فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐
#نماهنگ
📜 نامه امام زمان به شیخ مفید
🔺 با اینکه ما به فرمان خداوند در نقطهای دور و پنهان از دیدهها به سر میبریم، ولی از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد کاملا مطلع هستیم و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست...
⭕️ حتما ببینید.....
أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
@seyyedebrahim
خاطرهای از مادر #شهید_مصطفی_صدرزاده
#مصطفی باوجود مشغلهای که داشت،
اگر فرصتی دست میداد ،از کمک کردن در کارهای خونه، دریغ نمیکرد.
یه روز که منزل پدربزرگ بود بعد از ناهار مشغول شستن ظرفها میشه. عمهی مصطفی اصرار میکنه "بیا کنار، خودم ظرفها رو میشورم..."
مصطفی با لحن طنز همیشگی میگه
عمه بعدا #روایت_فتح اومد ، بگو ظرف هم می شست😊
@shahid_mostafasadrzadeh
🔴پیام رهبر انقلاب درپی ترور دانشمند هستهای شهید محسن فخریزاده
🔵 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پی ترور دانشمند هستهای شهید، دکتر محسن فخریزاده پیامی صادر کردند.
متن پیام به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
دانشمند برجسته و ممتاز هستهئی و دفاعی کشور جناب آقای #محسن_فخری_زاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوتپیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کمنظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست.
دو موضوع مهم را همهی دستاندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همهی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت. اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعهی علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذرماه ۹۹
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین قمی ها
در آسمان ها مشهورند
آنانی که دنیا جای ماندنشان نیست
نامیرا ترین افرادنداما پروای نام ندارند
و در کهف گمنامی خویش آرام گرفته اند.
#شهید_مرتضی_حسین_پور 🌺
@seyyedebrahim
12.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دکتر محمدصادق کوشکی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران:
📺 ترور شهید فخریزاده، کادو و هدیهای بود که به مشتاقان جوبایدن و تیم #صهیونیست او در داخل داده شد.
📺 نتیجه لبخندزدن مدعیان #دیپلماسی به دشمن بزرگ، ضربهزدن دشمن به ما در خاک خودمان است.
📺 ما در منطقه با یک #جبهه جنگی به همپیوسته و مستحکم صهیونیستی، عربی و آمریکایی روبرو هستیم
تاوقتی حرفای دلسوزانه و فهیمانه دلسوزترین فردا این مملکت که مقام معظم رهبری هستند توسط مسولین پشت گوش انداخته بشه
دونه دونه گلهامون پرپر میشن ، امنیت مملکت زیر سایه امام زمان عج وفرامین رهبری امکان پذیره
یکی دیگه ازسربازای سیدعلی پر🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴۴ مُحافظ در برابر ۱۲ تروریست؛ و مُحافظی که خود را فدایِ شخصیتِ نظام کرد!
دیروز وقتی آتش تروریستها سنگین شده، حامد اصغری، محافظ #شهید_محسن_فخری_زاده خودش را بر روی شخصیت انداخته تا بتواند جانش را نجات دهد ولی به شدت زخمی شده است؛ برای شفایش دعا کنیم
سکانس پایانی بادیگارد را ببینید
ای بلندای مهربانی ها
داده ام پای تو جوانی ها
هر سه شنبه به شوق دیدارت
میشوم جزو جمکرانی ها...🌹
@seyyedebrahim
🔸 رهبرانقلاب: ریگان از ترامپ، هم قویتر بود و هم عاقلتر
🔹ریگان هنرپیشه بود و بازیگریاش هم بهتر از ترامپ بود
امروز ریگان کجاست؟ جمهوری اسلامی کجاست؟
#مرگ_بر_امریکا
#ترامپ
.
@seyyedebrahim
شهدا گاهی نگاهے به حال زار دلمان بیندازید💔
غبار گناه پوشانده😔
دستمان را بگیرید ایهاالشهدا✋🏻😔
#برادران_شهیدم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#شهید_حسین_معز_غلامی
#پروفایل
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 انتشار نخستین بار، ویژه شهادت شهید فخری زاده
🎥 | سردار سلیمانی: اجازه نخواهیم داد در خاک کشور ما، خون فرزندان این ملت به سادگی توسط یک گروه تروریستی بر زمین ریخته شود/ ما صدها هزار نفر آماده هستیم برای عزت و حیثیت این ملت جان بدهیم اما این ملت عزتمند باقی بماند.
🔰 نابغه #گمنام دفاع مقدس
🔸شهید اسحاقی از جمله کسانی بود که کمتر حرف میزد و بیشتر# مطالعه و فکر💭 میکرد و هرگز حاضر نبود از سِمَت و عنوان خود سخنی به میان بیاورد❌
🔹حتی در طول #عملیاتها که سه بار مجروح💔 شد حاضر به بازگشت به شهر خود نشد بلکه اعضای خانواده از #مجروحیتش مطلع شوند.
🔸در طی هفت باراعزام سه سال و هشت ماه و هفت روز در جبهه حضوری #فعال داشت و گزارش مفصلی از عملیاتهای رمضان ، والفجر۱ و ۲ و ۳ و ۴ و کربلای ۳ و ۴ را با قلم خویش✍ به نگارش درآورد.
🔹دانشجوی رشته تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی تهران
🔹مسئول #بسیج سپاه رشت
🔹پاسدار نمونه منطقه۳
🔹عضو دفتر سیاسی سپاه تهران
🔹خبرنگار🎤راوی و استراتژیست نابغه دفاع مقدس
🔹مشاور نظامی #فرماندهی لشگر ۱۴ امام حسین علیه السلام
🔹راوی نظامی قرارگاه نصر، قرارگاه نوح نبی (ع) لشگر۳۳ المهدی (عج) و لشگر۱۴ امام حسین علیه السلام
#شهید_سیدمحمد_اسحاقی🌷
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ ،عملیات کربلای ۵
🌹🍃🌹🍃
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ روبه هیچ وجه ازدست ندید
#پیشنهاددانلود
🔻همسر شهید حججی:
🌷دوران #عقدمان یک سال و هشت ماه طول کشید. بعد از چند دفعه بالا و پایین کردن زمان مراسم، بالاخره جدی جدی افتادیم دنبال برگزاری #عروسی.
🌷نزدیک خانه پدرم، خانه ای #اجاره کردیم و جهیزیه چیدیم. سر جهیزیه خریدن با محسن خیلی ماجرا داشتیم. مدام با پدر و مادرم کل کل داشت که چرا اینقدر پول خرج می کنید و ما اصلا به این لوازم نیاز نداریم.
🌷گیر داده بود که مبل نمی خواهیم. نگران بود: « شاید یکی که نداره بیاد و ببینه و دلش بخواد!»
📕 کتاب سربلند
#شهید_محسن_حججی🌷
@seyyedebrahim
🍃🌺🍃شهید صدرزاده مے گفت:ےه شهید انتخاب ڪنید برید دنبالش بشناسیدش،باهاش ارتباط برقرار ڪنید،شبیهِش بشید،حاجت بگیرید،شهےد میشید.🍃🌺🍃
🌷 هرکسی باهر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت
@seyyedebrahim
📷 تصاویر دیده نشده از حضور
دانشمند #شهید_محسن_فخریزاده
از رزمندگان لشکر۱۷ علیبنابیطالب(ع)
در جبهههای دفاع مقدس
این تصاویر در سال ۱۳۶۱ بعد از عملیاتِ
«رمضان» در تیپ۱۷ علیبنابیطالب (ع)
که درآن زمان در ۳۵کیلومتری خرمشهر،
در منطقهحسینیه در نزدیکی پاسگاه زید
عراق مستقر بود گرفته شده است.
#شهید_محسن_فخری_زاده متولد استان قم و رزمندهی تیپ ۱۷ علی ابن ابی طالب بود.
#محسن_شهید
#مرگ_بر_اسرائیل
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل هفتم ..( قسمت ۱ )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
یک بار هم یکی از هم روستایی ها خبر آورد صمد با عده ای دیگر به یکی از پادگان های تهران رفته اند، اسحله ای تهیه کرده اند و شبانه آورده اند رزن و آن را داده اند به شیخ محمد شریفی. این خبرها را که می شنیدم، دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. حرص می خوردم چرا صمد افتاده توی این کارهای خطرناک. دیر به دیر به روستا می آمد و بهانه می آورد که سر زمستان است جاده ها لغزنده و خطرناک است. از طرفی هم باید هر چه زودتر ساختمان را تمام کنند و تحویل بدهند. می دانستم راستش را نمی گوید و به جای اینکه دنبال کار و زندگی باشد، می رود تظاهرات و اعلامیه پخش می کند و از این جور کارها. عروسی یکی از فامیل ها بود. از قبل به صمد و برادرهایش سپرده بودیم حتماً بیایند. روز عروسی صمد خودش را رساند. عصر بود. خبر آوردند حجت قنبری یکی از هم روستایی هایمان را که چند روز پیش در تظاهرات همدان شهید شده بود به روستا آورده اند.
مردم عروسی را رها کردند و ریختند توی کوچه ها. صمد افتاده بود جلوی جمعیت، مشتش را گرده کرده بود و شعار می داد: مرگ بر شاه... مرگ بر شاه مردها افتادند جلو و زن ها پشت سرشان. اول مردها مرگ بر شاه می گفتند و بعد هم زن ها. هیچ کس توی خانه نمانده بود.
خانواده حجت قنبری هم توی جمعیت بودند و در حالی که گریه می کردند، شعار می دادند. تشییع جنازه با شکوهی بود. حجت را به خاک سپردیم. صمد ناراحت بود. من را توی جمعیت دید. آمد و خودش مرا رساند خانه و گفت می رود خانه شهید قنبری. شب شده بود اما صمد هنوز نیامده بود. دلم هول می کرد. رفتم خانه پدرم. شیرین جان ناراحت بود. می گفت حاج آقایت هم به خانه نیامده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم را نداد. چادر سر کردم و گفتم: حالا که این طور شد می روم خانه خودمان. خواهرم جلویم را گرفت و نگذاشت بروم. شستم خبر دار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاد. با این حال گفتم: من باید بروم صمد می آید خانه و نگرانم می شود. خدیجه که دید از پس من بر نمی آید طوری که هول نکنم، گفت: سلطان حسین را گرفته اند. سلطان حسین یکی از هم روستایی هایمان بود. گفتم: چرا؟ خدیجه به همان آرامی گفت: آخر سلطان حسین خبر آورده بود حجت را آورده اند. او باعث شده بود مردم تظاهرات کند و شعار بدهند. به همین خاطر او را گرفته و برده اند پاسگاه دمق. صمد هم می خواسته برود پاسگاه بلکه سلطان حسین را آزاد کند اما حاج آقا و چند نفر دیگر نگذاشتند تنهایی برود. با او رفتند. اسم حاج آقایم را که شنیدم گریه ام گرفت. به مادرم و خواهرهایم توپیدم: تقصیر شماست. چراگذاشتید حاج آقا برود. او پیر و مریض است. اگر طوری بشود، شما مقصرید.
آن شب تا صبح خوابیدیم. فردا صبح حاج آقا و صمد آمدند. خوشحال بودند و می گفتند: چون همه با هم متحد شده بودیم سلطان حسین را آزاد کردند و گرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاورند. نزدیک ظهر، صمد لباس پوشید. می خواست برود تهران. ناراحت شدم. گفتم: نمی خواهد بروی. امروز یا فردا بچه به دنیا می آید. ما تو را از کجا پیدا کنیم. مثل همیشه با خنده جواب داد: نگران نباش خودم را می رسانم. اخم کردم کتش را در آورد و نشست. گفت: اگر تو ناراحت باشی، نمی روم. اما به جان خودت یک ریال هم پول ندارم. بعدش هم مگر قرار نبود این بار که می روم برای بچه لباس و خرت و پرت بخرم؟!
بلند شدم کمی غذا برایش آماده کردم. غذایش را که خورد سفارش ها را دادم. تا جلوی در دنبالش رفتم. موقع خداحافظی گفتم: پتو یادت نرود پتوی کاموایی، از آن هایی که تازه مد شده خیلی قشنگ است. صورتی اش را بخر. وقتی از سر کوچه پیچید داد زدم دیگر نروی تظاهرات. خطر دارد ما چشم انتظاریم. برگشتم خانه. انگار یک دفعه خانه آوار شد روی سرم. بس که دلگیر و تاریک شده بود. نتوانستم طاقت بیاورم. چادر سرکردم و رفتم خانه حاج آقایم.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبـــــ
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---