🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۱
✍🏻 سیّد حسین کشفی
❇️ از مرحوم آیةالله سیّد صادق روحانی شنیدم:
▫️ آشیخ غلامحسین تبریزی بود که در مدرسهٔ فیضیّه حجره داشت. من خدمت ایشان رفتم و گفتم: شرح لمعه میخواهم بخوانم. بعد، روزی سه بار - صبح و بعد از ظهر و اوّل شب – خدمت ایشان میرفتم. هر بار، دو ورق مطالعه میکردم، بعد پیش آشیخ غلامحسین میرفتم و میخواندم. اگر اشکالی بود ایشان میگفت. حدود دو ماه کلّ شرح لمعه تمام شد!
▪️ وقتی به نجف رفتم، آقای خویی گفت: شرح لمعه برخی از جاهایی دارد که مرد ملّا میخواهد تا معنا کند! بعد، ایشان چند عبارت از شرح لمعه را از من پرسید و گفت: همین الآن معنا کن! من هم عبارت را معنا کردم. ایشان گفت: از این بهتر نمیشود معنا کرد! لذا به ما گفت: وقتتان را در اینجا [= مقدّمات] معطّل نکنید، و یک سَیری بکنید و درس خارج بیایید.
✳️ آیةالله سیّد صادق روحانی فرمودند:
▫️ من تقریباً شش ماه از فوت مرحوم نایینی گذشته بود که از قم به نجف رفتم. در نجف، اوّل درس آقای خویی رفتم. ایشان آنوقت هم سطح میگفت هم خارج. هر کسی هم در درس سطح اشکال میکرد، ایشان میگفت: عصر بیایید [= در درس خارج]. درس آشیخ محمّدحسین اصفهانی و آقا ضیاء عراقی هم رفتم.
✅ از آیةالله روحانی شنیدم:
▫️ آشیخ کاظم شیرازی مرد خیلی ملّایی بود. من مقداری هم درس آشیخ کاظم شرکت کردهام.
▪️ وقتی همراه با اخوی به نجف رفتیم، وارد مدرسهٔ سیّد شدیم. من بچهٔ ده دوازده ساله بودم. آشیخ کاظم به مدرسه دم حجرهٔ ما آمد و گفت: من نه اهل دید و بازدید هستم و نه حوصلهٔ این کار را دارم؛ امّا شنیدم یک بچه، کفایه بلد هست، آمدم بببینم بلد هست یا نه!
📖 (منبع: یادداشتهای اختصاصیِ جناب آقای کشفی برای کانال چراغ مطالعه)
#سید_صادق_روحانی
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۲
✍🏻 سیّد حسین کشفی
❇️ از مرحوم آیةاللهالعظمی سیّد محمّدصادق روحانی شنیدم:
▫️ تشرّف [جدّ ما] مرحوم حاج سیّد صادق [به] محضر امام زمان را مکرّر نقل کردهاند. امّا از همه مهمتر، نقل آشیخ ابوالقاسم قمی است. آشیخ ابوالقاسم هم ملّا و هم متدیّن و هم مُعرض از دنیا بود. من آشیخ ابوالقاسم را دیده بودم.
✳ مرحوم آیةالله روحانی میفرمودند:
▪️ من حدود دو سه سال - همراه با اخوی - درس آشیخ محمّدحسین اصفهانی رفتم. از ایشان شنیدم که میگفت:
▫️ وقتی آقای آسیّد ابوالحسن اصفهانی و آقای نایینی به قم تبعید شدند، بعد از مدّتی بنا شد که یک عدّهای از نجف به قم بروند و با این آقایان دیدار داشته باشند تا بیایند [و به نجف برگردند]. به من هم گفته بودند که من هم با آنها بروم. امّا واقعاش این بود که فقط به قصد دیدن آشیخ ابوالقاسم قبول کردم.
▪️ در قم به منزلی که آقای آسیّد ابوالحسن در آن ساکن بودند رفتم. خدمت آسیّد ابوالحسن بودم که دیدم یک آشیخی آمد و مقابل آسیّد ابوالحسن نشست، و من هم ابتدا متوجّهِ او نشدم و احترامی به او نکردم. یک قدری گذشت، دیدم یک مسأله پرسید. معلوم شد که ملّا است. از شخصی که کنارم نشسته بود پرسیدم: این آشیخ کیست؟ گفت: آشیخ ابوالقاسم!
▫️ من بلند شدم و به ایشان احترام کردم و گفتم: معذرت میخواهم. من از نجف به قصد دیدن شما آمدهام، امّا الآن اینگونه شد! گفت: شما کاری نکردید! گویا در ذهناش خطور هم نکرده بود که به او اهانت شده است!
📖 (منبع: یادداشتهای اختصاصیِ جناب سیّد حسین کشفی برای کانال چراغ مطالعه)
#سید_صادق_روحانی
#شیخ_ابوالقاسم_قمی
#محقق_اصفهانی
#سید_ابوالحسن_اصفهانی
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۳
✍🏻 سیّد حسین کشفی
✳️ آیةالله سیّد صادق روحانی فرمودند:
▫️ وقتی آقای حاج آقا حسین قمی به تهران آمد و از آنجا به عراق تبعید شد، بعد از مدّتی رضاخان دستور داد که خانوادهٔ ایشان هم به عراق بروند. در آن ایّام، پدر ما هم جزو افرادی بود که با رضاخان مبارزه میکرد. البته آنقدر علنی نبود. جلساتی بود که در منازل تشکیل میشد. من یادم هست که به پشت بام خانه رفته بودم و در منزل ما جلسه بود. یادم هست آشیخ محمّدعلی حائری قمی صاحب حاشیهٔ کفایه (پدر شیخ عبّاس) هم در آن جلسه بود.
▪️ آشیخ عبدالکریم دستور داده بود هیچکس صحبتی نکند. رضاخان آن ایّام خانوادهها را دستور داده بود که باید کشف حجاب کنند. خانوادهٔ آقای قمی، قم آمده بودند که از آنجا به کربلا بروند. پدر ما علاقمند بود که ما هم به همراه مادرمان به کربلا برویم. خانوادهٔ آقای قمی گفته بودند که: اگر بتوانید تا فردا شب تذکره بگیرید مانعی ندارد.
▫️ پدر ما همان روز به تهران منزل آقای کاشانی رفتند و توانستند تذکرهٔ ما را بگیرند. پدرم از تهران تلفن کرد و به ما اطّلاع داد که من تذکره را گرفتم و تا فردا به قم میآیم. و لذا خانوادهٔ آقای قمی هم مجبور شدند که منتظر ما شوند؛ چون خودشان وعده داده بودند.
▪️ جدّ ما (مرحوم حاج سیّد صادق) در بیرونی منزلشان پنجشنبهها روضه داشتند، و خودشان هم دم در مینشستند. پدر ما هم مقیّد بودند که در همهچیز از پدرشان تبعیّت کنند؛ ولذا بعد از فوت پدرشان در همان جای حاج سیّد صادق هم مینشستند.
▫️ من در همان ایّام خواب دیدم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) آنجا آمدهاند. محضرشان رفتم و دستشان را بوسیدم و گفتم: میخواهیم کربلا برویم. فرمودند: همین روزها موفّق میشوید. با اینکه تقریباً ممکن نبود که پدر بتوانند تذکره را بگیرند. بالأخره همراه با مادر و اخوی به کربلا رفتیم.
#سید_صادق_روحانی
#حاجآقا_حسین_قمی
#شیخ_عبدالکریم_حائری
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۴
✍🏻 سیّد حسین کشفی
❇️ از آیةالله سیّد صادق روحانی شنیدم که فرمودند:
▫️ پدرم میفرمود: یک روز محضر حاج شیخ عبدالکریم رفتم. وقت شلوغی [= غائلهٔ کشف حجاب] بود. دیدم حاج شیخ پشت کرسی نشسته و میرزا مهدی بروجردی را هم دیدم که در حیاط قدم میزند. هیچکس پیش حاج شیخ نیست و خیلی هم متفکّر و ناراحت بودند.
▪️ داخل اتاق رفتم و سلام کردم. حاج شیخ سرش پایین به طرف کرسی بود. تا سرش را بالا کرد و من را دید، گفت: تو هم آمدهای به من اعتراض کنی؟! گفتم: آقا! این چه حرفی است!؟ گفت: الآن قبل از شما آسیّد محمّدتقی خوانساری اینجا بود و خیلی به سکوت من اعتراض کرد. گفتم: نه آقا! من که اهل این حرفها نیستم. گفت: پس به من اعتراض نداری؟ گفتم: نه. گفت: پس بنشین تا برایت بگویم.
▫️ من میدانم با این وضعی که دارم الآن اگر [در اعتراض به کشف حجاب] به نجف بروم، هم از آسیّد ابوالحسن جلو میافتم هم از نایینی؛ چون من مجاهد میشوم و آنها مجاهد نیستند و حرفی نزدهاند. ولی والله اگر من بروم، این حوزه را بهکلّی به هم میزنند. من میمانم و تمام این مشکلات را به این جهت تحمّل میکنم.
✳️ آیةالله سیّد صادق روحانی فرمودند:
▫️ وقتی آقای خویی قصد کردند به ایران بیایند، من حدود ده روز جلوتر از ایشان به قم آمدم. به پدرم گفتم: باید از ایشان استقبال شود. پدر ما هم برای استقبال از آقای خویی اقدام کردند. برای استقبال به طرف شاهجمال رفتیم. برخی از جمعیّت هم یک فرسخ از شاهجمال جلوتر رفته بودند. تمام شهر از ایشان استقبال کردند. آقای نجفی هم آمده بود. آقای خویی ابتدا حرم رفت. سپس از حرم درآمدند و سوار درشکه شدند و جمعیّت زیادی از طلّاب هم پشت سر ایشان بودند. زیر گذرخان که رسیدیم، من به آقای خویی گفتم: آقا! شما که هنوز پیر نشدهاید؛ اینگونه، به طلبهها اهانت میشود. گفتند: چه کار کنم؟ گفتم: پیاده شوید. ایشان هم قبول کردند.
▪️ به درشکهچی گفتم: نگهدار! و آقای خویی پیاده شد. در همین اثناء، از آن طرف هم آقای بروجردی میخواستند به حرم یا مسجد برای نماز بروند. آقای خویی خیال کرد که آقای بروجردی به استقبال ایشان آمدهاند. آقای بروجردی هم خیال کرد آقای خویی که از درشکه پیاده شده به احترام ایشان است. وقتی به هم رسیدند، آنچنان تحویل گرفتند و به هم تعارف کردند که عادی نبود. فردا صبح زود هم آقای بروجردی به دیدن آقای خویی آمدند. داخل کوچه هم پر از جمعیّت بود. آقای بروجردی گفتند: وقتی اینقدر جمعیّت دارید، حیف است که در خانه آمدهاید. در مدرسه میآمدید و آنجا را چادر میزدید و جمعیّت آنجا میآمدند.
▫️ آقای بروجردی به من گفتند: من قدرت اینکه جمعیّتِ زیاد را پذیرایی کنم ندارم؛ شما آقای خویی را به همراه پنج شش نفر برای ناهار وعده بگیر. من هم آقای خویی را به همراه چند نفر دعوت کردم. مهم آن است: وقتی آقای خویی به منزل آقای بروجردی رفتند، آقای بروجردی کفش جلوی پای آقای خویی جفت کردند. (آقای بیات [کذا؛ ظ: شبیری] زنجانی در کتاباش بهاشتباه این مطلب را دربارهٔ دیدار آقای بروجردی با آسیّد عبدالهادی شیرازی ذکر کرده است.) در همین سفر، آقای خویی دیداری هم در مدرسهٔ فیضیّه با طلبهها داشت که جمعیّت زیادی از طلّاب مانند روزِ استقبال آمده بودند.
📖 (منبع: یادداشتهای اختصاصیِ جناب آقای کشفی برای کانال چراغ مطالعه)
#سید_صادق_روحانی
#شیخ_عبدالکریم_حائری
#سید_محمدتقی_خوانساری
#سید_ابوالقاسم_خوئی
#سید_حسین_بروجردی
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۵
✍🏻 سیّد حسین کشفی
✅ آیةالله روحانی فرمودند:
▫️ از مرحوم جدّ ما (آقای حاج سیّد صادق) مقدار کمی از کتاب الزّکاة هست. باقی کتابهای ایشان - کتاب الصّلاة و جزواتی در اصول - در منزل مرحوم حاج آقا مهدی حرم پناهی بوده که در جریان سیل معروف قم از بین رفته است. امّا همان مقدار کمی که از کتاب زکات مانده خیلی خوب بحث کردهاند.
▪️ مرحوم اخوی به من میگفت: بیا این کتاب الزّکاةِ جدّمان را استدراک و چاپ کن. گفتم: استدراک وقتی معنا میدهد که اگر ۴۰۰ صفحه نوشته شده، بعد ۱۰۰ صفحه انسان استدراک میکند؛ امّا در مورد این کتاب اینگونه نیست.
▫️ نگارنده گوید: مرجع فقید در جلد ۹ و ۱۰ کتاب فقه الصّادق، در بحث صلاة و زکات ، مطالبی را از جدّشان با تعبیر "جدّنا العلّامة" ذکر کردهاند.
❇️ آیةالله روحانی فرمودند:
▫️ من مدّتی بعد از فوت آقای بروجردی رساله دادم، و از سوی دیگر در جواب استفتائی نوشته بودم که: آقای خویی اعلم فقها در عصر غیبت است. برخی به من نامه داده بودند و اشکال کردند که اگر آقای خویی اعلم هست، پس چرا رساله نوشتهاید؟ و یا آنکه خود را اعلم از آقای خویی میدانید؟!
▪️ من مطالب خودم در رابطه با اعلمیّت آقای خویی و نامهای که به من اشکال شده بود را خدمت آقای خویی فرستادم. ایشان در جواب (به این مضمون) نوشته بودند [نقل به مضمون]: "جدای از شبههٔ اعلمیّتِ ِشاگردان، اعلم دانستنِ من به این معنا نیست که هیچ رسالهای نوشته نشود مگر بعد از فوتام. اگر من امروز رحلت نمودم، مردم از چه کسی تقلید کنند؟ و لذا باید افرادی در زمان حیات استادشان رساله نوشته و خودشان را در معرض مردم قرار دهند تا مردم در امر تقلید متحیّر نباشند."
▫️ نگارنده گوید: این نامه در کتاب نامههای تاریخی موجود نیست. مرجع فقید میفرمودند: "نامههای آقای خویی به من، بیش از اینها بوده و پس از انقلاب، عدّهای آنها را بردهاند." شاید این نامه نیز در بین آن نامهها بوده است.
✳️ آیةالله روحانی فرمودند:
▫️ من قصد داشتم کتاب فقه الصّادق را به آقای بروجردی بدهم، امّا ایشان اظهار داشتند: کتاب حرمت دارد؛ من شخصی را میفرستم که کتاب را از شما بگیرد. و این کار را نیز انجام دادند و کتاب تقدیم آقای بروجردی شد.
▪️ بعد از آن، یک روز در جلسهٔ درس خارج فقه، کتاب فقه الصّادق را همراه خودشان آورده بودند و نظر مرا دربارهٔ بحث غروب و مغرب نقل کردند. من قول به غروب را اقوی میدانستم. آقای بروجردی گفتند: اساتید ما در نجف این نظر را داشتند و ما از آنان قبول نکردیم؛ حال از شما قبول کنیم؟! عدّهای خندیدند.
▫️ بعد، آقای بروجردی گفتند: جدای از شوخی، قول به غروب قوی هست، امّا تمام نیست و ما به آن اشکال داریم.
📖 (منبع: یادداشتهای اختصاصیِ جناب سیّد حسین کشفی برای کانال چراغ مطالعه)
#سید_صادق_روحانی
#سید_حسین_بروجردی
#سید_ابوالقاسم_خوئی
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
4_5852941965087215360.mp3
2.95M
🎧 خاطرهای از مواجهه با حاج میرزا علیآقا قاضی در صحن نجف
🎙 آیةالله سیّد صادق روحانی
👈🏻 برای اطّلاعات بیشتر، به اینجا و اینجا نیز مراجعه شود.
#سید_صادق_روحانی
#سید_علی_قاضی
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۶
✍🏻 سیّد حسین کشفی
✳ از آیةالله سیّد صادق روحانی شنیدم:
▫️ بعد از وفات آقای آسیّد ابوالحسن اصفهانی، علمای حوزهی نجف و حتّی بعضی از رؤسای عشائر عراق به آقای بروجردی نامه نوشتند و از ایشان برای هجرت به نجف دعوت کردند.
▪️ من در آن ایّام خدمت آقای بروجردی رفتم. ایشان برخی از نامهها را به من نشان دادند. از جمله آقای حکیم هم به ایشان نامه نوشته و مضمون نامه این بود که: اگر شما به نجف بیایید طلّاب از وجود شما استفاده میکنند. آقای بروجردی فرمود: این که دعوت نیست! من گفتم: آقای حکیم در مظانّ مرجعیّت هست و میداند با ورود شما به نجف، دیگر کسی از او تقلید نمیکند؛ امّا با این حال این نامه را نوشته، پس انصافاً دعوت کرده است. آقای بروجردی هم پذیرفتند.
▫️ دربارهی هجرت آقای بروجردی به نجف، میان فضلای حوزهی قم و شاگردان آقای بروجردی اختلاف بود. آقای خمینی و عدّهای، سرسخت مخالف هجرت ایشان به نجف بودند. در همان ایّام به منزل آقای بروجردی رفتم. آنجا آقای خمینی و آقای آسیّد احمد خوانساری و آقای محقّق داماد هم بودند.
آقای خوانساری به نمایندگی از آنان به اتاق آقای بروجردی رفته بود تا با ایشان صحبت کند. امّا صدا به اتاق دیگر که ما نشسته بودیم میآمد.
▪️ آقای خوانساری گفت: اگر شما در قم بمانید، هم برای حوزهی قم، هم برای ایران، بهتر است! آقای بروجردی هم جواب داد: اگر نجف بروم، هم ایران و هم سایر کشورها را دارم! آقای خوانساری گفت: هر طور صلاح میدانید! آقای خمینی و آقای داماد از این نحوه پاسخ آقای خوانساری خیلی اوقاتشان تلخ شد و گفتند: اصلاً نباید ایشان را میفرستادیم تا با آقای بروجردی صحبت کند.
▫️ تقریباً هجرت آقای بروجردی به نجف قطعی شده بود، امّا شاه به ایشان تلگراف زد که اگر شما بروی، اینجا کمونیستها تبلیغات میکنند و مسؤولاش شما هستی! آقای بروجردی میدانست که شاه به جهات سیاسی این تلگراف را زده، امّا اگر برود و کمونیست رشد کند به گردن ایشان میافتد؛ ولذا از رفتن به نجف منصرف شد و در قم ماند.
✅ آیةالله روحانی فرمودند:
▫️ من دو سه سال درس فقه آسیّد ابوالحسن را شرکت کردم. درس آقا ضیاء هم چند شبی رفتم.
▪️ یک شب از شبهایی که من [به] درس آقا ضیاء میرفتم، دیدم یک کسی از فاصلهی دور اشکال میکند. آقا ضیاء گفت: من گوشم نمیشنود، جلو بیا. امّا او هم جلو نمیآمد! و آقا ضیاء هم گفت: اگر جلو نیایی جواب نمیدهم!
▫️ گفته شد که آقا ضیاء میخواهد آن شخص جلو بیاید تا او را بزند! چون آن شاگردانی که زیادهروی میکردند را میزد. آن مستشکل آسیّد عبدالله شیرازی بود.
📖 (منبع: یادداشتهای اختصاصیِ جناب آقای کشفی برای کانال چراغ مطالعه)
#سید_صادق_روحانی
#سید_حسین_بروجردی
#محقق_عراقی
@cheraghe_motaleeh
@seyyed_hossein_kashfi
کانال سید حسین کشفی
🔰 خاطرات و حکایاتی از آیةالله سیّد صادق روحانی / ۶ ✍🏻 سیّد حسین کشفی ✳ از آیةالله سیّد صادق روحا
📜 آیةالله العظمی حاج آقا حسین بروجردی در ضمن نامهای به آیةالله حاج شیخ علیمحمّد بروجردی، مطالبی در مورد قضیّهٔ هجرت به نجف ذکر کردهاند.
✍🏻متن این نامه تاریخی به شرح ذیل است:
نجف اشرف: خدمت ذیسعادت جناب مستطاب عمادالاسلام و حجت الاسلام آقای حاج شیخ علی محمد بروجردی دامت برکاته
🔹بسم الله الرحمن الرحیم
به عرض می رساند مرقوم شریف که حاکی از صحت مزاج عالی بود، واصل و موجب مسرت گردید. جناب مستطاب آقا شیخ مرتضی سالم و مشغول تحصیل است.
مکرر حقیر با فضلاء قم در باب نجف اشرف و اهمیت حفظ آن مذاکره کرده ام. بالاخره بعد از ان قلت قلت زیاد، مطلب آخر آنها این بوده که چون حفظ مقام و شخصیت شما لازم است، و وجود این معنی در اینجا محرز است و در آنجا مشکوک، بلکه می ترسیم همان قسم که با مرحوم آیت الله قمی (قدس سره) در آن زمان قلیل سلوک کردند، با تو هم همین قسم سلوک شود و در صورتی این احتمال ضعیف می شود و ممکن است بگوییم تکلیف اقتضاء می کند مسافرت عراق را که آقایان علماء اعلام و فضلاء که در آنجا مقیم اند، بالاتفاق یا به اکثریت قریب به اتفاق تقاضای این معنی را بکنند.
🔸و لذا عرض می کنم چنان چه این معنی متحقق شود، البته این عذر که آقایان فضلاء اینجا ابداء کرده اند و به این جهت مانعند، مرتفع خواهد شد و به هر تقدیر، لله امر هو بالغه
بلی عقیده شخصی حقیر آن است که حفظ آنجا اهمیت دارد.
مرجو آن که در مواقع توجه حقیر را فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حسین الطباطبایی
۲۴ ربیع الاول ۱۳۶۷
@seyyed_hossein_kashfi
◾️ سلوک فاطمی
🔻مرحوم آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی:
🔹مرحوم والد ارادت خاصی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت، تا حدّی که بردنِ نام حضرت زهرا، با جاری شدن اشک ایشان مساوی بود.
🔸حتی در مقام استخاره، تنها عبارتی که به زبان میآورد این بود: « الهی به عصمت زهرا، به نور زهرا، به شرف زهرا، به حیثیت زهرا ». آن وقت اشک از چشمانشان جاری میشد و سپس استخاره میکردند.
🔹به عقیده ایشان سلوک الی الله بدون ارتباط و توسل به حضرت زهرا ممکن نیست، لذا میفرمود: «همانطور که ائمه (علیهم السلام) در مقامات عالیه نیازمند توسّل به مادرشان هستند، ما نیز در مقام سیر الی الله، نیازمند توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستیم».
📚 #حدیث_نصر
◀️ تصویری از مزار عارف کامل مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام_ شهرری
@seyyed_hossein_kashfi
◾️حدیث متواتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمودند:
"فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي"
🔹فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذیت کند من را اذیت کرده است.
🔺خط استاد سید محسن کشفی
@seyyed_hossein_kashfi
◾️دعای مستجاب آیت الله العظمی خویی
🔻آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی:
🔹از ویژگیهای آیةالله خویی، ارادت و محبت زائد الوصف ایشان به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) بود. ایشان در روضهها بسیار بکّاء بودند.
🔸 به یاد دارم در منزل آیةالله سید نصرالله مستنبط داماد آیةالله خویی مجلس روضه برپا بود و آقای خویی هم در مجلس حضور داشت و بنده هم کنار ایشان نشسته بودم. روضه خوان مجلس آسید جواد شبر بود. ایشان در آن جلسه روضۀ تشییع و تدفین شبانه حضرت زهرا را خواند. آقای خویی بسیار گریه کردند و با همان حال دعا کردند: «خدایا! تشییع جنازهای مانند تشییع پیکر مطهر مادرم زهرا نصیب من بگردان.»
🔹عجیب آن بود که پس از گذشت سالها، این دعا محقق شد. چون رحلت آیةالله خویی مصادف شد با حکومت حزب بعث و لذا به خاطر سختگیریهای حزب بعث، تشییع آیةالله خویی نیز غریبانه و با جمعیت بسیار اندکی صورت گرفت.
📚 #حدیث_نصر
⬅️ تصویر نماز بر پیکر آیة الله سید عبدالهادی شیرازی به امامت آیةالله خویی، از چپ حضرات آیات:
حاج آقا نصرالله شاهآبادی، سید نصرالله مستنبط، آیةالله خویی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️قانونی راهگشا برای خواندن فعل در متون عربی
🔻استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی:
🔹 تشخیص اینکه فعل را لازم بخوانیم یا متعدّی، معلوم یا مجهول، ثلاثی مجرّد یا مزید و... یکی از بهترین راهها این است که ببینیم که وصفی که در مورد مسند الیه به کار میبریم به چه صورتی است. اگر اسم فاعل به کار می بریم، یعنی معلوم است. و اگر اسم مفعول به کار میبریم؛ یعنی مجهول است. اگر وصف به صورت ثلاثی مجرّد به کار میرود یعنی فعل آن هم ثلاثی مجرّد است و اگر مزید، مزید.
مثلا فعل یشکل را باید به صورت فعل معلوم از باب افعال خواند، چرا که وصف آن مشکِل است. نه مشکَل و نه مشکول. و نه شاکل. پس اولا ثلاثی مزید است و ثانیا فعل معلوم است چرا که وصف آن به صورت اسم فاعل میآید.
🔸یا مثال یکره چون وصف آن اسم مفعول است و گفته میشود که فلان چیز مکروه است پس معلوم میشود که فعل آن هم مجهول است. و از باب ثلاثی مجرد است. یا مثلا ینتقل چون وصف آن، منتقِل (: اسم فاعل) است، به صورت معلوم خوانده میشود. این قانون خیلی قانون مهمی است و در موارد زیادی راهگشا است.
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️ کانال مباحثه فقاهت
مطالبی ناب از دروس خارج مطرح حوزه علمیه قم
🔹 به نظرم برای همه طلاب گرامی بسیار مفید است.
🔻 عضو شوید👈 کانال مباحثه فقاهت
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ «سرباز» فیلمِ زیبا و کوتاهی
که از بدو تولد تا شهادت حاج قاسم را روایت می کند.
◾️ سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی این سردار رشید اسلام را گرامی می داریم.
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️حرمت مرجعیت
🔻بیانات مرحوم آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی درباره #جایگاه_مرجعیت در جریان تخریب چهره مرحوم آیت الله حکیم
🔸 مرحوم آیت الله حکیم _ بعد از هتک حرمت هایی که در بغداد به ایشان شد _ برای گذراندن دوره نقاهت از بغداد به کوفه برگشتند.
گروهها و احزابی که از آیةالله حکیم ضربه دیده بودند در نجف و کوفه شروع به افساد کردند. حزب بعث بر علیه آیةالله حکیم اطلاعیه دادند و شیوعیها که در عراق از فتوای آیةالله حکیم ضربه سختی خورده بودند، شایعه پراکنی کردند. در نجف سر و صدا راه میانداختند که «سید الحکیم طلع جاسوس» مقصودشان این بود که خود آقای حکیم جاسوس آمریکاست. این اهانتها ادامه پیدا کرد.
🔹 روز سومی که آقای حکیم به کوفه مراجعت کردند، من با آسید علاء الدین حکیم برخورد کردم و جویای سلامتی آقا شدم. دیدم با ناراحتی ایشان گفت: با این که روز سومی است که پدر من از بغداد مراجعت کرده، فقط آقای شیخ یحیی جواهری به دیدن ایشان آمده است. او معمّم نبود ولی درس مرحوم آیةالله خویی حاضر میشد. من از این که #مقام_مرجعیت اینقدر کم ارزش شده خیلی متأثر شدم! در نجف بلکه در کل عالم شیعه از نظر #جایگاه_مرجعیت ، شخصیتی بالاتر از آقای حکیم نیست. اگر جایگاه این شخصیت اینقدر بی ارزش شود، #آینده_شیعه چه خواهد شد؟ خیلی ناراحت شدم.
🔸بلافاصله با آقازاده آقای حکیم خداحافظی کردم و با ناراحتی به منزل آیةالله خویی رفتم. وقتی ایشان حال دگرگون من را دیدند، از علّت سؤال کردند. به ایشان عرض کردم: مگر شما برای دیدن آیةالله حکیم به بغداد نماینده نفرستادید؟ فرمودند: بله. گفتم: پس چرا اکنون که آیةالله حکیم از بغداد به کوفه برگشته، شما به دیدن ایشان نرفتید؟ ترسیدید؟! آیةالله خویی در کوفه منزلی گرفته بودند و شنبه شبها به آنجا میرفتند. ایشون گفتند: حالا هم دیر نشده. گفتم: روز سوم است، آقا! فرمودند: حرف شما چیست؟ گفتم: همین حالا. ایشان هم فوری نوکرشان را صدا زدند و ماشین آوردند و ایشان را به خانه آقای حکیم بردند.
🔹من از آنجا به منزل مرحوم امام رفتم. آنجا هم همین حرفها را به آقا عرض کردم. امام فرمود: «خدا میداند که من هر روز برای حفظ آقای حکیم یک دوره تسبیح دعا میکنم. گفتم: «آقا! این دعا کردن شما به چه درد میخورد؟! به #مقام_مرجعیت اهانت شده است. باید عملاً آن را حفظ کرد، با دعا که نمیشود. ایشان فرمود: «اینجا که ایران نیست! من اینجا تبعیدی هستم. شما خودت دیدی که دولت بعث سید مهدی حکیم را جاسوس معرفی کرده است. نجفیها خود سید حکیم را با اهانت و الفاظ زشت، جاسوس میخوانند. اگر از اینجا برای دیدن ایشان حرکت کنم و میان راه من را دستگیر کنند، چه کسی اطلاع پیدا میکند که من کجا هستم؟! اینجا غیر از ایران است که با دستگیر شدن من در تمام ایران انقلاب شد!» دیدم فرمایش آقا صحیح است. گفتم: آقا! اگر آیةالله شاهرودی را برای دیدار ایشان حاضر کنم، شما تشریف میبرید؟ فرمودند: بله.
🔸من با مرحوم آقای شاهرودی نمیتوانستم مفاهمه کنم ، از این رو با آقا سید علی آقازاده ایشان که همه کاره ایشان بود، صحبت کردم و سرانجام ایشان را قانع کردم. آقا سید علی گفت: من با آقا صحبت میکنم و فردا صبح اول وقت به تو خبر میدهم. فردا صبح آقا سید علی درب منزل آمد و گفت: پدرم بعد از درس به دیدار آقای حکیم میرود. خیلی خوشحال شدم. با اینکه آماده بودم که به درس بروم، با خود گفتم که اول نزد امام بروم و قضیه را بازگو کنم و بعد به درس بروم.
🔹در راه آیةالله آقای آشیخ حبیب الله اراکی را دیدم و از ایشان خواستم که در بین راه به منزل مرحوم امام برود و به ایشان بگویدکه آیةالله شاهرودی آمادهاند بعد از درسشان برای دیدار آقای حکیم بروند. آشیخ حبیب الله هم قبول کرد و با ایشان خداحافظی کردم.
🔸در راه درس به مرحوم آیةالله آقا سید عبدالله شیرازی برخورد کردم. گفتم: آقا، چرا نشستهاید؟ الان وقت حرکت است. میدانید آیةالله حکیم آمده اند؟ آیةالله خویی به دیدار ایشان رفتهاند. آیةالله شاهرودی هم بعد از درس میروند. آقای خمینی هم بعد از درس آنجا میروند. آقای شیرازی هم قبول کرد و بنا شد به دیدن آقای حکیم برود.
وقتی امام بعد از درسشان به سمت خانه آقای حکیم میروند، در کوفه با آقا سید عبدالله شیرازی روبرو میشوند و با هم بر آیةالله حکیم وارد میشوند.
🔹 بعد از اینکه این چهار بزرگوار به زیارت آقای حکیم تشریف بردند، کم کم طلبههای ایرانی و افغانی و پاکستانی و تبتی، به دیدار ایشان رفتند. بعد هم کنار دروازه نجف بین آنها و افرادی که با آقای حکیم مخالف بودند، زد و خورد شد و بعضیها زخمی و بعضیها مجروح و یکی دو نفر هم کشته شدند.
#حدیث_نصر ص ۴۷۹
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از سیره فرزانگان
با فروتنی دست آقای شبیری زنجانی را بوسیدند!
مرحوم علامه مصباح یزدی فوق العاده فروتن و متواضع بودند. نمونه این تواضع نسبت به مراجع تقلید را در فاتحه مرحوم حجه الاسلام و المسلمین شیخ عباس صالحی منش دیدم.
وقتی آیت الله العظمی شبیری زنجانی (دامت برکاته) به مجلس وارد شدند، ایشان از جا برخواستند و با فروتنی تمام، دست آقای شبیری زنجانی را بوسیدند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال سید حسین کشفی در ایتا، ۱۴۰۱/۱۱/۱۱
https://eitaa.com/sirefarzanegan
هدایت شده از سیره فرزانگان
من کجا مراجع معظم تقلید کجا؟!
سال ۱۳۸۹ از مراجع و علما از جمله مرحوم علامه مصباح یزدی استفتائی درباره "حدیث کل رایة" و مساله قيام در زمان غیبت پرسیدم.
نوه ایشان صدیق گرامی جناب حجه الاسلام آقای حسین مصباح با من تماس گرفت و پرسید که این استفتاء را چه کسانی پرسیدهاند؟ چون حاج آقا از این سوال بسیار ناراحت شدهاند. این ناراحتی و به عبارت دقیقتر "غیرت انقلابی" از جواب ایشان نیز هویداست.
پاسخ استاد به دستم رسید اما مهر و امضا نداشت. از حسین آقای مصباح تقاضا کردم تا از ایشان بخواهند که آن را مهر و امضا کنند تا بتوان آن را در کنار استفتائاتِ مراجع، چاپ کرد.
ایشان وقتی متوجه شدند که قرار است نامشان در کنار مراجع قرار بگیرد، از مهر و امضا آن جوابیه به شدت امتناع کردند و فرمودند:
من کجا و مراجعِ بزرگوارِ تقلید کجا!؟
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال سید حسین کشفی در ایتا، ۱۴۰۱/۱۱/۱۱
https://eitaa.com/sirefarzanegan
🔸لو لم یکن فی صلب آدم نوره
لما قیل قدما للملائکة اسجدوا
🔹مسجود ملائک که شد آدم، ز علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود، علی بود
🔺 میلاد با سعادت حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام بر همه شیعیان و عاشقان آن حضرت مبارک باد.
@seyyed_hossein_kashfi
🔻صلوات روز جمعه، جهت دفع بلا
⬅️ توصیه ای از عارف کامل آیة الله العظمی میرزا محمدعلی شاه آبادی
🔹خط حجة الاسلام والمسلمین ناصرالدین انصاری قمی و امضای مرحوم آیة الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی، به تاریخ ۸/ ۷/ ۱۳۹۵
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ فضایل امیرالمومنین علیه السلام از منابع عامه
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): حُبُّ عَلِيٍّ عِبادَةٌ ، ولا يَقبَلُ اللّه ُ إيمانَ عَبدٍ إلّا بِوَلايَتِهِ وَالبَراءَةِ مِن أعدائِهِ.
🔸پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: دوست داشتن على، عبادت است و خداوند ، ايمان هيچ بنده اى را نمى پذيرد، مگر با دوستی او و بيزارى از دشمنانش.
📚ارشاد القلوب، ص۲۰۹.
🔻خط صدیق گرامی استاد محمدجواد شعبانی مفرد
هر روز با احادیث آل محمد (علیهم السلام) انس بگیریم و سرشار شویم و دیگران را هم در این لذتِ معنوی شریک کنیم.
عضویت در کانال ⬅️ انیس
حدیث نگاشت های روزانه یک خوشنویس
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️از وصایای حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام به هشام بن الحکم
🔸 يَا هِشَامُ نُصِبَ اَلْخَلْقُ لِطَاعَةِ اَللَّهِ وَ لاَ نَجَاةَ إِلاَّ بِالطَّاعَةِ وَ اَلطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ وَ اَلْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ اَلتَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ وَ لاَ عِلْمَ إِلاَّ مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ
🔹 اى هشام، مردم براى طاعت خداوند آفريده شدند، و هيچ نجاتى جز به طاعت او مقرّر نيست، و طاعت با علم و آگاهى به دست آید، و دانش با آموزش، و آموزش توسّط عقل و خرد محكم و استوار گردد، و دانش جز از عالم ربّانى بدست نيايد.
🔺 خط استاد ذوالفنون سید حجت کشفی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️تصویری زیبا از مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی در یک روز برفی
🔻حجة الاسلام والمسلمين سيد محمد علوی گرگانی:
مرحوم والد (آیت الله العظمی علوی گرگانی) به مدت ۲۰ سال و بهطور مرتب، پنجشنبه بعد از ظهرها به تهران میرفتند و تا بعد از ظهر جمعه، در تهران بودند.
در خاطرم هست که یکبار که هوا برف و بوران بود، من پیشنهاد دادم که از رفتن منصرف شوند ولی ایشان فرمودند که ما قول داده ایم و مردم منتظرند، فلذا حرکت کردیم و از قضا در بین راه در گردنه علی آباد در جاده قدیم قم_ تهران برفگیر شدیم و ما تا صبح جمعه در اتوبوس بودیم تا اینکه راه باز شد و رفتیم به تهران و تا حدی برنامه را اجرا کردند و آن را تعطیل نکردند و حتی تا چند سال بعد از مرجعیت هم، آن را ادامه دادند.
📚 آیت علم و عمل
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از آیت الله العظمی علوی گرگانی قدس سره
⚡️کتاب «آیت علم و عمل» یادنامه مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی منتشر شد.
🔻کتاب آیت علم و عمل (یادنامه آیت الله العظمی علوی گرگانی) به کوشش حجة الاسلام آقای سید حسین کشفی در آستانه اولین سالگرد ارتحال آن عالم ربانی در ۶۵۶ صفحه توسط نشر فقیه اهل بیت منتشر شد.
🔹 این کتاب در ۸ فصل تدوین شده است:
فصل اول زندگینامه معظم له و پدر بزرگوارشان آیةالله حاج سید سجاد علوی
فصل دوم: مصاحبههای آیةالله العظمی علوی گرگانی با:
۱. مجموعه مستند سعادتمندان (خاطرات و زندگی نامه)
۲. ستاد بزرگداشت آیةالله حاج سید محمد محقق داماد
۳. مجله پاسدار اسلام (درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی)
۴. دفتر تبلیغات اسلامی (درباره دفاع مقدس)
فصل سوم: خاطرات درسهای اخلاق؛ معظم له در خلال درسهای اخلاق به شرح حال بزرگان و ذکر حکایات درس آموز از زندگی آنان پرداخته است که در ۴ عنوان کتاب منتشر شده است. در این فصل داستانهایی که در این چهار کتاب نقل شده و معظم له خود شاهد آن بوده یا با واسطه اساتیدشان نقل می کنند آورده شده است.
فصل چهارم: از نگاه دیگران؛ شامل ۳۰ مصاحبه از شخصیتهای مختلف حوزوی و منسوبان آیةالله العظمی علوی گرگانی.
فصل پنجم: مقالات علمی؛ در این فصل ۵ مقاله علمی درباره آثار و نظریات فقهی و اصولی مرجع فقید آمده است.
فصل ششم: پیامهای تسلیت؛
فصل هفتم: اشعار و مراثی؛
فصل هشتم: اسناد و تصاویر؛
◀️ علاقه مندان میتوانند این کتاب را از نشر فقیه اهل بیت تهیه کنند:
آدرس: قم، خیابان صفاییه، کوچه۲۶ پلاک۸، مدرس آیت الله العظمی علوی گرگانی
تلفن: ۰۲۵۳۷۷۴۱۱۳۲
🆔https://eitaa.com/alavigorgani
💠 نقل توسّل به امام کاظم (علیه السلام)
🔻آیت الله العظمی شبیری زنجانی
🔹 خطیب بغدادی از سنّیهای خیلی متعصّب و مخالف شیعه است. او به قدری با شیعه مخالف است که علماء شیعه را با تعابیر تند و ناروا یاد میکند؛ مثلاً درباره شیخ مفید مینویسد: «شيخ الرافضة و المتكلّم على مذاهبهم، صنف كتب كثيرة في ضلالاتهم و الذب عن اعتقاداتهم و مقالاتهم و الطعن على السلف الماضين من الصحابة و التابعين و عامة الفقهاء المجتهدين، و كان أحد أئمة الضلال، هلك به خلق كثير من الناس إلى أن أراح الله المسلمين منه، و مات في يوم الخميس ثاني شهر رمضان من سنة ثلاث عشرة و أربعمائة.»
🔸 خطیب با این همه تعصّب و کینه با شیعه وقتی به سرگذشت حضرت امام موسی بن جعفر (ع) میرسد، مفصّلاً به ذکر فضائل آن حضرت میپردازد.
🔹 همچنین در باب «ما ذكر في مقابر بغداد» به کرامت قبر امام موسی بن جعفر (ع) اشاره میکند و مینویسد: «أخبرنا القاضي أبو محمد الحسن بن الحسين بن محمد بن رامين الإستراباذي قال: أخبرنا أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي قال: سمعت الحسن بن إبراهيم أبا علي الخلال يقول: ما همني أمر فقصدت قبر موسى بن جعفر فتوسلت به إلا سهل الله تعالى لي ما أُحبّ.»
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۲۴۰
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از سید جواد حسینی گرگانی
باسمه تعالی شأنه (لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ) سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
صفحات زرین کتاب تاریخ؛ آینهگون ویژگیهای مردان بزرگی را به ما مینمایاند که زندگی خود را وقف هدایت بشر نموده و از هیچ تلاش و کوششی فروگذاری نکردهاند.
در تاریخ انسانیت، انبیاء و اولیاء هستند که نبراس هدایت را بدست گرفته و راه را از بیراهه روشن ساخته و مشعلدار آگاهی بوده و مردم را به روشنای تفکر و ایمان فرا خوانده و این علماء هستند که همانند انبیاء ادامهدهندگان همین راه میباشند؛ براستی که 《العلماء ورثة الأنبیاء》.
علماء هستند که در طریق ابلاغ پیام اولیاء و گسترش آئین خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم، کمر همت بسته و از رنج و بلا نمیهراسند و هیچ سختی و مشکلی آنان را از انجام وظیفهی خطیری که بدان مکلفند و هدف والایی که دارند، بازنمیدارد.
از دیگر سوی، فرزانگانی که در وادی نور و معرفت گام مینهند، بیشک با آفرینش آثار ماندگار بر چرخ نیلوفری فراز میآیند.
پژوهشگر ژرفنگر صدیق گرامی جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقای حاج سید حسین کشفی دامت توفیقاته همواره میل رسیدن به حقیقت که عامل اصلی گام نهادن همهی محققان محترم در راه تتبعات تاریخی است را در این کتاب سرلوحه خویش قرار داده و همچون حدیث نصر به زیبایی قلم رانده و با توجه به اینکه خود انتساب به دارالمؤمنین گرگان و بیت آن مرجع راحل دارد، توانسته همه مرزهای کشیده شده بر علت و معلول شرح زندگانی مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد علی علوی گرگانی رضوان الله تعالی علیه را لمس و بیان نماید، که دوره کامل تاریخ حیات ایشان را دربرمیگیرد.
لذا بدین جهت میتوان این پژوهش را آینه تمام نمای زندگانی مرحوم آیت الله العظمی آقای علوی گرگانی علیه الرحمة دانست.
شکر الله سعیه وجزاه الله خیرا
📝حقیر کمتر از قطمیر مهدی حسینی گرگانی
@hoseinigorgani
کانال سید حسین کشفی
باسمه تعالی شأنه (لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ) سوره یوسف، آیه ۱۱۱. صف
🔺نوشته جناب مستطاب صدیق گرامی حجة الاسلام والمسلمين سيد مهدی حسینی گرگانی، فرزند حضرت آیت الله حاج سید میرتقی حسینی گرگانی
🔹 درباره کتاب #آیت_علم_و_عمل یادنامه آیت الله العظمی علوی گرگانی
🔸از لطف و محبت و حسن نظر و توجه ایشان سپاسگزارم.
@seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ توسل به حضرت ولی عصر حجت بن الحسن المهدی (عجل الله فرجه الشریف)
🔹 مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ مصطفی خبازیان
@seyyed_hossein_kashfi
هدایت شده از وارثون
⚡️ حدیث نصر
(خاطرات فقیه مجاهد مرحوم آیة الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی)
🔻 کتاب حدیث نصر خاطرات آیت الله نصرالله شاه آبادی است که به کوشش نواده ایشان حجة الاسلام سید حسین کشفی در ۵۲۰ صفحه تنظیم و تدوین و در سال ۱۳۹۷ش توسط موسسه کتابشناسی شیعه منتشر شده است.
🔸این کتاب ابتدا به خاطرات آیت الله شاهآبادی از نیای پدری و مادری و والدشان عارف کامل آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی می پردازد، سپس خاطرات زندگی خودشان را در ۴ فصل ذکر می کند:
فصل اول: طفولیت و کودکی
فصل دوم: حوزه علمیه تهران
فصل سوم: هجرت به نجف اشرف
فصل چهارم: سفر به پاکستان (۱۳۴۹ش)
🔹 قرار است بقیه خاطرات آن عالم ربانی در سالهای حضورشان در تهران و فعالیت های دینی و اجتماعی و انقلابی و نیز اضافاتی از خاطرات و اسناد و تصاویر مربوط به چاپ اول در چاپ دوم کتاب حدیث نصر بیاید که به گفته مولف در مراحل پایانی است و ان شاء الله به زودی منتشر می شود.
🆔 @varesoon_Library
⚡️ بگردم وفاداریت را!
🔻مرحوم آقا نجفی قوچانی _درباره سفرش از نجف به کربلا_ در کتاب سیاحت شرق می نویسد:
🔹.... چشمم به در و دیوار و عمارات کربلا افتاد آن وقت به خود آمده از خجالت و حیای از مردم اشکها را پاک نمودم و از دویدن ایستادم و کفشهای بی پاشنه را به پاکشیدم و خاچیه را به دوش انداختم از حوضخانه صحن سیدالشهداء وضو گرفته داخل حرم شدم یک ساعتی زیارت نمودم بیرون شدم رفتم به زیارت ابی الفضل و از آنجا بیرون شدم ثانیاً آمدم به صحن سیدالشهداء، همانطور به گوشه ای سر پا ایستاده بودم که بعضی از رفقا را ملاقات نمایم و ساعت دو به غروب بود.
🔸 در آن بین صدای ساعتی که در سر صحن سیدالشهداء بود از نمره ساعت کوچک صحن نو مشهد مقدس بود بلند شد، وقتی که خوب گوش به صدای زیر او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد دیدم به طور فصیح میگوید هل من ناصر ... هل من ناصر... هل من ناصر ... هل من ناصر... تا ده مرتبه تمام شد.
قشعريره در بدن ما حادث شده گوش را تیز نموده که از کجا جوابی میرسد یا نه و چشمها پر اشک شد که جواب دهی پیدا نشد که یک مرتبه از صحن ابي الفضل صدای ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید: لبیک... لبیک... لبیک... لبیک... تا ده مرتبه او هم تمام شد اشکهای خود را پاک کرده گفتم:
های بگردم وفاداریت را! باز تویی که جواب دادی، خوشحال شدم که هنوز ناصر هست و از خوشحالی باز اشکها بیرون شد.
📚سیاحت شرق، ص۲۴۷
@seyyed_hossein_kashfi