش گرفت ، نماز و بشکون بیااااا ! در عین آرامش نمازشو خوند و نشکوند و بعد نمازش اومد و آتیش و خاموش کرد. 💠@setadabmmzn
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید قربانعلی یوسفی)🥀 💢 راه ؛ قربانعلی یوسفی ( ) ۸ تیر ۱۳۶۷_ ( سن ۱۶ ) : 💌 پدر و مادر گرامیم می  دانم که آرزوی بر تن کردن لباس دامادی پسرتان را داشتید اما این شهادت تعجیلی در دامادی من است، البته اگر خدا بخواهد که شهادت را نصیبم گرداند که من آرزوی آن را دارم. ▪️پدر و مادر گرامیم مرا حلال کنید می دانم که از نان دست رنج تو ای پدر و از شیره جان تو ای مادر خوبم بزرگ شده ام ای مادر عزیزم روزها را کار کردید و شبها را بر گهواره من نگهبانی دادید تا مرا به این سن رسانیده اید، افتخار کن که مرا فدای اسلام و امام عزیز کرده اید. 🏴@setadabmmzn
ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر مازندران
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(سردارشهید شعبان مصیبی)🥀 ▪️شعبان مصیبی رکنی کلایی.در سال 1336 در روستای «قره‌طغان» از توابع متولد شد.اوایل انقلاب یک بار توسط به محاصره درآمد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت.مصیب در اول بهمن 1359 به عضویت در آمد و مدتی بعد،درکسوت‌تک‌تیرانداز، راهی مناطق نبرد با دشمن شد.در سال 1361، او به‌عنوان ، دوباره در جبهه حضور یافت.در همین سال (61) به سمت محافظ «سیدحسن کریمی»[2] ـ انقلاب اسلامی ـ منصوب شد. ▪️در طول مدت حضورش در جنگ، یک بار در جزیره مجنون، و بار دیگر در مجروح شد.شعبان روز به همسرش گفت: بزرگ‌ترين آرزويم است. پس، همين الان خودت را براي جدايي آماده كن. حتی وقتی دخترشان به آمد، او را نبوسید.گفت: اگر به جبهه برگردم، محبتش در دلم می‌ماند و نمی‌توانم انجام‌وظیفه کنم.» ▪️حضور در 6 به عنوان جانشين گردان، آخرين آوردگاه شعبان به شمار می‌رود.«حاج‌علي كاكيان» در این‌خصوص بیان می‌دارد: «بعد از اعلام رمز عمليات در منطقه چيلات، در ميدان مينِ نامنظمي، گير افتاديم. ما را از هر طرف محاصره كرده بودند. شعبان در آن شرايط سخت، با اين‌كه تخريب‌چي نبود، آستين را بالا زد و شروع به خنثي‌سازی مين‌هاي والمری کرد. او از همه توانش استفاده كرده بود تا بتواند براي نيروهايش معبري باز كند. سرانجام در حين پاك‌سازي يكي از همين مين‌ها به رسید.» شادی روحش صلوات. 🏴@setadabmmzn