eitaa logo
ستایشگران عاشورایی
111 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
2 فایل
حلقه ادبی شهید غلامعلی رجبی وابسته به معاونت جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
06_Moharam1443_Ghyam&Ghalam_Sh09_VahedKond.mp3
1.75M
🔘 شب نهم محرم ▪️ واحد کند - حضرت ابالفضل سلام‌الله‌عليه 📝جواد الهی‌پور اخا ادرک اخا، دنیای من شد زیر و رو سکینه گوشاشو گرفت، رقیه گفت ای وای عمو سقای حرم، گفتم مراقب باش دشمن شوره چشماش سقای حرم، مگه میشه باشم عباس من پا نشه از جاش به من بگو وقتی زمین افتادی از بالای زین چی شد گل ام البنین برادر من . عباس من تنهام نذار، رقیه بی‌قرارته دارم میرم سمت حرم، ولی دلم کنارته دور می‌شم ازت، دشمن می‌شه نزدیک دنیام می‌شه تاریک دور می‌شم ازت، غوغا می‌شه بازم می‌گن به هم با خنده تبریک تنت تو دست دشمنه داره با خنجر می‌زنه خدا این عباس منه برادر من . از اول ماه عزا، منتظر امشب بودم با دست خالی اومدم، از غصه جون به لب بودم سقای حرم، بی دست عاشورا امشب بکن امضا سقای حرم، اربعین امسال بریم سوی بهشت دنیا عالم رو بردی زیر دین ذکر تمام عالمین عباس علمدار حسین آقام اباالفضل 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 ورود کاروان به شام 📝محمدعلی مجاهدی آن شب که آسمان خدا بی‌ستاره بود مردی حضور فاجعه را در نظاره بود سهم کبوتران حرم، از حرامیان بالِ شکسته، زخمِ فزون از شماره بود در سوگ خیمه‌های عطش، زار می‌گریست مشکی که در کنار تنی پاره پاره بود زخمی که تا همیشه به نای رباب بود از شور نینوایی یک گاهواره بود می‌دوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه انگشتری که همسفر گوشواره بود . از کوچه‌های شب‌زدهٔ کوفه می‌گذشت پیکی روان به جانب دارالاماره بود از دشت لاله‌پوش خبرهای تازه داشت مردی که نعل مرکب او خون‌نگاره بود فریاد زد: امیر! در آن گرم‌گاه خون آیینه در محاصرۀ سنگِ خاره بود خون بود و شعله بود و عطش بود و خیمه‌ها، در معرض هجوم هزاران سواره‌ بود خورشید سربریده غروبی نمی‌شناخت بر اوج نیزه، گرم طلوعی دوباره بود . روزی که رفت این خبر شوم تا به شام چشم فرشته‌های خدا پرستاره بود بانگ اذان بلند نمی‌شد ز مأذنی آن روز شهر، شاهد بغض ستاره بود با ضربه‌ای که حادثه بر طبل می‌نواخت فریاد «یا حسین» بلند از نقاره بود راه گریزِ اغلب «قاضی شُریح»‌ها آن روز در بد آمدن استخاره بود شهر فریب و وسوسه تا دیرگاه شب میدان پایکوبی هر باده‌خواره بود یک لحظه از ترنم شادی تهی نماند گویی که در تدارک عیشی هماره بود! تعداد زخم گرچه ز هفتاد می‌گذشت اما شمار زخم زبان بی‌شماره بود... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 ورود کاروان به شام 📝میلاد حسنی اینجا همه کورند و از آیات می‌گویند خورشید را حتی چراغی مات می‌گویند این سرزمین تیره را شامات می‌گویند پای زمان انگار اینجا لنگ می‌گردد یعنی چهل گامش چهل فرسنگ می‌گردد این باب را دروازه‌ی ساعات می‌گویند این سو زنانی خسته با اطفال می‌آیند پانصد هزار آن سو به استقبال می‌آیند افلاک، از نحسی این اوقات می‌گویند تا رأس مولا بین صف‌ها می‌رود بالا آواز می‌خوانند و دف‌ها می‌رود بالا در شعرشان رقاصه‌ها طامات می‌گویند بر نیزه‌ها حتی امیری می‌کند این سر سائل بیاید دست‌گیری می‌کند این سر او را کماکان قبله‌ی حاجات می‌گویند آل علی را شامیان خون جگر دادند از کوچه‌ی تنگ یهودی‌ها گذر دادند اینجا مسلمانانش از تورات می‌گویند پیرزنی که در سرش جز فکر خیبر نیست برداشت سنگی از زمین پرسید این زن کیست گفتند او را عمه‌ی سادات می‌‌گویند اموال را بردید حرفی نیست شامی‌ها اما کجای این جهان آه ای حرامی ها روبندهای کهنه را سوغات می‌گویند 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 دروازه ساعات 📝ساعی مرشد چلویی من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم بر مشام جان زدم، یک قطره از عطر حسینی سبقت از مُشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم عالم ذر، ذره ای از خاک پای حضرتش را از برای افتخار از حضرت داور گرفتم بر در دروازه ی ساعات، یک ساعت نشستم تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم زینبی دیدم، چه زینب؟ کاش مداحش بمیرد! من ز آه آتشینش، پای تا سر در گرفتم سر شکسته، دل پر از خون، دیده خون آلود اما حالتی دیدم که بر خود، حالتی دیگر گرفتم ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان سر به راه دوست دادم، زندگی از سر گرفتم اکبرم کشتند و عون و جعفر و عباس و قاسم تا خودم از تشنگی، آب از دم خنجر گرفتم گفت ساعی زین مصیبت از در دربار جانان حظّ ازادی برای اکبر و اصغر گرفتم 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) صبا به پیر خرابات از خرابه شام ببر ز کودک زار، این جگر گداز پیام که ای پدر زِ من خسته هیچ آگاهی؟ که روز من شب تار است و صبح روشن شام به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست به دلنوازی ما بین ز پیش و پس دشنام نه روز از ستم دشمنان تنی راحت نه شب زِ داغ دلارام‌ها، دلی آرام به کودکان پدر کشته، مادر گیتی همی ز خون جگر می‌دهد شراب و طعام چراغ مجلس ما، شمع آه بیوه زنان انیس و مونس ما ناله دل ایتام فلک خراب شود، کاین خرابه بی‌سقف چه کرده با تن این کودکانِ گُل اندام دریغ و درد کز آغوش ناز افتادم به روی خاک مذلت، به زیر بند لئام به پای خار مغیلان، به دست بند ستم ز فرق تا قدم از تازیانه نیلی فام به روی دست تو، دستان خوشنوا بودم کنون چو قمری شوریده‌ام میانه دام به دامن تو چو طوطی، شکر‌شکن بودم بریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام مرا که حال ز آغاز کودکی این است خدای داند و بس، تا چه باشدم انجام هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود برای غمزدگان، صبح عید مردم شام به ناله شرر انگیز بانوان حجاز به نغمه دف و نی، شامیان خون آشام سر تو بر سر نی شمع و ما چو پروانه به سوز و ساز، ناسازگاریِ ایام شدند پردگیان تو شهره هر شهر دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام سر برهنه به پا ایستاده، سرور دین یزید و تخت زر و سفره قمار و مدام ز گفتگوی لبت بگذرم که جان به لب است که راست تاب شنیدن؟ که را مجال کلام؟ 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝صغیر اصفهانی این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم گر چنین است چه کرده‌ست ندانم با عرش آه! طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم از چه ویران نشدی ای فلک آن‌دم که شدند اهل‌بیت شه بی‌یار به ویرانه مقیم ساخت ویرانه‌‌نشین ظلم عدو قومی را که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم... گشت آن سلسله را روز و شب و صبح و مسا آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم بود با یاد قد تازه جوانان همه را قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم دید در خواب رقیّه که به دامان پدر کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن بشکفد غنچه به وقت سحر از فیض نسیم... گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه، آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز نیمه‌جانی به تن و کرد همان دم تسلیم... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝مجید احدزاده خودش برای خودش روضه ای مجسم بود شکسته بود ولی مثل کوه محکم بود جلوی چشم بقیه نشان نداد هرگز به قلب کوچکش اما هزار ماتم بود دو تکه شاخه چوبی کمک عصایش شد شبیه پیرزنان بود و قامتش خم بود کنار نیزه بابا همیشه می خوابید ولی چه فائده از اشک خواب او کم بود گرسنه بود و دل سیر گریه می کرد و به یاد پیکر بابا همیشه درهم بود همیشه سهم خودش را به دیگران می داد اگر چه وقت غذا بر همه مقدم بود تمام شوکت دختر بلندی گیسوست از اینکه موی ندارد به قلب او غم بود به غیر دامن زینب نمی گرفت آرام کلام عمه برایش دوا و مرهم بود پدر ،عروسک و دختر جلوی چشمم بود برای زخم رقیه نمک فراهم بود نوشته اند که پنجاه کربلا غم دید صفر برای رقیه غمِ محرّم بود 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
زمزمه؛ حضرت رقیه.mp3
406.6K
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝رضا تاجیک بى تو جانم - باباى عطشانم - اسير و گريانم گيسو پريشانم - قارى قرآنم - پدر كجايى آه از غربت - بيا ببين بابا - كبودى رويم شبيه زهرا من - شكسته پهلويم - پدر كجايى بگذارم امشب غمين (سر گرسنه روى زمين ٢) ماه بى سر بيا مرا هم ببر - كه من شدم دردسر - پدر كجايى گيسو پريشانم - قارى قرآنم - پدر كجايى ۲ . در تاب و تب - غريب و جان بر لب - دويده ام هر شب ببين پى مركب - برابر زينب - پدر كجايى ديدم آزار - شده دو چشمم تار - با دست بر ديوار بدون تو رفتم - در كوچه و بازار - پدر کجایی صورت من شد نيلى (ز شدت ضربه ى سيلى ٢) اى ماه من ببين كه تنها شدم - شبيه زهرا شدم - پدر كجايى گيسو پريشانم - قارى قرآنم - پدر كجايى ۲ . من پژمردم - با اينكه افسردم - بار غمت بردم از بس لگد خوردم - صد مرتبه مُردم - پدر كجايى من دلگيرم - از زندگى سيرم - پير و زمينگيرم نيامدى و در - خرابه مى ميرم - پدر كجايى مى بوسم خاک پاتو (بگو بريده كى رگهاتو ٢) اى عشق من شدى تو دور از وطن - لب تشنه و بى كفن - برات بميرم گيسو پريشانم - قارى قرآنم - پدر كجايى ۲ 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
زمینه؛ حضرت رقیه.ogg
297.5K
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝عماد علی‌اکبری نمیگم اینجا حال من خوبه ولی تو رو هر لحظه میبینم شبایی که تنگه دلم واست سرتو روی نیزه میبینم بیا و درد غربت رو توی چشام تماشا کن بیا فقط یبار دیگه برای من بقل وا کن ببین وقتی صدات میزنم چقدر دلشوره داره صدام ببین خوابم نمیبره و پر از ترسه همه نفسام . پریدم از خواب بین اون غوغا آتیشو بین خیمه ها دیدم پی تو میگشت چشم خیسم تا تنتو زیر دست و پا دیدم بگو که درد سیلی و زخم پاهامو‌ فهمیدی بگو که جای دستاشو میون صورتم دیدی ببین مثل سر تو بابا چقدر خاکیه معجر من ببین تاره نگاه منو چقدر سنگین شده سر من 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
نوحه؛ حضرت رقیه.m4a
773.2K
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝حبیب‌الله معصوم آمدی مهمان خوبم الامان از این جدایی بر یتیمت بوسه‌ای زن خسته‌ام از بی‌وفایی ای گل گلشن، پور زهرایم پیش من بنشین، بین چه تنهایم یا اباالمظلوم . پهلوی رنجیده‌ی من داغ زهرا زنده کرده این کبودی‌های رویم عمه را شرمنده کرده لاله‌ای سوزان، در کویر غم می‌زنم شیون، می‌کنم ماتم یا اباالمظلوم . یا پدر قدم خمیده وقت مرگ من رسیده از زمانی که تو رفتی خنده‌ام را کس ندیده سوره عشقت، زیر دست و پا زیر لب گوید، ای حسین بابا یا اباالمظلوم . از کبودی شام تارم در خرابه نا ندارم گر حسین من بیاید سر به پایش می‌گذارم عمه جان زینب، جان رسید بر لب ذکر بابا را، خوانده‌ام هر شب یا اباالمظلوم . من شدم زهرای بابا می‌روم تا پشت دیوار دست و بازویم شکسته خارهایی همچو مسمار در کبودی‌ها، یاس زهرایم دست من بسته، مثل مولایم یا اباالمظلوم 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
واحد؛ حضرت رقیه.mp3
228.5K
🔘 حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 📝حامد بهبود خرابه شد غرق بوی یاس بابام اومد بی عمو عباس خدا میدونه تو دلم غوغاست ای عمه / ای عمه / ای عمه / معجرم کجاست؟ (2) پاهام دیگه تووُن نداره رقیه دیگه جون نداره ولی بازم الحمدلله / دیدم تو رو اگرچه خونی یا که منم ببر به همرات / یا قول بده پیشم بمونی بابا حسین بابا حسین جان . هواخواتم یک تنه خودم نمیشه برم حتی یک قدم روی لبهام این حرفه دم به دم ای عمه / ای عمه / ای عمه / زحمتت شدم شدم از این جدایی خسته بابایی دندونام شکسته ولی بازم الحمدلله / عمه میگه هنوز عزیزی اما برام سئواله بابا / چی میشه معنی کنیزی بابا حسین بابا حسین جان . سرت یک روز از رو نی افتاد کنار نیزه رباب جون داد سرت رو بغل کردم ای بیداد لگد زد / چه بد زد / همش زد / بر سرم فریاد چشام دیگه سویی نداره دخترکت مویی نداره ولی بازم الحمدلله نبودی تو شهر یهودی ایشالا چشمام بد میبینن ایشالا توو تنور نبودی بابا حسین بابا حسین جان 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 امام حسن مجتبی علیه‌السلام 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) هرکه آشفته دل و سوخته جان همچو من است نکند میل چمن ور همه عالم چمن است مرغم از دل به تماشای گلستان نرود عالم اندر نظر غم زده بیت‌الحزن است نه هر آشفته بُوَد شیفته روی نگار به پریشانیش از زلف، شکن در شکن است گوش جان، ناله قُمری صفتی می‌طلبد نه پی زمزمه بلبل شیرین سخن است من نجویم لب جو کآب من آتش صفت است سبزه روی نکو خُضرتِ وجه حَسَن است جز حسن، قطب زمن، مرکز پرگار مِحَن کس ندیدم که به انواع محن مُمتَحَن است نقطه دائره و خِطّه تسلیم و رضا نوح طوفان بلا، یوسف مصر مِحَن است راستی، فُلک و فَلک همچو حبابی است بر آب کشتی حِلم وی آنجای که لنگر فِکن است به که نالم که سلیمان جهان خانه نشین خاتم مملکت دین به کف اَهرمن است شده از سوده الماس زُمرد لعلش سبزپوش از اثر زهر، گل یاسمن است آن که چون روح بسیط است، در این جسم محیط زهر کین در تن او همچو روان در بدن است شاهد لَم یَزَلی، شمع شبستان وجود پاره‌های جگر و خون دلش در لگن است ناوَک خصم بر او از اثر دست و زبان بر دل و بر جگر و بر بدن و بر کفن است کعبه بتخانه و صاحب حرم از وی محروم جای سلطان هُما، مسکن زاغ و زغن است 🆔 @setayeshgaran_ashuraee