#دنیا
#جهان_شناسی
🔹 سعی کنیم که علاقهی به غیر خدا را کمکم [از دل بیرون کنیم] در عرض پنجاه سال، نه اینکه در عرض امسال این کلاس را بگذرانیم، فردا کلاس دیگر را.
بعضیها میآیند سؤال میکنند، مثل اینکه میخواهند مثلاً یک چیزی را امسال یاد بگیرند و تمام کنند، سال دیگر آنجور، میگویند: نمیشود. نشد، دیر شد، فلان شد.
نه آقا این حرفها نیست!
شما بیست سال زحمت بکش که #حب_دنیا از دلت برود بیرون، ببین میشود؟ خدای نخواسته اهل #ریا هستی، ریا از دلت برود. اهل #بخل هستی، بخل از دلت برود.
اصلاً این دبستان #دنیا را خدا برای این چیزها آفریده، نه برای چیزهای دیگر. تهیهی #مال و #حقوق و اینها مثل علفی میماند که برّهها استفاده میکنند. اینها که قیمتی ندارد!
#زندگی که چندتا بچه #انسان دارد و اینها مثل چند تا برّه است که یک گوسفند دارد. اینها که چیزی حساب نمیشود.
✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
🔺 ذکر و یاد خدا
🔹 #قرآن کریم #ذکر است. #پیامبر اکرم ذکر است. #ائمه علیهمالسلام وسائل ذکر الله هستند. ذکر به معنی یادآوری است. یعنی ما یک چیزهایی داریم، نمیخواهد برویم تحصیل کنیم، فقط یادش باشیم که ما چه بودیم و چگونه ساخته شدیم. همین برای #ایمانمان بس است که آن روز عرض کردم. آدم یکی از این کرمهای توی باغچه را بردارد، بیاورد در یک بشقاب، روبرویش بگذارد، روی این حساب کند که من چهل سال، سی سال پیش، پانزده سال پیش این بودم حالا شدم این، چه دستی مرا اینطور ساخته؟! چه به من داده؟ چطور دارد از من پذیرایی میکند؟ به من جای میدهد، خویش میدهد، #خانواده میدهد، #آبرو میدهد، شب و روز میدهد، #زندگی میدهد؟ آن وقت #انسان میبیند که دیگر متحیر شد. یک طوفانی از #نعمت، از #حقوق بر وجود انسان حملهور میشود که انسان را از رو میبرد، ناتوان میشود در برابر این نعمتها، آنوقت یک سبحانالله، یک الله اکبر، یک #تسبیح درست، یک الحمدلله درستی از وجودش در میآید نه از زبانش. از #هستیاش در میآید، با تمام وجود یک سبحان الله میگوید، یک ذکر خدا میگوید. این ذکر در این عالم چه آثاری دارد، خدا میداند. چه میسازد برای صاحب خودش خدا میداند. پس بنابراین ما باید روش #فکری برای خودمان ایجاد کنیم که مانع از #سهو و #نسیان باشد. سهو و نسیان را مرتباً در ما ضعیف کند تا به جایی که اهل ذکر بشویم.
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
سیدالعلماء
⬆️ ص۲ 🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت میفرمایند "عَلِمتُ". نمیفرمایند "ظَنَنتُ
⬆️
ص۳
🔺 شرح حدیث
قسمت سوم
🔹 عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ»
فهمیدم که آنچه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمیخورد. در نتیجهی این #اعتقاد، #حرص از بین میرود.
ولذا #تاجر مسلمانِ بیحرص، آخرین کسی است که سر میزش میآید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار میرود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش میگوید #قرآن خود را میخوانم و #تربیت زن و بچهام را انجام میدهم و #زن و #فرزند را رسیدگی میکنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد میروم سر کار.
اما شخص حریص میگوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانهی من حاضر باشد که من را برساند به #بازار و تا کاسبهای دیگر نیامدهاند، من زود مشتریها را جلب کنم. وقتی اینطور در کار افتاد، خسته میشود و آنوقت که به خانه برمیگردد، نه حال #نماز دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال #همسر دارد. حرص اینجور میکند آدم را.
واعظ هم همینطور است، اگر خدایی نکرده #واعظ، #مداح، #طلبه، خدایی نکرده در این #فکر افتاد که ما هرچی درس برویم، #حقوق مان زیادتر میشود، مداح و #منبری بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم، پاکتمان بیشتر میشود؛ اینها دیگر به خودشان و خانوادهشان نمیرسند؛ ولذا یکوقت میبینید اولادهای ما خدایی نکرده بیتربیت میشوند. برای اینکه تفکرمان درست نبوده، هِیْ اینجا برو، هِیْ آنجا برو. اینور منبر برو، آنور درس بگو، در خانهها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه...
#دبیر و #معلم وقتی که حریص شدند درسشان هم فایده ندارد، #اخلاق شان هم فایده ندارد.
این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم میشود یا زیاد؛ ولذا شما وقتی #دبیر و #معلم شدید، میفرستند شما را #دانشگاه که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم، بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده، اگر دیدم نفهمید، زنگ میزنم آن کلاس را تعطیل میکنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر #شبهه دارد، شبههاش رفع شود.
فکر #پول نباید بود، پِیِ پول نباید بود، دنبال #هدایت باید باشیم.
معلمی که حقّش از #پدر بیشتر است یعنی اینجور معلم. نه کسی که میآید روی تخته سیاه ریاضیات را حل میکند و میرود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است.
عبارت «عَلِمتُ أنّ آخِرَ أمری المَوت فَاستَعدَدتُ»
این مطلب برای من ثابت شده و #شک ندارم که من #مسافر راه #مرگ هستم. مانند ماشینسواری که روی پل آمده و یا رانندهی قطاری که روی پل است، این شخص میداند که اینجا، جای ماندن نیست، اگر یک ربع ساعت اینجا بماند از پشت سر بوق میزنند که چرا ایستادهای؟ ماشین هم که روی پل ایستاده همینطور، پلیس میگوید چرا پارک کردی و جریمه برایش مینویسد.
من نمیتوانم در مسیر مرگ ترافیک ایجاد کنم و عقب و جلو بیندازم. مُردنی هستم. حال که مردنی هستم چه کنم؟؛ «فَاستَعدَدتُ» آنوقت #فکر آذوقهی آنجا افتادم.
در کتاب #برنامه_سعادت آمده که: مرحوم #سید_بن_طاووس یکی از کارهایش متبرک نمودن کفنش در اماکن متبرکه بوده. در #عرفات آن را حاضر میکرد و همچنین به #کعبه، #حجرالأسود، #قبر مطهر حضرت #رسول (صلیاللهعلیهوآله) و مشاهد #ائمه علیهمالسلام در #بقیع، #نجف، #کربلا، #کاظمین، #سامرا و #سرداب مطهر و… متبرک مینمود¹.
این معنی #علم به مردن است.
«در روایت وارد شده است که همیشه کفن را قبل از مرگ مهیا نمائید، و همیشه به آن نظر کنید»²؛ که شاید همین امروز مورد نیازتان قرار گیرد. مرحوم سید میفرموده: «من این کار را مینمایم، گوئیا خود را مشاهده میکنم که آن را پوشیده و در پیشگاه خداوند متعال ایستادهام»³.
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
____
۱ و ۲ و ۳) [ #برنامه_سعادت ترجمهی کتاب #کشف_المحجة_لثمرة_المهجة صص۴-۵]
@seyedololama