eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
744 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
65 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_سید_ابراهیم قسمت نهم { جهاد فرهنگی } همسر شهید : کل سرمایه زندگی ما دو واحد خانه بود که ح
قسمت دهم { ولایت مداری } همسر شهید: در زمان فتنه ۸۸ من باردار بودم و او با توجه به اتفاقات و اغتشاشات تهران دائم در ماموریت بود. شبانه روز درگیر بود و کمتر دیده میشد‌. هم و غمش حفظ نظام بود و بارها به خاطر همین دغدغه اش مجروح شد و سخت تر از آن وقتی بود که با قمه و چاقو او را زده بودند. با حال و روز بدی که داشتم خودم را به سختی به بیمارستان رساندم. پشت پرده روی تخت بود. پوتینش را در آورده بود. ناخودآگاه پایم به پوتینش خورد خون درون پوتین موج زد!آنقدر از او خون رفته بود که پوتین هایش پر خون بود. من حسابی ترسیده بودم او مرا دلداری می داد‌. حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی خط قرمز مصطفی بود. او در قاموس خود خط قرمز های دیگری هم داشت که مهم ترین خط قرمز و محدوده حساس زندگی او ولایت فقیه و رهبری بود . امام خامنه ای(مدظله العالی) آنقدر برای مصطفی مهم بود که برایش جان می داد. ولایت مداری و ولایت محوری مصطفی خاص و زبان زد بود. درخصوص بیانات ایشان عکس العمل نشان می داد و هرگز نسبت به دستورات آقا بی اهمیت و بی تفاوت نبود. یکی از مواردی که از ولایت مداری مصطفی می توان مثال زد، اهمیت او به کودکان و نوجوانان بود. همان طور که امام خامنه ای(مدظله العالی)می فرمایند: ما میخواهیم از این نسلی که امروز مثل ماده خامی و مثل ذخیره در اختیار یکایک ماست، چه ساخته شود؟ آینده ای را که آن ها خواهند ساخت و پرداخت و پیش برد،چگونه تصویر کردیم؟ اگر حقیقا به آرمان های اسلامی و ملی و عظمت ایران و ایرانی و جبران راهی که دست های استبداد سیاه در این صد و پنجاه ،دویست سال اخیر ما را در آن کشانده است فکر کنیم، اگر این ها برایمان مهم است و به آینده به معنای حقیقی کلمه اهمیت می دهیم ،پس بایستی به تربیت کودک و نوجوان خیلی بپردازیم..‌. بیانات رهبری در دیدار مسئولین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان_۷۷/۲/۲۳ عمده افرادی که در راس پایگاه بودند دارای سن و سال بالایی بوده و تحمل شیطنت های نوجوانان را نداشتند و گاهی پیش می آمد که آن ها را به خاطر بازیگوشی هایشان دعوا می کردند، مصطفی از فرمانده پایگاه خواست تا اجازه تاسیس یک پایگاه برای نوجوانان را بدهند. با این راه حل ،نوجوانان هم در برنامه ها حضور داشتند هم باعث آزار و اذیت بزرگان پایگاه نمی شدند. خودش می گفت: من زیاد فکر کردم و می دانستم که این بازیگوشی ها اقتضای سن آنهاست و آن ها گناهی نکرده اند و از طرفی بزرگترها هم با توجه به وضعیت سن و سالشان گناهی ندارند که این رفتار بچه ها را تحمل کنند. بعد شخصی را مثال زد که در محل به بچه گربه ها غذا میداد و هر زمان که غذا را به سمت آن ها می برد همه دورش جمع می شدند. چطور برای گربه ها می شود دلسوزی کرد اما برای انسان ها نمی شود! اگر کاری نکنم بچه ها با این تشرهای بزرگتر ها می روند و دیگر پشت سر خود را نگاه نمی کنند.
🎤♥️ مصطفے خودساخته، مسجدساخته و هیئتی بود.✨ فعالیت‌های بسیاری در منطقه کهنز شهریار داشت که هیچ‌کدام فراموش نمی‌شود... همیشه مشغول کار های فرهنگی بود، برای مثال یک پارکی در منطقه کهنز وجود داشت که به منطقه ناامنی تبدیل شده بود و مرکز تجمع بیکاران بود، اما با تلاش‌هایی که مصطفے انجام داد این پارک به یک مرکز فرهنگ تبدیل شد و هنوز هم که هنوز است استفاده‌های متنوع و مختلفی از این محل به عمل می‌آید.🌿 به‌دنبال این بود که با فعالیت‌هایش، خود را خالص کند و این اتفاق به‌قدری که خداوند شهادت را نصیبش کند، افتاد.🕊 مصطفے عاشق حضرت ابوالفضل(ع) بود و با مشقت بسیار ، هیئتی با همین نام تأسیس کرد.🌸
✍🏻دلنوشـتہ مهدوے... وقت‌هایی ڪه تنها می‌شوم، بیشتر دلتنگت‌ می‌شوم ..انگار از تمام کثرت‌ها به دور شده و در کنج خلوتم به وحدت عشقت فکر میکنم ... به تو و به آمدنت ..به اینکه کم هستم؛بد هستم! هزار و خورده‌ای سال است، گیر افتاده‌ام، در همان کوچه‌ای که بعد از زهرا (س) بن بست شد و شیعه دور خودش می‌چرخد تا فرزندش مهدی(عج)‌بیاید و به ندای مادر پاسخ دهد... شیعه با امید زندست✨ هزار سال است ما را، عبارتِ "انهم یرانه بعیده و نراه قریبا" سرپا نگه داشته...تنها که می‌شوم بیشتر به تو فکر میکنم؛ "یا انیس من لا انیس له"🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آیت الله بهجت (ره): 🔸تکان می‌خوری بگو *یا صاحب الزمان* 🔸می‌نشینی بگو *یا صاحب الزمان* 🔸برمی‌خیزی بگو *یا صاحب الزمان* *صبح که از خواب بیدار می‌شوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری‌ام کن* 👈 شب که می‌خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک *یا صاحب الزمان*"بعد بخواب. 🍃شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد، شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد، دیگر نمی‌توانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی. 🔻و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: "که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می‌مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند." 🤚السَّلامُ عَلَيکَ يا بَقيَّةَ اللَّهِ في ارضه. 🔺سهم شما پنج صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)
💔🌿 کـار خاصـے نیـاز نیست بکنیـم ؛ کافیہ کارهایِ روزمره‌مون رو بـھ خاطرِ خـدا انجـٰام بدیم (:♥️🌱' اگـھ تو این کار زرنـگ باشـے . . ‌شڪ نکـن شھـید بعدۍ تویۍ❗️ ◾️
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#دلتنگے_شهدایی💔🌿 کـار خاصـے نیـاز نیست بکنیـم ؛ کافیہ کارهایِ روزمره‌مون رو بـھ خاطرِ خـدا انجـٰا
سید مصطفی: ◾️ ♥️🎤 مصطفے براے خودش اصطلاح خاصی داشت: "ویژه خوری نکنیم"🖐🏻💯 غذا یا هر چیزی که براے ما میفرستادند ، باید اول به نیرو ها می دادند... بعد به مسئول لجستیک و در نهایت به فرمانده🍃✨ راوی 📝
رفیقش می گفت: گاهی میرفت یه گوشه‌ی خلوت، چفیه اش‌ رو می کشید‌ رویِ سرش تو حالت سجده می موند! به قول معروف یه گوشه ای خدا رو گیر می آورد... شهید مصطفی صدرزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 لوح | آتش نشانان شهید یاد دفاع مقدس را زنده کردند 🔺️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«قهرمانان کم‌ادّعا و با اخلاص آتش‌نشان، یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان است عزمی راسخ و شجاعتی مثال‌زدنی را تجسّم می‌بخشد و در راه خدا متاع جان را بی‌چند و چون عرضه میکند.» ۹۵/۱۱/۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین خلاصه می‌شود به این مادر شهید پیش از آنکه مادر شهید شود «شهید» می‌شود...🕊💛 ▪️صحبت های مادر شهدای درباره فرزندان شهیدش ابراهیم واسماعیل فرجوانی
💔 دل من؛ تنگ و هوایی نگاهت شده است... حسین منزوی ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوربین مخفی غافلگیری سرباز وقتی مادر تو پادگان پسرش رو غافلگیر می‌کنه...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.mp3
8.75M
🌸 (س) 💐تو قلبم خود خدا میدونه چه خبره 💐قانون دلم اینه هر روز 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌ 🌸🍃 ✨بر عالمیان رحمـت بیحد آمد زیبا گهر رســول امجـد آمد تبریک به شیعیان اهل عالم چون فاطمه دختر محمد آمد... (س)🌸 💫 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 چون تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو! این چه نگاه کردن است؟! شهریار ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تولدتون مبارک بنده خوبِ خدا (:
قسمت یازدهم { اهمیت به نوجوانان } همسر شهید: با این که خودش هم سن و سالی نداشت، تمام امور این بچه ها را به دست گرفت. برای آن ها لباس خاکی خرید و چون توان پرداخت هزینه ی آن را نداشت، قسط بندی کرده بود و اقساط آن تا همین اواخر هم ادامه داشت. از همه چیز خود برای این بچه ها مایه می گذاشت. مثلا اگر آن ها را اردو می برد از پول خودش برای آن ها هزینه می گذاشت. چهارشنبه سوری همه را جمع می کرد کنار رودخانه ای که از کهنز می گذشت و بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران با کنترل دقیق، شور و هیجان آن ها را تخلیه می کرد. این طور نه کسی از صدای ترقه ها اذیت می شد و نه آن ها بلایی سرخود می آوردند. در کنار این برنامه های تفریحی، برنامه های معرفتی و تربیتی نیز برای آنان در نظر می گرفت. بچه ها اگر مشکل مالی داشتند با مصطفی مطرح می کردند، با خانواده مشکل داشتند، با مصطفی مطرح می کردند و هر کمبود و نقصی که در زندگی و تحصیل برایشان ایجاد می شد، مصطفی را حلال مشکلات خود می دانستند. این رسیدگی مصطفی به بجه ها باعث شده بود که همه او را بزرگتر خود بدانند و او هم آن ها را بچه های خود بداند. مدتی بر همین منوال گذشت، این بهایی که مصطفی به نوجوانان داده بود از نظر بعضی ها غیرقابل تحمل شده و تصمیم گرفتند که یا کلا پایگاه نوجوانان را منحل کنند و یا مسئولیت آن را به شخص دیگری واگذار نمایند، تا بتوانند آن ها را بیشتر کنترل کنند! سه روز بود که کار را از مصطفی تحویل گرفته بودند و این سه روز در خانه به شدت ناراحت بود، تب شدید کرده بود و هرکاری می کردیم تبش پایین نمی آمد. من از کلاس های حوزه جا ماندم و دیگر مستاصل شده بودم. اما مصطفی می گفت: "تا من به جمع بچه ها برنگردم خوب نمی شوم؛ دوای درد من بچه ها هستند." از طرفی بچه ها هم طاقت دوری او را نداشتند لباس های خاکی خود را جلوی درب پایگاه روی هم ریخته بودند و تهدید کرده بودند اگر آقا مصطفی برنگردد، آن ها را آتش می زنیم و دیگر پایگاه نمی آییم. این شد که دوباره مسئولیت بچه ها به مصطفی واگذار شد. یکی از عوامل موفقیت مصطفی در امر تربیت نوجوانان پایگاه این بود که برای آن ها ارزش قائل بود و به آن ها میدان می داد تا استعداد و خلاقیت خود را باور کنند. یکی از همین بچه ها برادر خودم بود که علاقه زیادی به سخت افزار داشت، اما پدرم اجازه نمی داد به کیس کامپیوتر دست بزند. روزی هارد کامپیوتر مسجد خراب شد و مصطفی آن را به برادرم داده بود و از او خواسته بود تا آن را تعمیر کند. سه روز برادرم روی هارد کار کرد و بالاخره تعمیرش کرد. مصطفی می گفت: خودم هم استرس داشتم که هارد دیگر قابل تعمیر هم نشود، اما به استرسم غلبه کردم و به خود گفتم: "نهایت امر این است که یک هارد برای کامپیوتر مسجد می خریم." الان برادرم همه کارهای سخت افزاری کامپیوترهای مسجد و پایگاه را انجام می دهد و این به خاطر بهایی بود که مصطفی به برادرم داده بود. می گفت: "اگر امروز این کارهای کوچک را انجام بدهند، فردا از عهده کارهای بزرگ برمی آیند." آقا مصطفی نسبت به بچه ها احساس پدری داشت و از بزرگ شدن آن ها، از تحصیلات آن ها، از سر کار رفتن آن ها لذت می برد و این شوق و لذت خود را بیان می کرد.
﴾﷽﴿ . بخشی از وصیتنامه ش.هید روح‌الله در مورد مادرش: مادر، ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید بشم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی و پاکستان و افغانستان و جنوب شرق و غرب بود، تو ما رو بزرگ کردی تنها، سخت. ایشالا همیشه مهمون بی‌بی باشی. ایشالا با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی بهم شیر می‌دادی، وقتی که بهم نماز یاد می‌دادی، وقتی می‌فرستادیم هیئت پابرهنه، وقتی می‌فرستادیم ایستگاه صلواتی، وقتی که باهام درسامو مرور می‌کردی ازم می‌پرسیدی، هیچ مادری نمی‌کرد، تنهایی نمی‌کرد یا هیچ‌کدوم روزی پنجاه بار نمی‌کرد. .
🍃🥀 چه زیبا همسرانتان را راهی کردید و زینب وار صبوری کردید بودن یعنی از آرزوها گذشتن و تنهایی را به جان خریدن 🌸