🔘حضرت علی علیهالسلام
📝مهدی جهاندار
نه فقط خلیل، تبر به کف
به مصاف بتکده یاعلی...
نه فقط کلیم، عصا به دست
میان شعبده یاعلی...
به رکوع آیهی إنّما
به وفای سورهی هلأتی
به حدیث قدسی لافتی
که خدا صدا زده یاعلی!
نه کسی شبیه تو تا ابد
که یَکن لکَ کفواً أحد
نه کسی شبیه تو از ازل
به جهان نیامده یاعلی!...
#مهدی_جهاندار
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت زینب سلاماللهعلیها
📝مجید لشکری
کیست که بر لوح قلم میزند؟
حول خداوند قدم میزند؟
کیست که در وزن نگنجیده است؟
کوه وِقار است و نرنجیده است؟
کیست که مختار کند جبر را؟
کیست که بیتاب کند صبر را؟
کیست خم آورده به ابروی قهر
لرزه برافکنده به زانوی شهر؟
کیست به عصمت متجلّی شده
شأن ولی را متولّی شده
او که در افلاک نبی کوکب است
زُهرهی زهرای علی زینب است
حلم مجسّمشدهی نشأتین
روح یکی جسم دوتا با حسین
خطبهاش از نهج بلاغت پر است
هیبت مولاست که در چادر است
وجه علی تا که اتم میشود
خطبهی او تیغ دو دم میشود
بدر دوم، بین کلامش نهان
فاطمه در خطبهی شامش نهان
در سخنش لحن امیر آمده است
کوکبهی دهر به زیر آمده است
صبر الهی ست، تفضّل شده است
«أخرجنا الله من الذُّل» شده است
راهبر قافلهی ماست این
زین اب و زینت زهراست این
توسن گفتار که چالاک شد
کاخ یزید از دم او خاک شد
زیر و زبر را به هم آورده است
خواهر سقّا علم آورده است
از دل این سِفلهمتکّای فرش
خیمه برافراشته در تاج عرش
میرود از خویش به حیرانیَاش
آینه از آینه گردانیَاش
جلوهی این آینه در مشرقین
سر زده از طلعت روی حسین
قسمت زینب که سفر میشود
روی حسین آینهگر میشود
گرچه به غیر از غم و غارت نبود
این سفر از جنس اسارت نبود
گرچه سزاوار به زنجیر نیست
شیر به زنجیر مگر شیر نیست
از حد اوصاف که رد میشود
دخت علی بنت اسد میشود
گو همه مغلوب که او غالب است
جان علیّ بن ابیطالب است
جان علی رنج فراوان کشید
چند بغل روضه به دامان کشید
خیز و بخوان روضهی دستار را
روضهی بیمار و پرستار را
روضه ی دروازه ی ساعات را
قافلهی مادر طاعات را
روضهی این روضه چه بود؟ آه آه
روضهی بازار یهود آه آه
قسمت زینب که الم شد الم
دست کشیدیم و قلم شد قلم
#مجید_لشکری
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝حبیبالله معصوم (عاصی)
موسی جعفر ز طفلانش جدا افتاده است
سالها گویا به زندان جفا افتاده است
مثل زینب در غل و زنجیر همچون فاطمه
زیر شلاق عدو در التجا افتاده است
دختری دارد بسان مهر و ماه و آفتاب
در فراق ماه رویش او ز پا افتاده است
صبح و شب آتش بگیرد این نحیف بینوا
بسکه دلتنگ علی موسی الرضا افتاده است
باب حاجات خداوند است این مظلوم دهر
اینکه در ظلمت به زنجیر دغا افتاده است
روح بیتالله از بس در ظُلَم تعذیب دید
رونق از خورشید و از مروه صفا افتاده است
چشم طفلانش به در گریان و موسی خون جگر
اینچنین آتش به بیت اولیاء افتاده است
چونکه در زندان خبر از حال زارش میرسد
دخترش معصومه در ذکر شفا افتاده است
عاقبت آمد رضا با هیبتی از کوه غم
خواهرا خاکم به سر فصل عزا افتاده است
مصطفی در عرش میگرید خدا در فوق عرش
هالهای از غم به ذات کبریا افتاده است
ماتم عظمی کند زهرا به پا بر پور خویش
مرتضی از غم به دریای بلا افتاده است
چون خمینی موسوی باشد، کند یک انقلاب
انقلاب مهدی اندر ماجرا افتاده است
سر به دامان رضا در کنج زندان جان دهد
یاد شاه تشنهلب در کربلا افتاده است
جان زینب عمهام سوگند تا یومالابد
عاصی از لطف رضا در ارتضا افتاده است
#حبیب_الله_معصوم
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی)
عمری اَر موسی کاظم ز جفا مَسجون بود
در صدف گوهرِ بحرِ عظمت مکنون بود
مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی
اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
ماه کنعان بُد و شد گاه تنزّل در چاه
یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنّون بود
کاظمُ الغَیظ که با صبر و شکیبائی او
صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
پرتوی بود که تابید از این نور جمال
آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
پور عمران نکشید آنچه که موسی زِ رَشید
ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
پای در سلسله، سر سلسلۀ عشق نهاد
لیلی حُسن ازل را زِ ازل مفتون بود
سِندی اَر زهر ستم ریخت بکامش چه عجب
تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
از رُطب سوخته موسی چه ز انگور رضا
نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت
غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد
دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر
لیک از بار غمش فُلک فَلک مشحون بود
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝عاطفه جعفری
تجلی داده ای با هر دعایت روح عرفان را
فضیلت داده القابت تجلیگاه انسان را
تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم
عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟
رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی
کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را
پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر
ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را
تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی
برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را
"شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری
تو روشن کرده ای با این سخن تکلیف صفوان را
اشداء علی الکفارُ کظم غیظ را با هم
نشان دادی چنین توصیه های ناب قرآن را
اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی
ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را
#عاطفه_جعفری
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝محمدجواد پرچمی
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست
كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست
كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد
ميان آسمان من ستاره نيست كوكب نيست
غروبى گريه ميكردم ، به ياد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غير خون اينجا مرّكب نيست
پر زخمى ، دل مضطر ، غل و زنجير ، جاى تنگ
همه اينها به جاى خود ، نگهبان هم مودب نيست
به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم
كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست
خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم
كه حتي دست بردار از سر من نيمه شب نيست
لگد خوردم ، زمين خوردم ، دمادم خون دل خوردم
ولي اين چارده سالم ، چنان يك روز زينب نيست
نگهبان زد مرا اما ، نگهبان داشت ناموسم
زنى از خاندانم پا برهنه پشت مركب نيست
كسى معصومه من را به بزم مى نخواهد برد
شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست
تنى دور از وطن دارم ، ولى چندين كفن دارم
شبيه جد عطشانم ، تن من نا مرتب نيست
#محمد_جواد_پرچمی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله
📝هلالی جغتایی
از خدا گر ره خدا طلبی
مطلب جز محمد عربی
زان که مطلوب اهل بینش اوست
بلکه مقصود آفرینش اوست
شاه ایوان مکه و یثرب
ماه تابان مشرق و مغرب
شرف گوهر بنیآدم
وز شرف سرور همه عالم
شهریاری که خیل اوست همه
عرش و کرسی طفیل اوست همه
کوی او مقصدست و او مقصود
او محمد، مقام او محمود
پنجۀ آفتاب را برتافت
به یک انگشت قرص مه بشکافت
بود برتر ز انجم و افلاک
زان نیفتاد سایهاش بر خاک
آنکه بگذشت از سپهر برین
سایۀ او کجا فتد به زمین؟
فارغ است از صحیفه و خامه
واصلان را چه حاجت نامه؟
آنکه ناخوانده علم دین داند
لوح تعلیم پس چرا خواند؟
انبیا را شرف نبود بر او
خود تواضعکنان نشست فرو
ذات او چیست بعد خیل رسل؟
گل پس از برگ و میوه بعد از گل
گمرهانی که راه جنگ زدند
حلقۀ لعل او به سنگ زدند
لعل او دُر ز حقه داد به سنگ
که دگر جا نداشت حقۀ تنگ
لاجرم، ور نه سنگ بدگهران
کی تواند فگند رخنه در آن؟
زیر گیسوی او رخ چون ماه
شب معراج را جمال الله
#هلالی_جغتایی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله
📝لطفعلی بیک آذر بیگدلی
انبیای کرام عالیقدر
آسمان جلیل را مه بدر
همه سرگشتۀ جمال تواند
کامل و عاجز از کمال تواند
ای صفاتت ز فکر ما بیرون
چون ز ذاتت شود کس آگه؟ چون؟
که نبی گفت، مستعیذاً بک
مَا عَرَفنَاکَ حَق مَعرِفَتِک
مهتر و بهتر همه عالم
فخر ذریۀ بنیآدم
شاه یثرب، محمد عربی
مصطفی، کز خطاب نیم شبی،
والی کشور ولایت شد
کوکب مشرق هدایت شد
خاتم خاتمی در انگشتش
روی خاتم نموده از پشتش
رحمت حق، بر او و اولادش
خاصه زوج بتول و دامادش
علی، آن شاه شهربند کمال
مهر رخشندۀ سپهر جمال
آنکه در علم و حلم و جود و رشاد
مِثلش از مادر زمانه نزاد
آنکه قفل فلک، گشادۀ اوست
زال گیتی طلاق دادۀ اوست
#آذر_بیگدلی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله
📝ضیاء الدّین سحبان زنجانی
رفت آذر و آبان وبرآمد دی وبهمن
شد باده پرستان ،پدرپیر برهمن
هان ای چِگِلی ماهِ من ای لُعبَتِ أرمن
برخیز وبده باده به پیمانهٔ ده مَن
زان خونِ سیاوُش بده تا چو تَهَمتن
رانم به سرِ تُرک فلک ،توسنِ تاراج
باردگر آمد به زمین قافلهٔ دی
با دَبدَبهٔ قیصر و با سلطنتِ کی
درمَقدمِ این قافله بایست پیاپی
بانالهٔ چنگ ودف ونی زد قدحِ می
آن می که درآیینهٔ چرخ ،درشفقِ وی
روشن شده صدمشعلِ خورشید شبِ داج¹
صبح است بُتا ،غنچه نیاورده سراز کُم ²
میآر برون غنچهٔ می را زکُمِ خُم
آن [می]که بریزی چو به نیشِ دُمِ کژدم
صدچشمهٔ نوشاب همی جوشدش از دُم
وربرزنی آن می به دلِ تیرهٔ مردم
صدشعله سِراج آید ازآن دل همه وهّاج³
ای سرو چرا بارِ تو جزخار نباشد
این گونه مکن کزتو سزاوار نباشد
سروی و ولی سروْ ستم کار نباشد
ماهی و ولی ماه دل آزار نباشد
گیرم که تو کاجی وتورا بارنباشد
لیکن چو تو هرگز متمایل نشود کاج
سروِ چمنی برقد وبالای تو باشد
خورشیدِ فلک بررخِ زیبای تو ماند
سنبل به سرِ عنبرِ سارای تو ماند
نرگس به دو بادامکِ شهلای تو ماند
آهن به دلِ سخت چوخارای تو ماند
ای آهنْ درپیشِ دلت نرم چو دیباج
آن طرّهٔ شبرنگِ تو کافتاده برآن رو
دیوی است که ره یافته بر گلشنِ مینو
مژگانِ سیاهِ تو درآن نرگسِ جادو
شیریست که آویخته چنگال برآهو
درگردنِ سیمین تو آن خالکِ هندو
چون نقطهٔ مُشکی است که افتد به رخِ عاج
گیسوی سیاهِ تو کمندیست گره گیر
هرحلقهٔ گیسوی تو صد سلسله زنجیر
افتاده به هرسلسله صد بادیه نخجیر
روزی که برآید زکمانِ تو سرِتیر
تا کشتهٔ تیرِ تو شود باهمه تدبیر
وحشی زکمین تاخته ودل کند آماج
ای سرزده درچشمهٔ نوشِ تو سرِ خط
شدازعرق ،ایدون ورقِ روت منقَّط
گرخونِ کبوتر دهیم ازگلویِ بط⁴
انشا کندم طبع یکی طرفه مسمّط
درمِدحتِ شاهی که وِرا برسرِ مهبط
عرش وقلم و لوح کند طوف چو حُجّاج
بازاین چه بساط است که نُه طارُمِ افلاک
پیوسته کند طوف به گِرد کُرهٔ خاک
گو کآمده از پرده برون شاهدِ لولاک
دردانهٔ دریای وجود آن گهرِ پاک
ای گوهرِ پاکی که بود هرخس وخاشاک
ازمیمنتِ پایِ تو برفرقِ فلک تاج
خورشید فلک حضرتِ سلطانِ مؤیَّد
ماهِ عرب وشیرِ عجم ،میرمحمّد
سلطانِ رُسُل ،احمد ومحمود ومحمّد
کس را نسزد لاف زدن باتو به سُؤْدَد
این صُنعِ خدایی است که می پرورد ازطین
دُرّی که دراو خفته دو صد قُلزمِ موّاج
این طینتِ پاک تو و این ذات زطین نیست
کِی طین بود آن تن که وِرا سایه قرین نیست
ای طایرِ قُدسی ،هله جایِ تو زمین نیست
کاین تنگ مکان ،تکیه گهِ مردِ یقین نیست
ای مرد یقینی که به جز دینِ تو دین نیست
زین خانه برون آ که بود جایِ تو معراج
ای قطبِ جهان ،مرکز نه گنبدِ دوّار
اندر طلبِ خاکِ کفِ پایِ تو سالار
نُه دایره سرگشته تر ازپایهٔ پرگار
تانقشِ تو شد ازقلمِ صنع پدیدار
بشکست یقین خامهٔ قدرت که دگربار
نقشی چو تو برآب نزد تا کند اخراج
موری که گشاید به کفت دیدهٔ امّید
درزیرِ نگین آورد او مُلکَتِ جمشید
وآن ذرّه که پرورده به دل مهرِ تو خورشید
باج ازمَه و خورشید برد تاج زناهید
وآن قطره که دم زد زتولّای تو جاوید
دریا شود آن قطره چو عمّان زند امواج
مشتقّ زصفاتِ تو، چه توحید ،چه حکمت
درذاتِ تو مشتقّ ،چه هیولا وچه صورت
درّی چو تو ناید دگر ازقُلزمِ وحدت
ای درّ ثمینی که پسِ پردهٔ فطرت
سلطانِ ازل کرده به آرایشِ قدرت
دُرهایِ جهان درصدفِ ذاتِ تو ادراج
سحبان که وِرا وِردِ زبان است ثنایت
مرغی است که پرپر نزند جزبه هوایت
ازخوانِ کسی دانه نچیده است سوایت
تا حلقه به گوشِ تو شد و گشت گدایت
شاهی شد ودم می زندازمهر و وِلایت
شاهی که ستاند زسلاطینِ جهان باج
____
1_داج :شبی بغایت تاریک
2_کُمّ:آستین ،جمعش اکمام
3_وهّاج :شدیدالوهج . تابان . فروزنده . درخشنده
#سحبان_زنجانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله
📝سید رضا مؤید
دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد
محمد آمده و بعثتش مبارک باد
که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حقپرستی را
سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد
فروغ رحمت حق بیحجاب برخیزد
ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد
امین مکه رهایی ز مستیاش بدهد
نوید مذهب یکتاپرستیاش بدهد...
بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگاه
دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد! تویی رسول الله
بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد
امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد
نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خستهدلان مژده رهایی داشت
به درد مردم محروم آشنایی داشت
که در جهان عرب این همه فدایی داشت
خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت
به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت
خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند
به روی عالم، درهای علم باز کند
کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند
مسیح پشت سر مهدیاش نماز کند
نظر ز آمدن انبیاء والا اوست
بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست
کسی که عالم ایجاد بیقرارش بود
جوامع بشریت در انتظارش بود
رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود
چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود
محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود
کتاب او در حکمت به روی خلق گشود
کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش
که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش
کجاست منطق بوذر علیه عثمانش
که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش
اگر به راه بزرگان دین برآمدهایم
به کاخهای مجلل چرا در آمدهایم
مدینه از تو به بیتالحرام مینازد
حرم ز فیض تو بر هر مقام مینازد
خدا ز بندگیات بر اَنام مینازد
عرب ز نام تو بر خاص و عام مینازد
ولی دریغ که این افتخار پوشالیست
تمام دعوی اهل حجاز تُو خالیست
از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند
گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند
به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند
بعید نیست به بیت الحرام حمله کند
خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان
مدافعان حرم میدهند پاسخشان
مدافعان حرم باور علی دارند
به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند
جهاد نامهای از دختر علی دارند
امید مرحمت از همسر علی دارند
قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمهاند
مدافعان حرم زینبیتر از همهاند
#سیدرضا_مؤید
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام
📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی)
بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق
بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق
بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن
بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق
بیاد مولد سبط دوم امام سوم
فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق
فلک ز ثابت و سیار از برای نثار
نهد لئالی منثوره را علی الاطباق
بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق
بود معاینه جوزا غلام بسته نطاق
سرود زهره به تبریک حضرت زهرا
چنان بنغمه که شد مشتری ز طاقت طاق
خطیب عالم ابداع داد داد سماع
که لا یزال برقص است این بلند رواق
عطارد از پی انشاء تهنیت، رمزی
نگاشت بر صفحات صحائف آفاق
ز ذوق بادۀ وحدت بشکر این نعمت
تمام عالمیان را چه شکر است مذاق
نمود طالع اسعد بطلعت میمون
چه نور لم یزل از مشرق ازل اشراق
زدند کوس بشارت ز ملک تا ملکوت
بیمن حضرت شاهنشۀ علی الاطلاق
سلیل عقل نخستین دلیل اهل یقین
دوم خلیفۀ جد و پدر باستحقاق
ز وحدت احدیت وجود او مشتق
جمال مبدء کل را بمنتهی مشتاق
لطیفۀ دل والای معرفت زایش
صحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق
رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهوم
نکات مصحف آیات را بود مصداق
جمال شاهد بزم دنی و او أدنی
فروغ شمع حقیقت مقام استغراق
بهمت نبوی شاهباز گاه عروج
بصولت علوی یکه تاز گاه سیاق
قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم
قدر ز طفل دبستان او برد اوراق
مدار ملک حقیقت مدیر فُلک فلک
محیط عشق و محبت مشوق الاشواق
ملیک مملکت بردباری و تسلیم
ولی عهد و وفا در قلمرو میثاق
بچهره فالق صبح هدایت ازلی
به تیغ تیز رؤس ضلال را فلاق
ز تیغ سر فکنش کل باطل زاهق
حق از بیان حقایق نشان او احقاق
ز فیض رحمت او زنده قابض الارواح
بخوان نعمت او بنده قاسم الارزاق
ملایک از سر حیرت شواخص الابصار
ملوک بر در دولت نوا کس الاعناق
نیافت بر در او رفرف خیال مجال
براق عقل چه دیوانه در عقال و وثاق
شها بطور تو خر الکلیم مغشیاً
بیک تجلی، و از یک عنایت تو أفاق
تجلی تو در آئینۀ وجود نمود
هزار نقش مخالف بچشم اهل وفاق
گل حدیقۀ معنی نه وصف صووت تست
نه نعت غره غرا است قره الاحداق
ظهور غیب مصون سر مطلق مکنون
بود ز وصف برون و البیان لیس یطاق
مرا چه نیست به نیل معانی تو رهی
سخن درست نباشد بدین طریق و سیاق
همین بس است که خون ترا خداست بها
از آنکه بهر عروس شهادت است صداق
جمال یار تو را بود کعبۀ مقصود
منای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق
مقام قدس تو و خیل بندگان رهت
بطون او دیه بود و ظهور خیل عتاق
ز اهلبیت تو بود الوداع بانگ سماع
شب وصال تو با دوست، بود روز فراق
بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمین
سیر تو سر پیمبر، سنان نیزه یراق
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام
📝جواد محمدزمانی
آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخهای قنوت برای خدا گرفت
شعر علیل و واژهٔ بیاشتهای آن
با اشکهای شوق تشرّف شفا گرفت
در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر
دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت
اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب
بیاختیار دامن مهر تو را گرفت
مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود
خورشید با تبسم تو روشنا گرفت
عالم قرار بود پس از تو شود خراب
مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت
با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو
از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت
باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست
اذن طواف در حرم کربلا گرفت
بیشک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را
حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت
با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد
با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت
دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد
آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت
از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت
آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت
فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد
این جام را خلیل به لطف شما گرفت
حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سر شانهها گرفت
عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست
وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت
قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست
جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت
ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من
از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت
در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر
از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟!
«آنان که در مقام رضا آرمیدهاند»
دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت
من درخور عطای شما نیستم ولی
باید دهان شاعرتان را طلا گرفت
وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است»
آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت
#جواد_محمد_زمانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee