🔘حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام
📝امیرعلی شریفی
از شوق تو انگار در جسم جهان جان نیست
شوقی که جوشان است و در جان است و پنهان نیست
خلقت تماماً دربهدر دنبال تو بوده
پس جشن میلادت فقط مخصوص انسان نیست
ما عمرمان با نام زیبایت گره خورده
حرف تو و ما حرف عاشورا و شعبان نیست
ما با غم عشق تو صدها داستان داریم
داغ تو صاحبخانهٔ دلهاست، مهمان نیست
با ما چه کردی که حدیثت هرکجا باشد
چشمی نمیبینم که مثل چشمه جوشان نیست
ما مذهبی داریم بر مبنای گیسویت
هر کس پریشانت نشد اصلاً مسلمان نیست
در مذهب ما که تو معبودی و مسجودی
تشخیص ذات کردگار از یار، آسان نیست
جوری خریدی عاقبت، حر ریاحی را
حسرت برَد هرکس به درگاهت پشیمان نیست
این راز را فهمید عالم گرچه کتمان کرد
اصلا همین چشمان تو ما را مسلمان کرد
جبریل اگر در دست دارد گاهوارت را
يعني خدا میخواهد آرام و قرارت را
ای قلب قبله تو خودت که جای خود داری
وقتی ملک سجده کند ایل و تبارت را
موسی که خود غرق است در دریای سقّایت
عیسی توسل کرده طفل شیرخوارت را
از خاک پایت آسمان هم توشه میگیرد
سوغات میآرد غباری از مزارت را
پیش از شروع خلقت، انسان بیقرارت بود
بلکه به دوش او بیندازند بارت را
پلکی بزن، روز و شب ما را منظم کن
گردون ببیند گردش لیل و نهارت را
این ملتی که دل به تو بسته است از آغاز
خالی نخواهد کرد دیگر کارزارت را
وقتی کسی سر روی خاک تربتت دارد
دیگر نخواهد دید یک دم هم اسارت را
تنها دلیل سجدهٔ ما خاک پای توست
شکر خدا پروردگار ما خدای توست
پیش تو، ساقی، از شهیدت خون نخواهد رفت!
از رگ رگش جز بادهٔ گلگون نخواهد رفت
تنها شهیدان حق جامت را ادا کردند
مست تو از میخانهات مدیون نخواهد رفت
از گنج عشقت اهل این ویرانه محرومند
ورنه کسی دور و بر قارون نخواهد رفت
در خیمه ات هرگز دل از دنیا نخواهد سوخت
از روضه ات هرگز کسی محزون نخواهد رفت
روزی اگر لیلی و مجنون هم روند از یاد
لیلی ولی از خاطر مجنون نخواهد رفت
هرکس که اهل سجده بر خاک حریم توست
فکر شهادت از سرش بیرون نخواهد رفت
هرگز حرج بر حج ما دور حریمت نیست
دیوانه سمت حفظ هر قانون نخواهد رفت
در پاسخ روز حساب و شام قبر از ما
جز ذکر حا و سین و یا و نون نخواهد رفت
اصلاً برای ما تو آغازی و پایانی
با ما تو بودی از ازل با ما تو میمانی
آغوش بازت بست با من عهد و پیمان را
عهدی چنان محکم که پایش میدهم جان را
پیش از نگاهت فکر میکردم مسلمانم
پیغمبری کردی گرفتی دین و ایمان را
این دست خالی، چشم بی باران، لب ساکت
تنها تداعی میکند در من بیابان را
این اشکها باید برایت بیشتر باشند
این رودها باید بیاموزند طغیان را
باران شاعرها که نه، باران ترکشها
من دوست دارم جان سپردن زیر باران را
باز این دل تنگم هوای کربلا دارد
سر میدهم تا سر کنم دوران هجران را
باید به موج زائران تو بپیوندم
دریا مگر دریابد این حال پریشان را
من هیچ، این مردم هوای اربعین دارند
پیراهنی بفرست، دریاب اهل کنعان را
البته پیراهن که در گودال غارت شد...
البته بعد از غارت آغاز اسارت شد...
#امیر_علی_شریفی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee