#لبخند_آشنا
قسمت سوم
آن روزها به سختی گذشت و سعی میکردم بیشتر نزدیک احمد باشم تا بیشتر رو به راه شود.
دانشجوی پزشکی بود و درسهایش سنگین و البته اختلاف زبانی هم شرایط درسخواندنش را سخت تر کرده بود. باید تمرکزش را روی درس می گذاشت.
به هرحال ترم تمام شد و روز امتحان آخر خبر دادند که طرفهای درگیر در یمن توافق کردهاند هواپیمایی تحت نظارت بین المللی راهی صنعا پایتخت یمن شود .
احمد معطل نکرد از طریق پدرش که حالا وزیر ورزش دولت حوثیها شده بلیطی هماهنگ کرده بود و خبر داد که دارم میروم یمن. یک ماشین هماهنگ کن برای فرودگاه.
گفتم خودم میرسانمت.
قبول نکرد.
گفت خودم میروم.
هرچه اصرار کردم نپذیرفت.
میگفت: نمیتونم ازت خداحافظی کنم. برام سخته. قول میدم زود برگردم.
برایش تاکسی هماهنگ کردم تا برساندش فرودگاه.
دو روز بعد پیام داد رسیدم خانه.
قرار بود سفرش کوتاه و چند روزه و با هدف دیدار خانواده باشد و تا ترم شروع نشده برگردد سر درسش اما نمیدانم چه شد که یک دفعه خبر داد فاتحه ام را خواندند.
یمنی ها این جمله را برای نامزد کردن و جاری شدن صیغه محرمیت به کار می برند.
جا خوردم. قرار نبود اینطوری و یک دفعهای برود قاطی مرغها...
گفت این ترم را مرخصی میگیرم تا سر و سامانی به زندگی ام بدهم. تابستان تمام نشده خودم را می رسانم.
هر روز پیام و پیام بازی داشتیم و احوال هم با خبر بودیم و قرار بود آخر تابستان آن سال برگردد ایران و تا قبل از شروع ترم کارهایش را ردیف کند.حتی پیام داد که یک آپارتمان برایم رهن کن. چندتایی هم خانه برایش دیده بودم و احمد پول هم فرستاده بود برای مبلغ رهن اما هی برای آمدن امروز و فردا میکرد.
چند وقتی همین منوال گذشت و اواخر شهریور شده بود. حالا من هم ازدواج کرده بودم و کمتر از قبل با احمد چت می کردیم و یا تلفنی صحبت میکردیم.
چند روزی یک بار فرصت می شد که حال هم را بپرسیم و بنشینم پای صحبت کنیم.
دو سه سالی گذشته بود و دیگر شک داشتم به این زودی ها برگردد هرچند که خودش می گفت حتما بر میگردد تا درسش را تمام کند.
یک شب پاییزی که به اوپیام دادم حالش را بپرسم دیدم آنلاین نیست.گوشی را کنار گذاشتم و شروع کردم به عوض کردن کانال تلویزیون و چرخیدن بین شبکهها.
ساعت کمی از ۹ رد شدهبود و شبکه یک داشت اخبار را پخش میکرد.
حوصله اخبار نداشتم ولی تا آمدم کانال را عوض کنم یک آن عضلات دستم قفل شد و نتوانستم کانال تلویزیون را عوض کنم.حتی نمیتوانستم صدای تلویزیون را زیاد کنم...
آنچه می دیدم باور کردنی نبود.
#ادامه_دارد
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
کانال سید سراج الدین جزائری
#لبخند_آشنا قسمت سوم آن روزها به سختی گذشت و سعی میکردم بیشتر نزدیک احمد باشم تا بیشتر رو به راه
واقعا من برای دلم می نویسم.
این که شما هستید و لطف دارید میخوانید برام یه افتخاره وصف ناشدنیه .
گاهی فکر میکنم این خاطرات شخصی و برداشتها و تحلیلها و حتی تجربهنگاریهایم آیا به درد کسی می خورد یا نه...
نوشتن یک حس درونی است که گاه سراغ آدم می آید. خودش باید بیاید. دست آدم نیست.
ببخشید اگر گاهی با نوشتههایم آزاردهنده تر از همیشه میشوم.
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
#لبخند_آشنا
قسمت چهارم
آنچه که آنطور مبهوتم کرده بود عکس حسن زید گوشه تلویزیون بود و تصاویری از صحنه یک درگیری خیابانی و گوینده خبر که داشت میگفت : در یک اقدام تروریستی در صنعا، حسن زید وزیر ورزش و جوانان دولت نجات ملی انصار الله و دبیرکل حزب الحق یمن در خیابان مورد سوء قصد قرار گرفته و به به شهادت رسیده است.
خشکم زده بود.
با صدای پیام واتس اپ به خودم آمدم . احمد بود.
جواب پیامم را خیلی کوتاه داده بود.
خوب نیستم.
پدرم...
چند دقیقه ای گذشت تا به خودم بیایم.
نمیدانستم چه باید بگویم یا چکار کنم...
کمی به خودم مسلط که شدم گوشی را برداشتم و با واتساپ زنگش زدم آنلاین نبود. خطش را مستقیم گرفتم بوق نمی خورد.
سریع شماره شادی (در زبان عربی اسم پسر است) را گرفتم. فوری جواب داد.
قبل از اینکه سوال کنم پرسید: سید خبر رو شنیدی!؟
حسن زید شهیدش کردن.
آنموقع شادی خبر از جزییات نداشت. بعداً خود احمد برایم تعریف کرد که آن روز پدرش قصد داشته خودش دخترش را سر راه برساند و برود سمت وزارتخانه.
هنگامی که با خودرو شخصی از منزل خارج شده بودند و به سمت مقصد حرکت می کنند توسط چند فرد مسلح به رگبار گلوله بسته شده و علاوه بر شهادت پدر، خواهرش هم مصدوم شده و وضعیت وخیمی دارد.
آن روز برای سومین بار بود که بزرگ شدن احمد را میدیدم. قشنگ احساس می کردم که او به طور جدی رشد کرده و یک پله از آنجایی که بود بالاتر رفته است. دیگر با جوان شاد و شنگ و پر شور و حال قبلی مواجه نیستم.
احمد حالا یک مرد پخته و جا افتادن شده بود. یک شبه از من بزرگتر شده بود.
او حالا فرزند شهید بود.
الغرض
از احمد زید دیوانه و پرشیطنتِ دانشجوی پزشکی که رفیق گرمابه و گلستانم و در حکم برادر کوچکترم را بود و من ادعای مرشدیاش را داشتم تا این احمد حسن زیدی که حالا با آن همه سختی و کوه مصیبت اینقدر با صلابت ایستاده، خیلی تفاوت بود.
اصلا انگار پیش از این او را نمیشناختم یک فرد دیگر نه یک مرد دیگری شده بود...
#پایان
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
#لبخند_آشنا
قسمت مابعد پایان
بله احتمالا درست حدس زدهاید.
این پوزخند معروف یمنی روی لبان برادرم احمد زید نشسته است ابن الشهید حسن.
همان داداش احمد خودم...
این عکس را هم خودش برایم فرستاد و فکر میکنم می خواست یادم بندازد که چقدر از من جلو زده...
و من ای دوروزه همه این داستان و ماجرای بین خودم و احمد را برایتان گفتم که بگویم این خنده اتفاقی نیست.
آن شعار دادن جماعت یمن زیر بمباران و نتیرسیدنشان اتفاقی نیست
احمد و همه شعب یمن نه همین ۱۱ سال که ۱۴۰۰ سال است برای این خندیدن تمرین کرده اند و امتحان پس دادهاند.
یمن قهرمان،
یمن مقاوم
یمن شجاع
و یمن ایستاده پای کار همان یمن ۱۱ سال پیش است کمی شادابتر. خیلی زندهتر و تا دلت بخواهد قویتر و مجهزتر...
و البته لبریز انتقام و تشنه قیام...
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
هدایت شده از علیرضا زادبر
کوچک فکر کنید به نتایج بزرگ نمی رسید!
تحولات جهانی را جدی بگیرید.
امسال باچند
مداح یک جریان خاص که میدانید
مجادله ای داشتم. میگفت: ما رهبر را قبول داریم اما...
گفتم همه چیز از این "اما" شروع میشود. باب توهین و لعن را باز میذادید بعد میگوید رهبر را قبول داریم!
https://eitaa.com/Politicalhistory
کانال سید سراج الدین جزائری
توئیت کاربر یمنی: ما در بین دو تهدید قرار داریم یکی از سوی پروردگار آسمانها و زمین، پادشاه قدرتمند
توییت رئیس شورای اطلاع رسانی انصارالله یمن...
فکر کنم نصرالدین عامر هم عضو کاناله😂😂
خلاصه علاوه بر فضای لبنان فضای یمن رو هم به ایتا آلوده کردم😂
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
راستی یه اتفاق جالب
یادتونه گفتم بچههای لبنان ایتا نصب کردن ببینند چی میگم تو کانالم.
انگشترهای که برای کمک به مردم لبنان گذاشتیم حراج رو هم که یادتونه؟؟ هنوز موجودند.
یکی از بچه های لبنان پیام داده انگشتر رومیخوام ولی باید صبر کنی پولش رو جور کنم چون تازه ۹۰۰۰ دلار خرج بازسازی خونه کردم.
فکرشو بکنید.
تو دل لبنان جنگ زده با خونه تخریب شده باز دلش دنبال یه تبریک از دست آقاست و پولش رو میخواد جور کنه بده برای بازسازی لبنان...
مخاطب خاص:
أخي العریز و حبیب قلبي
الله يسعدك ويبارك فيك على هذا التضحيات
كفو والله وبيض الله وجهك!
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
کانال سید سراج الدین جزائری
درباره انتخاب رئیس جمهور جدید لبنان
این یعنی حزب الله زندهاست و اثرگذار...
ژوزف عون فرمانده ارتش لبنان و از مسیحیهای مارونی است که در رایگیری پارلمان مورد توافق حزب الله بود و که برای انتخاب او امتیازاتی گرفته گرفته است.
او پیش از این و در زمان فرماندهی ارتش در مورد اجرای بند استقرار ارتش در جنوب لبنان در متن آتشبس اعلام کرده بود که این کار با هماهنگی حزب الله انجام میشود.
او در صحبتی پس از انتخاب اعلام کرد در کار قوه قضاییه دخالت نخواهد کرد و ساز و کاری مطمئن جهت رفع اشغال اسرائیل و مقابله با تجاوزات آن پیدا خواهد کرد.
باید دید منظور او از به کار بردن جمله دو پهلوی «عهد من تأکید بر حق دولت در انحصار حمل سلاح است.» چیست!؟
کانال #سید_سراج_الدین_جزائری
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046
کانال سید سراج الدین جزائری
این یعنی حزب الله زندهاست و اثرگذار... ژوزف عون فرمانده ارتش لبنان و از مسیحیهای مارونی است که در
بخاطر عدم توافق احزاب لبنان در دو سال گذشته رئیس جمهور نداشت و میقاتی به عنوان نخست وزیر دولت قبل مأمور اداره دولت بود.
طبق قانون اساسی لبنان رئیس جمهور از بین مسیحیان، نخست وزیر از میان اهل سنت و رئیس پارلمان از شیعیان انتخاب می شود.