eitaa logo
ستایشگران عاشورایی
112 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
2 فایل
حلقه ادبی شهید غلامعلی رجبی وابسته به معاونت جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝لطف‌علی بیک آذر بیگدلی انبیای کرام عالی‌قدر آسمان جلیل را مه بدر همه سرگشتۀ جمال تواند کامل و عاجز از کمال تواند ای صفاتت ز فکر ما بیرون چون ز ذاتت شود کس آگه؟ چون؟ که نبی گفت، مستعیذاً بک مَا عَرَفنَاکَ حَق مَعرِفَتِک مهتر و بهتر همه عالم فخر ذریۀ بنی‌آدم شاه یثرب، محمد عربی مصطفی، کز خطاب نیم شبی، والی کشور ولایت شد کوکب مشرق هدایت شد خاتم خاتمی در انگشتش روی خاتم نموده از پشتش رحمت حق، بر او و اولادش خاصه زوج بتول و دامادش علی، آن شاه شهربند کمال مهر رخشندۀ سپهر جمال آن‌که در علم و حلم و جود و رشاد مِثلش از مادر زمانه نزاد آن‌که قفل فلک، گشادۀ اوست زال گیتی طلاق دادۀ اوست 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝ضیاء الدّین سحبان زنجانی رفت آذر و آبان وبرآمد دی وبهمن شد باده پرستان ،پدرپیر برهمن هان ای چِگِلی ماهِ من ای لُعبَتِ أرمن برخیز وبده باده به پیمانهٔ ده مَن زان خونِ سیاوُش بده تا چو تَهَمتن رانم به سرِ تُرک فلک ،توسنِ تاراج باردگر آمد به زمین قافلهٔ دی با دَبدَبهٔ قیصر و با سلطنتِ کی درمَقدمِ این قافله بایست پیاپی بانالهٔ چنگ ودف ونی زد قدحِ می آن می که درآیینهٔ چرخ ،درشفقِ وی روشن شده صدمشعلِ خورشید شبِ داج¹ صبح است بُتا ،غنچه نیاورده سراز کُم ² میآر برون غنچهٔ می را زکُمِ خُم آن [می]که بریزی چو به نیشِ دُمِ کژدم صدچشمهٔ نوشاب همی جوشدش از دُم وربرزنی آن می به دلِ تیرهٔ مردم صدشعله سِراج آید ازآن دل همه وهّاج³ ای سرو چرا بارِ تو جزخار نباشد این گونه مکن کزتو سزاوار نباشد سروی و ولی سروْ ستم کار نباشد ماهی و ولی ماه دل آزار نباشد گیرم که تو کاجی وتورا بارنباشد لیکن چو تو هرگز متمایل نشود کاج سروِ چمنی برقد وبالای تو باشد خورشیدِ فلک بررخِ زیبای تو ماند سنبل به سرِ عنبرِ سارای تو ماند نرگس به دو بادامکِ شهلای تو ماند آهن به دلِ سخت چوخارای تو ماند ای آهنْ درپیشِ دلت نرم چو دیباج آن طرّهٔ شبرنگِ تو کافتاده برآن رو دیوی است که ره یافته بر گلشنِ مینو مژگانِ سیاهِ تو درآن نرگسِ جادو شیریست که آویخته چنگال برآهو درگردنِ سیمین تو آن خالکِ هندو چون نقطهٔ مُشکی است که افتد به رخِ عاج گیسوی سیاهِ تو کمندیست گره گیر هرحلقهٔ گیسوی تو صد سلسله زنجیر افتاده به هرسلسله صد بادیه نخجیر روزی که برآید زکمانِ تو سرِتیر تا کشتهٔ تیرِ تو شود باهمه تدبیر وحشی زکمین تاخته ودل کند آماج ای سرزده درچشمهٔ نوشِ تو سرِ خط شدازعرق ،ایدون ورقِ روت منقَّط گرخونِ کبوتر دهیم ازگلویِ بط⁴ انشا کندم طبع یکی طرفه مسمّط درمِدحتِ شاهی که وِرا برسرِ مهبط عرش وقلم و لوح کند طوف چو حُجّاج بازاین چه بساط است که نُه طارُمِ افلاک پیوسته کند طوف به گِرد کُرهٔ خاک گو کآمده از پرده برون شاهدِ لولاک دردانهٔ دریای وجود آن گهرِ پاک ای گوهرِ پاکی که بود هرخس وخاشاک ازمیمنتِ پایِ تو برفرقِ فلک تاج خورشید فلک حضرتِ سلطانِ مؤیَّد ماهِ عرب وشیرِ عجم ،میرمحمّد سلطانِ رُسُل ،احمد ومحمود ومحمّد کس را نسزد لاف زدن باتو به سُؤْدَد این صُنعِ خدایی است که می پرورد ازطین دُرّی که دراو خفته دو صد قُلزمِ موّاج این طینتِ پاک تو و این ذات زطین نیست کِی طین بود آن تن که وِرا سایه قرین نیست ای طایرِ قُدسی ،هله جایِ تو زمین نیست کاین تنگ مکان ،تکیه گهِ مردِ یقین نیست ای مرد یقینی که به جز دینِ تو دین نیست زین خانه برون آ که بود جایِ تو معراج ای قطبِ جهان ،مرکز نه گنبدِ دوّار اندر طلبِ خاکِ کفِ پایِ تو سالار نُه دایره سرگشته تر ازپایهٔ پرگار تانقشِ تو شد ازقلمِ صنع پدیدار بشکست یقین خامهٔ قدرت که دگربار نقشی چو تو برآب نزد تا کند اخراج موری که گشاید به کفت دیدهٔ امّید درزیرِ نگین آورد او مُلکَتِ جمشید وآن ذرّه که پرورده به دل مهرِ تو خورشید باج ازمَه و خورشید برد تاج زناهید وآن قطره که دم زد زتولّای تو جاوید دریا شود آن قطره چو عمّان زند امواج مشتقّ زصفاتِ تو، چه توحید ،چه حکمت درذاتِ تو مشتقّ ،چه هیولا وچه صورت درّی چو تو ناید دگر ازقُلزمِ وحدت ای درّ ثمینی که پسِ پردهٔ فطرت سلطانِ ازل کرده به آرایشِ قدرت دُرهایِ جهان درصدفِ ذاتِ تو ادراج سحبان که وِرا وِردِ زبان است ثنایت مرغی است که پرپر نزند جزبه هوایت ازخوانِ کسی دانه نچیده است سوایت تا حلقه به گوشِ تو شد و گشت گدایت شاهی شد ودم می زندازمهر و وِلایت شاهی که ستاند زسلاطینِ جهان باج ____ 1_داج :شبی بغایت تاریک 2_کُمّ:آستین ،جمعش اکمام 3_وهّاج :شدیدالوهج . تابان . فروزنده . درخشنده 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝سید رضا مؤید دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد به دوستان خدا نعمتش مبارک باد نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد محمد آمده و بعثتش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق‌پرستی را سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکه رهایی ز مستی‌اش بدهد نوید مذهب یکتاپرستی‌اش بدهد... بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگاه دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد! تویی رسول الله بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته‌دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند به روی عالم، درهای علم باز کند کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند مسیح پشت سر مهدی‌اش نماز کند نظر ز آمدن انبیاء والا اوست بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست کسی که عالم ایجاد بی‌قرارش بود جوامع بشریت در انتظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر علیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بزرگان دین برآمده‌ایم به کاخ‌های مجلل چرا در آمده‌ایم مدینه از تو به بیت‌الحرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خدا ز بندگی‌ات بر اَنام می‌نازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی‌ست تمام دعوی اهل حجاز تُو خالی‌ست از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافعان حرم می‌دهند پاسخشان مدافعان حرم باور علی دارند به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند‌ جهاد نامه‌ای از دختر علی دارند امید مرحمت از همسر علی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافعان حرم زینبی‌تر از همه‌اند 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق بیاد مولد سبط دوم امام سوم فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق فلک ز ثابت و سیار از برای نثار نهد لئالی منثوره را علی الاطباق بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق بود معاینه جوزا غلام بسته نطاق سرود زهره به تبریک حضرت زهرا چنان بنغمه که شد مشتری ز طاقت طاق خطیب عالم ابداع داد داد سماع که لا یزال برقص است این بلند رواق عطارد از پی انشاء تهنیت، رمزی نگاشت بر صفحات صحائف آفاق ز ذوق بادۀ وحدت بشکر این نعمت تمام عالمیان را چه شکر است مذاق نمود طالع اسعد بطلعت میمون چه نور لم یزل از مشرق ازل اشراق زدند کوس بشارت ز ملک تا ملکوت بیمن حضرت شاهنشۀ علی الاطلاق سلیل عقل نخستین دلیل اهل یقین دوم خلیفۀ جد و پدر باستحقاق ز وحدت احدیت وجود او مشتق جمال مبدء کل را بمنتهی مشتاق لطیفۀ دل والای معرفت زایش صحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهوم نکات مصحف آیات را بود مصداق جمال شاهد بزم دنی و او أدنی فروغ شمع حقیقت مقام استغراق بهمت نبوی شاهباز گاه عروج بصولت علوی یکه تاز گاه سیاق قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم قدر ز طفل دبستان او برد اوراق مدار ملک حقیقت مدیر فُلک فلک محیط عشق و محبت مشوق الاشواق ملیک مملکت بردباری و تسلیم ولی عهد و وفا در قلمرو میثاق بچهره فالق صبح هدایت ازلی به تیغ تیز رؤس ضلال را فلاق ز تیغ سر فکنش کل باطل زاهق حق از بیان حقایق نشان او احقاق ز فیض رحمت او زنده قابض الارواح بخوان نعمت او بنده قاسم الارزاق ملایک از سر حیرت شواخص الابصار ملوک بر در دولت نوا کس الاعناق نیافت بر در او رفرف خیال مجال براق عقل چه دیوانه در عقال و وثاق شها بطور تو خر الکلیم مغشیاً بیک تجلی، و از یک عنایت تو أفاق تجلی تو در آئینۀ وجود نمود هزار نقش مخالف بچشم اهل وفاق گل حدیقۀ معنی نه وصف صووت تست نه نعت غره غرا است قره الاحداق ظهور غیب مصون سر مطلق مکنون بود ز وصف برون و البیان لیس یطاق مرا چه نیست به نیل معانی تو رهی سخن درست نباشد بدین طریق و سیاق همین بس است که خون ترا خداست بها از آنکه بهر عروس شهادت است صداق جمال یار تو را بود کعبۀ مقصود منای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق مقام قدس تو و خیل بندگان رهت بطون او دیه بود و ظهور خیل عتاق ز اهلبیت تو بود الوداع بانگ سماع شب وصال تو با دوست، بود روز فراق بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمین سیر تو سر پیمبر، سنان نیزه یراق 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝جواد محمدزمانی آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت شعر علیل و واژهٔ بی‌اشتهای آن با اشک‌های شوق تشرّف شفا گرفت در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب بی‌اختیار دامن مهر تو را گرفت مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود خورشید با تبسم تو روشنا گرفت عالم قرار بود پس از تو شود خراب مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست اذن طواف در حرم کربلا گرفت بی‌شک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد این جام را خلیل به لطف شما گرفت حتی پیامبر به پیامت امید داشت آن روز که تو را به سر شانه‌ها گرفت عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟! «آنان که در مقام رضا آرمیده‌اند» دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت من درخور عطای شما نیستم ولی باید دهان شاعرتان را طلا گرفت وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است» آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝امیرعلی شریفی از شوق تو انگار در جسم جهان جان نیست شوقی که جوشان است و در جان است و پنهان نیست خلقت تماماً دربه‌در دنبال تو بوده پس جشن میلادت فقط مخصوص انسان نیست ما عمرمان با نام زیبایت گره خورده حرف تو و ما حرف عاشورا و شعبان نیست ما با غم عشق تو صدها داستان داریم داغ تو صاحب‌خانهٔ دلهاست، مهمان نیست با ما چه کردی که حدیثت هرکجا باشد چشمی نمی‌بینم که مثل چشمه جوشان نیست ما مذهبی داریم بر مبنای گیسویت هر کس پریشانت نشد اصلاً مسلمان نیست در مذهب ما که تو معبودی و مسجودی تشخیص ذات کردگار از یار، آسان نیست جوری خریدی عاقبت، حر ریاحی را حسرت بر‌َد هرکس به درگاهت پشیمان نیست این راز را فهمید عالم گرچه کتمان کرد اصلا همین چشمان تو ما را مسلمان کرد جبریل اگر در دست دارد گاهوارت را يعني خدا می‌خواهد آرام و قرارت را ای قلب قبله تو خودت که جای خود داری وقتی ملک سجده کند ایل و تبارت را موسی که خود غرق است در دریای سقّایت عیسی توسل کرده طفل شیرخوارت را از خاک پایت آسمان هم توشه می‌گیرد سوغات می‌آرد غباری از مزارت را پیش از شروع خلقت، انسان بیقرارت بود بلکه به دوش او بیندازند بارت را پلکی بزن، روز و شب ما را منظم کن گردون ببیند گردش لیل و نهارت را این ملتی که دل به تو بسته است از آغاز خالی نخواهد کرد دیگر کارزارت را وقتی کسی سر روی خاک تربتت دارد دیگر نخواهد دید یک دم هم اسارت را تنها دلیل سجدهٔ ما خاک پای توست شکر خدا پروردگار ما خدای توست پیش تو، ساقی، از شهیدت خون نخواهد رفت! از رگ رگش جز بادهٔ گلگون نخواهد رفت تنها شهیدان حق جامت را ادا کردند مست تو از میخانه‌ات مدیون نخواهد رفت از گنج عشقت اهل این ویرانه محرومند ورنه کسی دور و بر قارون نخواهد رفت در خیمه ات هرگز دل از دنیا نخواهد سوخت از روضه ات هرگز کسی محزون نخواهد رفت روزی اگر لیلی و مجنون هم روند از یاد لیلی ولی از خاطر مجنون نخواهد رفت هرکس که اهل سجده بر خاک حریم توست فکر شهادت از سرش بیرون نخواهد رفت هرگز حرج بر حج ما دور حریمت نیست دیوانه سمت حفظ هر قانون نخواهد رفت در پاسخ روز حساب و شام قبر از ما جز ذکر حا و سین و یا و نون نخواهد رفت اصلاً برای ما تو آغازی و پایانی با ما تو بودی از ازل با ما تو می‌مانی آغوش بازت بست با من عهد و پیمان را عهدی چنان محکم که پایش میدهم جان را پیش از نگاهت فکر میکردم مسلمانم پیغمبری کردی گرفتی دین و ایمان را این دست خالی، چشم بی باران، لب ساکت تنها تداعی می‌کند در من بیابان را این اشکها باید برایت بیشتر باشند این رودها باید بیاموزند طغیان را باران شاعرها که نه، باران ترکشها من دوست دارم جان سپردن زیر باران را باز این دل تنگم هوای کربلا دارد سر میدهم تا سر کنم دوران هجران را باید به موج زائران تو بپیوندم دریا مگر دریابد این حال پریشان را من هیچ، این مردم هوای اربعین دارند پیراهنی بفرست، دریاب اهل کنعان را البته پیراهن که در گودال غارت شد... البته بعد از غارت آغاز اسارت شد... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝احمد ناظرزاده کرمانی عالم آراست چو از پرتو انوار حسین‌ هرکجا بود دلی گشت هوادار حسین ای خوشا سوّم شعبان که در این روز عزیز هستی آرایش نو یافت ز انوار حسین عقل سرگشته از آن است که چون در عالم‌ رسم شد دایره‌ٔ عشق ز پرگار حسین نور حق بود که خاموش نگردد هرگز هست در هر دو سرا گرمی بازار حسین نامش آتش به دل عارف و عامی زد و باز با خبر کس نشد از حرمت بسیار حسین از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسین پرتو ذات خدا هست حسین بن علی‌ منکر حقّ شود آن کو کند انکار حسین تا نمودار شود جلوه‌ٔ یزدان خوشتر اهرمن صحنه بیاراست به پیکار حسین او حیات ابدی داشت توان گفت آری‌ کرد با خویش ستم خصم ستمکار حسین فاتح هر دو سرا کشته‌ٔ عاشورا بود گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسین زنده از نهضت خونین حسین است اسلام‌ عقل و عشقند ستایشگر کردار حسین چشم گردون که بود خیره‌ٔ جانبازی‌ها کس نبیند به وفاداری انصار حسین اشک مهلت ندهد تا به لب آرم سخنی‌ از جوانمردی جانسوزِ علمدار حسین ای ابا الفضل که فضل از تو فضیلت‌ها یافت‌ نخل آراسته بودی تو به گلزار حسین دو علی را پسر فاطمه در راه خدای‌ داد و سجّاد بشد قافله سالار حسین دشمن رذل، ستم هرچه فزونتر می‌کرد غافل از دوست نمی‌شد دل بیدار حسین من که شرمنده‌ٔ بی‌حاصلی خویشتنم‌ کی توانم سخنی گفت سزاوار حسین فخرم این است که بدانند که «ناظر زاده» چاکری هست کمر بسته به دربار حسین 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت سیدالساجدین علیه‌السلام 📝محمد جواد غفورزاده مدینه باز هوای خوشِ بهاری داشت هوای تازۀ فصل بنفشه‌کاری داشت چمن شکوفه به گیسوی نخل‌ها می‌بست مدینه حالت بُهت و امیدواری داشت نشسته چشم به راه ستاره، شب تا صبح مدینه پلک نمی‌زد که بی‌قراری داشت.. «ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد» که مهر در قدمش شوق جان‌نثاری داشت.. جمال روشن این ماه را نگاه کنید که حُسن یوسف از او رنگ شرمساری داشت حلاوت از نفسش، چشمه چشمه می‌جوشید طروات سخنش جلوۀ بهاری داشت به سرو، قامت او راست‌قامتی آموخت که استقامت و ایمان و پایداری داشت سجود کرد به سجاده‌ای به وسعت عشق چه سجده‌ای که تجلای رستگاری داشت دخیل بست به قندیل اشک او محراب که چشمه‌ای ز غبار زمانه عاری داشت قلم در اول توصیف او به خود لرزید که در مقام رضا، صبر و استواری داشت به یک دعای غلامش، به دشت و صحرا ریخت، سحاب رحمت حق، هر چه اشک جاری داشت به بوسه‌ای حجرالاسود از لبش گل داد حریم کعبه از او یاد و یادگاری داشت هُشام کرد تجاهل اگر در اوصافش زبان گشود «فرزدق» که شوق یاری داشت اشاره کرد که فرزند مکه است و منا اشاره‌ای که حکایت ز حق‌گزاری داشت جهانِ کوچک ما، حیف درنیافت که او چه‌قدر شوکت و فضل و بزرگواری داشت شمیم عشق حسین انتشار یافت از او چرا که ساغر چشمش، گلابِ جاری داشت.. 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت سیدالساجدین علیه‌السلام 📝اختر طوسی هرکه باشد پیروِ فرمان زین العابدین برخورد ازسفرهء احسانِ زین العابدین گرنظر سازد به دقّت برصحیفه کامله پی برد برعلمِ بی پایانِ زین العابدین جنّتِ فردوس با آن زینت ووسعت بود گوشه ای ازجان فزا ایوانِ زین العابدین ازپیِ کسبِ شرف خواهد که جبریلِ امین باشد ازجان روز وشب دربانِ زین العابدین هرشبی صدخانواده درمدینه می شدند سیرازنانِ حلالِ خوانِ زین العابدین یک نفس غافل نمی گردید ازذکرِخدا تابه پیکر بود باقی جانِ زین العابدین داشت دراین خاکدان تاجان زگردِ معصیت هرگزآلوده نشد دامانِ زین العابدین آفتابِ عالم آرا بود با آن روشنی پرتوی ازچهرهء رخشان زین العابدین همچو جدّ وبابِ نیکونام از روز ازل بود محکم باخدا پیمان زین العابدین دُر فرو می ریخت هنگامِ تکلّم برزمین ازلبِ رنگین تر ازمرجانِ زین العابدین درجنان چون اخترِ طوسی به وی بیتی دهند هرکه گوید بیتی اندر شانِ زین العابدین 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت حجت‌بن‌الحسن‌العسکری علیه‌السلام 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) فیض روح قدسی باز طبع مرده را جان داد عندلیب نطقم را دستگاه دستان داد بلبل غزل خوان را جای در گلستان داد طوطی شکر خا را ره بشکرستان داد کام تشنۀ ما را خضر آب حیوان داد موج عشق بی پایان قطره را به دریا برد باد، مشت خاکی را برتر از ثریا برد دستبرد اسکندر هر چه داشت دارا برد عشق یار شهر آشوب عقل را به یغما برد از تنم توانائی برد و آه سوزان داد آسمان به آزادی کوس خیر مقدم زد زهره با دو صد شادی نغمۀ دمادم زد عشرت خدا دادی ساز عیسوی دم زد صورت پریزادی راه نسل آدم زد فتنۀ رخش بر باد نقد دین و ایمان داد شمع شاهد وحدت باز در تجلی شد نقش باطل کثرت محو «لا» و «إلا» شد تا که رایت نصرت زیب دوش مولا شد ساز نغمۀ عشرت تا به عرش اعلی شد عیش و کامرانی را شاه عشق فرمان داد شاد باش ای مجنون صبح شام غم آمد با قدی بسی موزون لیلی قدم آمد اسم اعظم مکنون مظهر اتمّ آمد گنج گوهر مخزون معدن کرم آمد تخت پادشاهی را عز و شأن شایان آمد آفتاب لاهوت از مشرق ازل سر زد تا ابد شرر اندر آفتاب خاور زد باز سینۀ سینا شعله از جگر بر زد باز پور عمران را مرغ شوق دل پر زد دور باش غیرت داد در حریم امکان داد صورتی نمایان شد از سرادق معنی طلعتی بسی زیبا قلعتی بسی رعنا فرق فرقدان سایش زیب تاج کرّمنا رانده رفرف همت تا مقام «او ادنی» بزم «لی مع الله» را رونقی بپایان داد سرّ مستسر آمد در مظاهر اعیان غیب مستتر آمد در مشاهد عرفان شاه مقتدر آمد در قلمرو امکان سیر منتصر آمد در ممالک امکان درد دردمندان را حق صلای درمان داد آنکه نسخۀ ذاتش دفتر کمالاتست مصحف کمالاتش محکمات آیاتست اولین مقاماتش منتهی النهایاتست طور نور و میقاتش پرتوی از آن ذاتست جلوۀ دلآرایش جان گرفت و جانان داد مبدء حقیقت را اوست اولین مشتق خطۀ طریقت را اوست هادی مطلق مسند شریعت را اوست حجت بر حق کشور طبیعت را اوست صاحب سنجق بندگان او را حق حشمت سلیمان داد بزم غیب مکنون را اوست شاهد مشهود ذات حق بی چون را اوست فیض نامحدود عاشقان مفتون را اوست غایت مقصود دوستان دلخون را اوست مهدی موعود در قلوب مشتاقان نام نامیش جان داد ای ز ماه تا ماهی بندگان فرمانت مسند شهنشاهی لایق غلامانت بزم لی مع اللهی خلوتیست شایانت جلوه ای بکن گاهی تا شویم قربانت جان ز کف توان دادن لیک یار نتوان داد ای حجاب ربانی تا بچند پنهانی ای تو یوسف ثانی تا بکی به زندانی شد محیط امکانی همچو شام ظلمانی جلوه کن به آسانی همچو صبح نورانی بیش از این نشاید تن زیر بار هجران داد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت حجت‌بن‌الحسن‌العسکری علیه‌السلام 📝محمد جواد غفورزاده باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست» عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت حجت‌بن‌الحسن‌العسکری علیه‌السلام 📝حسن بیاتانی آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee