eitaa logo
کانال سید حسین کشفی
1.3هزار دنبال‌کننده
228 عکس
85 ویدیو
199 فایل
🔸یادداشت هایی با رویکرد دینی از سید حسین کشفی 🔹محصّل و مدرّس حوزه علمیه قم ارتباط با ادمین: @s_h_kashfi 🔻کانال دروس رجال و حدیث: https://eitaa.com/hadiskhani_kashfi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی / ۲ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ❇️ از مرحوم آیةالل‍ه‌العظمی سیّد محمّدصادق روحانی شنیدم: ▫️ تشرّف [جدّ ما] مرحوم حاج سیّد صادق [به] محضر امام زمان را مکرّر نقل کرده‌اند. امّا از همه مهم‌تر، نقل آشیخ ابوالقاسم قمی است. آشیخ ابوالقاسم هم ملّا و هم متدیّن و هم مُعرض از دنیا بود. من آشیخ ابوالقاسم را دیده بودم. ✳ مرحوم آیةالل‍ه روحانی می‌فرمودند: ▪️ من حدود دو سه سال - همراه با اخوی - درس آشیخ محمّدحسین اصفهانی رفتم. از ایشان شنیدم که می‌گفت: ▫️ وقتی آقای آسیّد ابوالحسن اصفهانی و آقای نایینی به قم تبعید شدند، بعد از مدّتی بنا شد که یک عدّه‌ای از نجف به قم بروند و با این آقایان دیدار داشته باشند تا بیایند [و به نجف برگردند]. به من هم گفته بودند که من هم با آن‌ها بروم. امّا واقع‌اش این بود که فقط به قصد دیدن آشیخ ابوالقاسم قبول کردم. ▪️ در قم به منزلی که آقای آسیّد ابوالحسن در آن ساکن بودند رفتم. خدمت آسیّد ابوالحسن بودم که دیدم یک آشیخی آمد و مقابل آسیّد ابوالحسن نشست، و من هم ابتدا متوجّهِ او نشدم و احترامی به او نکردم. یک قدری گذشت، دیدم یک مسأله پرسید. معلوم شد که ملّا است. از شخصی که کنارم نشسته بود پرسیدم: این آشیخ کیست؟ گفت: آشیخ ابوالقاسم! ▫️ من بلند شدم و به ایشان احترام کردم و گفتم: معذرت می‌خواهم. من از نجف به قصد دیدن شما آمده‌ام، امّا الآن این‌گونه شد! گفت: شما کاری نکردید! گویا در ذهن‌اش خطور هم نکرده بود که به او اهانت شده است! 📖 (منبع: یادداشت‌های اختصاصیِ جناب سیّد حسین کشفی برای کانال چراغ مطالعه) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی / ۳ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ✳️ آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی فرمودند: ▫️ وقتی آقای حاج آقا حسین قمی به تهران آمد و از آن‌جا به عراق تبعید شد، بعد از مدّتی رضاخان دستور داد که خانوادهٔ ایشان هم به عراق بروند. در آن ایّام، پدر ما هم جزو افرادی بود که با رضاخان مبارزه می‌کرد. البته آن‌قدر علنی نبود. جلساتی بود که در منازل تشکیل می‌شد. من یادم هست که به پشت بام خانه رفته بودم و در منزل ما جلسه بود. یادم هست آشیخ محمّدعلی حائری قمی صاحب حاشیهٔ کفایه (پدر شیخ عبّاس) هم در آن جلسه بود. ▪️ آشیخ عبدالکریم دستور داده بود هیچ‌کس صحبتی نکند. رضاخان آن ایّام خانواده‌ها را دستور داده بود که باید کشف حجاب کنند. خانوادهٔ آقای قمی، قم آمده بودند که از آن‌جا به کربلا بروند. پدر ما علاقمند بود که ما هم به همراه مادرمان به کربلا برویم. خانوادهٔ آقای قمی گفته بودند که: اگر بتوانید تا فردا شب تذکره بگیرید مانعی ندارد. ▫️ پدر ما همان روز به تهران منزل آقای کاشانی رفتند و توانستند تذکرهٔ ما را بگیرند. پدرم از تهران تلفن کرد و به ما اطّلاع داد که من تذکره را گرفتم و تا فردا به قم می‌آیم. و لذا خانوادهٔ آقای قمی هم مجبور شدند که منتظر ما شوند؛ چون خودشان وعده داده بودند. ▪️ جدّ ما (مرحوم حاج سیّد صادق) در بیرونی منزل‌شان پنج‌شنبه‌ها روضه داشتند، و خودشان هم دم در می‌نشستند. پدر ما هم مقیّد بودند که در همه‌چیز از پدرشان تبعیّت کنند؛ ولذا بعد از فوت پدرشان در همان جای حاج سیّد صادق هم می‌نشستند. ▫️ من در همان ایّام خواب دیدم که پیامبر (صلوات الل‍ه علیه و آله) آن‌جا آمده‌اند. محضرشان رفتم و دست‌شان را بوسیدم و گفتم: می‌خواهیم کربلا برویم. فرمودند: همین روزها موفّق می‌شوید. با این‌که تقریباً ممکن نبود که پدر بتوانند تذکره را بگیرند. بالأخره همراه با مادر و اخوی به کربلا رفتیم. @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی / ۴ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ❇️ از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی شنیدم که فرمودند: ▫️ پدرم می‌فرمود: یک روز محضر حاج شیخ عبدالکریم رفتم. وقت شلوغی [= غائلهٔ کشف حجاب] بود. دیدم حاج شیخ پشت کرسی نشسته و میرزا مهدی بروجردی را هم دیدم که در حیاط قدم می‌زند. هیچ‌کس پیش حاج شیخ نیست و خیلی هم متفکّر و ناراحت بودند. ▪️ داخل اتاق رفتم و سلام کردم. حاج شیخ سرش پایین به طرف کرسی بود. تا سرش را بالا کرد و من را دید، گفت: تو هم آمده‌ای به من اعتراض کنی؟! گفتم: آقا! این چه حرفی است!؟ گفت: الآن قبل از شما آسیّد محمّدتقی خوانساری این‌جا بود و خیلی به سکوت من اعتراض کرد. گفتم: نه آقا! من که اهل این حرف‌ها نیستم. گفت: پس به من اعتراض نداری؟ گفتم: نه. گفت: پس بنشین تا برایت بگویم. ▫️ من می‌دانم با این وضعی که دارم الآن اگر [در اعتراض به کشف حجاب] به نجف بروم، هم از آسیّد ابوالحسن جلو می‌افتم هم از نایینی؛ چون من مجاهد می‌شوم و آن‌ها مجاهد نیستند و حرفی نزده‌اند. ولی والل‍ه اگر من بروم، این حوزه را به‌کلّی به هم می‌زنند. من می‌مانم و تمام این مشکلات را به این جهت تحمّل می‌کنم. ✳️ آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی فرمودند: ▫️ وقتی آقای خویی قصد کردند به ایران بیایند، من حدود ده روز جلوتر از ایشان به قم آمدم. به پدرم گفتم: باید از ایشان استقبال شود. پدر ما هم برای استقبال از آقای خویی اقدام کردند. برای استقبال به طرف شاه‌جمال رفتیم. برخی از جمعیّت هم یک فرسخ از شاه‌جمال جلوتر رفته بودند. تمام شهر از ایشان استقبال کردند. آقای نجفی هم آمده بود. آقای خویی ابتدا حرم رفت. سپس از حرم درآمدند و سوار درشکه شدند و جمعیّت زیادی از طلّاب هم پشت سر ایشان بودند. زیر گذرخان که رسیدیم، من به آقای خویی گفتم: آقا! شما که هنوز پیر نشده‌اید؛ این‌گونه، به طلبه‌ها اهانت می‌شود. گفتند: چه کار کنم؟ گفتم: پیاده شوید. ایشان هم قبول کردند. ▪️ به درشکه‌چی گفتم: نگه‌دار! و آقای خویی پیاده شد. در همین اثناء، از آن طرف هم آقای بروجردی می‌خواستند به حرم یا مسجد برای نماز بروند. آقای خویی خیال کرد که آقای بروجردی به استقبال ایشان آمده‌اند. آقای بروجردی هم خیال کرد آقای خویی که از درشکه پیاده شده به احترام ایشان است. وقتی به هم رسیدند، آن‌چنان تحویل گرفتند و به هم تعارف کردند که عادی نبود. فردا صبح زود هم آقای بروجردی به دیدن آقای خویی آمدند. داخل کوچه هم پر از جمعیّت بود. آقای بروجردی گفتند: وقتی این‌قدر جمعیّت دارید، حیف است که در خانه آمده‌اید. در مدرسه می‌آمدید و آن‌جا را چادر می‌زدید و جمعیّت آن‌جا می‌آمدند. ▫️ آقای بروجردی به من گفتند: من قدرت این‌که جمعیّتِ زیاد را پذیرایی کنم ندارم؛ شما آقای خویی را به همراه پنج شش نفر برای ناهار وعده بگیر. من هم آقای خویی را به همراه چند نفر دعوت کردم. مهم آن است: وقتی آقای خویی به منزل آقای بروجردی رفتند، آقای بروجردی کفش جلوی پای آقای خویی جفت کردند. (آقای بیات [کذا؛ ظ: شبیری] زنجانی در کتاب‌اش به‌اشتباه این مطلب را دربارهٔ دیدار آقای بروجردی با آسیّد عبدالهادی شیرازی ذکر کرده است.) در همین سفر، آقای خویی دیداری هم در مدرسهٔ فیضیّه با طلبه‌ها داشت که جمعیّت زیادی از طلّاب مانند روزِ استقبال آمده بودند. 📖 (منبع: یادداشت‌های اختصاصیِ جناب آقای کشفی برای کانال چراغ مطالعه) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی / ۵ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ✅ آیةالل‍ه روحانی فرمودند: ▫️ از مرحوم جدّ ما (آقای حاج سیّد صادق) مقدار کمی از کتاب الزّکاة هست. باقی کتاب‌های ایشان - کتاب الصّلاة و جزواتی در اصول - در منزل مرحوم حاج آقا مهدی حرم پناهی بوده که در جریان سیل معروف قم از بین رفته است. امّا همان مقدار کمی که از کتاب زکات مانده خیلی خوب بحث کرده‌اند. ▪️ مرحوم اخوی به من می‌گفت: بیا این کتاب الزّکاةِ جدّمان را استدراک و چاپ کن. گفتم: استدراک وقتی معنا می‌دهد که اگر ۴۰۰ صفحه نوشته شده، بعد ۱۰۰ صفحه انسان استدراک می‌کند؛ امّا در مورد این کتاب این‌گونه نیست. ▫️ نگارنده گوید: مرجع فقید در جلد ۹ و ۱۰ کتاب فقه الصّادق، در بحث صلاة و زکات ، مطالبی را از جدّشان با تعبیر "جدّنا العلّامة" ذکر کرده‌اند. ❇️ آیةالل‍ه روحانی فرمودند: ▫️ من مدّتی بعد از فوت آقای بروجردی رساله دادم، و از سوی دیگر در جواب استفتائی نوشته بودم که: آقای خویی اعلم فقها در عصر غیبت است. برخی به من نامه داده بودند و اشکال کردند که اگر آقای خویی اعلم هست، پس چرا رساله نوشته‌اید؟ و یا آن‌که خود را اعلم از آقای خویی می‌دانید؟! ▪️ من مطالب خودم در رابطه با اعلمیّت آقای خویی و نامه‌ای که به من اشکال شده بود را خدمت آقای خویی فرستادم. ایشان در جواب (به این مضمون) نوشته بودند [نقل به مضمون]: "جدای از شبههٔ اعلمیّتِ ِشاگردان، اعلم دانستنِ من به این معنا نیست که هیچ رساله‌ای نوشته نشود مگر بعد از فوت‌ام. اگر من امروز رحلت نمودم، مردم از چه کسی تقلید کنند؟ و لذا باید افرادی در زمان حیات استادشان رساله نوشته و خودشان را در معرض مردم قرار دهند تا مردم در امر تقلید متحیّر نباشند‌." ▫️ نگارنده گوید: این نامه در کتاب نامه‌های تاریخی موجود نیست. مرجع فقید می‌فرمودند: "نامه‌های آقای خویی به من، بیش از این‌ها بوده و پس از انقلاب، عدّه‌ای آن‌ها را برده‌اند." شاید این نامه نیز در بین آن نامه‌ها بوده است. ✳️ آیةالل‍ه روحانی فرمودند: ▫️ من قصد داشتم کتاب فقه الصّادق را به آقای بروجردی بدهم، امّا ایشان اظهار داشتند: کتاب حرمت دارد؛ من شخصی را می‌فرستم که کتاب را از شما بگیرد. و این کار را نیز انجام دادند و کتاب تقدیم آقای بروجردی شد. ▪️ بعد از آن، یک روز در جلسهٔ درس خارج فقه، کتاب فقه الصّادق را همراه خودشان آورده بودند و نظر مرا دربارهٔ بحث غروب و مغرب نقل کردند. من قول به غروب را اقوی می‌دانستم. آقای بروجردی گفتند: اساتید ما در نجف این نظر را داشتند و ما از آنان قبول نکردیم؛ حال از شما قبول کنیم؟! عدّه‌ای خندیدند. ▫️ بعد، آقای بروجردی گفتند: جدای از شوخی، قول به غروب قوی هست، امّا تمام نیست و ما به آن اشکال داریم. 📖 (منبع: یادداشت‌های اختصاصیِ جناب سیّد حسین کشفی برای کانال چراغ مطالعه) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
4_5852941965087215360.mp3
2.95M
🎧 خاطره‌ای از مواجهه با حاج میرزا علی‌آقا قاضی در صحن نجف 🎙 آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی 👈🏻 برای اطّلاعات بیشتر، به این‌جا و این‌جا نیز مراجعه شود. @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی / ۶ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ✳ از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی شنیدم: ▫️ بعد از وفات آقای آسیّد ابوالحسن اصفهانی، علمای حوزه‌ی نجف و حتّی بعضی از رؤسای عشائر عراق به آقای بروجردی نامه نوشتند و از ایشان برای هجرت به نجف دعوت کردند. ▪️ من در آن ایّام خدمت آقای بروجردی رفتم. ایشان برخی از نامه‌ها را به من نشان دادند. از جمله آقای حکیم هم به ایشان نامه نوشته و مضمون نامه این بود که: اگر شما به نجف بیایید طلّاب از وجود شما استفاده می‌کنند. آقای بروجردی فرمود: این که دعوت نیست! من گفتم: آقای حکیم در مظانّ مرجعیّت هست و می‌داند با ورود شما به نجف، دیگر کسی از او تقلید نمی‌کند؛ امّا با این حال این نامه را نوشته، پس انصافاً دعوت کرده است. آقای بروجردی هم پذیرفتند. ▫️ درباره‌ی هجرت آقای بروجردی به نجف، میان فضلای حوزه‌ی قم و شاگردان آقای بروجردی اختلاف بود. آقای خمینی و عدّه‌ای، سرسخت مخالف هجرت ایشان به نجف بودند. در همان ایّام به منزل آقای بروجردی رفتم. آن‌جا آقای خمینی و آقای آسیّد احمد خوانساری و آقای محقّق داماد هم بودند‌. آقای خوانساری به نمایندگی از آنان به اتاق آقای بروجردی رفته بود تا با ایشان صحبت کند. امّا صدا به اتاق دیگر که ما نشسته بودیم می‌آمد. ▪️ آقای خوانساری گفت: اگر شما در قم بمانید، هم برای حوزه‌ی قم، هم برای ایران، بهتر است! آقای بروجردی هم جواب داد: اگر نجف بروم، هم ایران و هم سایر کشورها را دارم! آقای خوانساری گفت: هر طور صلاح می‌دانید! آقای خمینی و آقای داماد از این نحوه پاسخ آقای خوانساری خیلی اوقات‌شان تلخ شد و گفتند: اصلاً نباید ایشان را می‌فرستادیم تا با آقای بروجردی صحبت کند. ▫️ تقریباً هجرت آقای بروجردی به نجف قطعی شده بود، امّا شاه به ایشان تلگراف زد که اگر شما بروی، این‌جا کمونیست‌ها تبلیغات می‌کنند و مسؤول‌اش شما هستی! آقای بروجردی می‌دانست که شاه به جهات سیاسی این تلگراف را زده، امّا اگر برود و کمونیست رشد کند به گردن ایشان می‌افتد؛ ولذا از رفتن به نجف منصرف شد و در قم ماند. ✅ آیةالل‍ه روحانی فرمودند: ▫️ من دو سه سال درس فقه آسیّد ابوالحسن را شرکت کردم. درس آقا ضیاء هم چند شبی رفتم. ▪️ یک شب از شب‌هایی که من [به] درس آقا ضیاء می‌رفتم، دیدم یک کسی از فاصله‌ی دور اشکال می‌کند. آقا ضیاء گفت: من گوشم نمی‌شنود، جلو بیا. امّا او هم جلو نمی‌آمد! و آقا ضیاء هم گفت: اگر جلو نیایی جواب نمی‌دهم! ▫️ گفته شد که آقا ضیاء می‌خواهد آن شخص جلو بیاید تا او را بزند! چون آن شاگردانی که زیاده‌روی می‌کردند را می‌زد. آن مستشکل آسیّد عبدالل‍ه شیرازی بود. 📖 (منبع: یادداشت‌های اختصاصیِ جناب آقای کشفی برای کانال چراغ مطالعه) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
کانال سید حسین کشفی
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالل‍ه سیّد صادق روحانی / ۶ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ✳ از آیةالل‍ه سیّد صادق روحا
📜 آیةالل‍ه العظمی حاج آقا حسین بروجردی در ضمن نامه‌ای به آیةالل‍ه حاج شیخ علی‌محمّد بروجردی، مطالبی در مورد قضیّهٔ هجرت به نجف ذکر کرده‌اند. ✍🏻متن این نامه تاریخی به شرح ذیل است: نجف اشرف: خدمت ذیسعادت جناب مستطاب عمادالاسلام و حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی محمد بروجردی دامت برکاته 🔹بسم الله الرحمن الرحیم به عرض می رساند مرقوم شریف که حاکی از صحت مزاج عالی بود، واصل و موجب مسرت گردید. جناب مستطاب آقا شیخ مرتضی سالم و مشغول تحصیل است. مکرر حقیر با فضلاء قم در باب نجف اشرف و اهمیت حفظ آن مذاکره کرده ام. بالاخره بعد از ان قلت قلت زیاد، مطلب آخر آنها این بوده که چون حفظ مقام و شخصیت شما لازم است، و وجود این معنی در اینجا محرز است و در آنجا مشکوک، بلکه می ترسیم همان قسم که با مرحوم آیت الله قمی (قدس سره) در آن زمان قلیل سلوک کردند، با تو هم همین قسم سلوک شود و در صورتی این احتمال ضعیف می شود و ممکن است بگوییم تکلیف اقتضاء می کند مسافرت عراق را که آقایان علماء اعلام و فضلاء که در آنجا مقیم اند، بالاتفاق یا به اکثریت قریب به اتفاق تقاضای این معنی را بکنند. 🔸و لذا عرض می کنم چنان چه این معنی متحقق شود، البته این عذر که آقایان فضلاء اینجا ابداء کرده اند و به این جهت مانعند، مرتفع خواهد شد و به هر تقدیر، لله امر هو بالغه بلی عقیده شخصی حقیر آن است که حفظ آنجا اهمیت دارد. مرجو آن که در مواقع توجه حقیر را فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته حسین الطباطبایی ۲۴ ربیع الاول ۱۳۶۷ @seyyed_hossein_kashfi
◾️ سلوک فاطمی 🔻مرحوم آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی: 🔹مرحوم والد ارادت خاصی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت، تا حدّی که بردنِ نام حضرت زهرا، با جاری شدن اشک ایشان مساوی بود. 🔸حتی در مقام استخاره، تنها عبارتی که به زبان می‌آورد این بود: « الهی به عصمت زهرا، به نور زهرا، به شرف زهرا، به حیثیت زهرا ». آن وقت اشک از چشمانشان جاری می‌شد و سپس استخاره می‌کردند. 🔹به عقیده ایشان سلوک الی الله بدون ارتباط و توسل به حضرت زهرا ممکن نیست، لذا می‌فرمود: «همانطور که ائمه (علیهم السلام) در مقامات عالیه نیازمند توسّل به مادرشان هستند، ما نیز در مقام سیر الی الله، نیازمند توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستیم». 📚   ◀️ تصویری از مزار عارف کامل مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام_ شهرری @seyyed_hossein_kashfi
◾️حدیث متواتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند: "فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي‏ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي" 🔹فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذیت کند من را اذیت کرده است. 🔺خط استاد سید محسن کشفی @seyyed_hossein_kashfi
◾️دعای مستجاب آیت الله العظمی خویی 🔻آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی: 🔹از ویژگی‌های آیةالله خویی، ارادت و محبت زائد الوصف ایشان به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) بود. ایشان در روضه‌ها بسیار بکّاء بودند. 🔸 به یاد دارم در منزل آیةالله سید نصرالله مستنبط داماد آیةالله خویی مجلس روضه برپا بود و آقای خویی هم در مجلس حضور داشت و بنده هم کنار ایشان نشسته بودم. روضه خوان مجلس آسید جواد شبر بود. ایشان در آن جلسه روضۀ تشییع و تدفین شبانه حضرت زهرا را خواند. آقای خویی بسیار گریه کردند و با همان حال دعا کردند: «خدایا! تشییع جنازه‌ای مانند تشییع پیکر مطهر مادرم زهرا نصیب من بگردان.» 🔹عجیب آن بود که پس از گذشت سالها، این دعا محقق شد. چون رحلت آیةالله خویی مصادف شد با حکومت حزب بعث و لذا به خاطر سختگیری‌های حزب بعث، تشییع آیةالله خویی نیز غریبانه و با جمعیت بسیار اندکی صورت گرفت.  📚 ⬅️ تصویر نماز بر پیکر آیة الله سید عبدالهادی شیرازی به امامت آیةالله خویی، از چپ حضرات آیات: حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی، سید نصرالله مستنبط، آیةالله خویی @seyyed_hossein_kashfi
⚡️قانونی راهگشا برای خواندن فعل در متون عربی 🔻استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی: 🔹 تشخیص اینکه فعل را لازم بخوانیم یا متعدّی، معلوم یا مجهول، ثلاثی مجرّد یا مزید و... یکی از بهترین راهها این است که ببینیم که وصفی که در مورد مسند الیه به کار می‌بریم به چه صورتی است. اگر اسم فاعل به کار می بریم، یعنی معلوم است. و اگر اسم مفعول به کار می‌بریم؛ یعنی مجهول است. اگر وصف به صورت ثلاثی مجرّد به کار می‌رود یعنی فعل آن هم ثلاثی مجرّد است و اگر مزید، مزید. مثلا فعل یشکل را باید به صورت فعل معلوم از باب افعال خواند، چرا که وصف آن مشکِل است. نه مشکَل و نه مشکول. و نه شاکل. پس اولا ثلاثی مزید است و ثانیا فعل معلوم است چرا که وصف آن به صورت اسم فاعل می‌آید. 🔸یا مثال یکره چون وصف آن اسم مفعول است و گفته می‌شود که فلان چیز مکروه است پس معلوم می‌شود که فعل آن هم مجهول است. و از باب ثلاثی مجرد است. یا مثلا ینتقل چون وصف آن، منتقِل (: اسم فاعل) است، به صورت معلوم خوانده می‌شود. این قانون خیلی قانون مهمی است و در موارد زیادی راهگشا است. @seyyed_hossein_kashfi
⚡️ کانال مباحثه فقاهت مطالبی ناب از دروس خارج مطرح حوزه علمیه قم 🔹 به نظرم برای همه طلاب گرامی بسیار مفید است. 🔻 عضو شوید👈 کانال مباحثه فقاهت @seyyed_hossein_kashfi