🌷 روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای #اذان آمد #احمد گفت"کجا نگه می داری تا #نماز بخوانیم؟"
گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم"
🌷 از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که #نماز_قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤ ️
🗣 راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید_احمد_مشلب🌷
📚 ملاقات در ملکوت
@seyyedebrahim
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر #شھیداحمـد:
چون هجده سالہ بودم ڪہ مادر شدم و فاصلہے سنےام با #احمـد خیلے ڪم بود، رابطہے صمیمے و تنگاتنگے باهم داشتیم و بسیار بہ هم علاقہمند بودیم. #احمـد نہ تنہا فرزند کہ همبازے، سنگ صبور و همہے وجودم بود. همہے رازهایمان را بہ هم مےگفتیم. برایش خیلے اهمیت داشت ڪہ حال مرا بداند ڪہ خوشحالم یا ناراحت؛ بہ ڪوچڪترین جزئیات زندگےام اهمیت مےداد. در نوع رابطہام با #احمـد مبالغہ نمیڪنم، او بیشتر از همہ بہ من وابستہ بود.
کلیپے از #شهید_احمد_مشلب و مادرشون #سلام_بدرالدین🌿
بہ مناسب وفات #حضرت_امالبنین و روز تڪریم مادران شھدا🕊
#رفیقانہ✨