#شهدا🥀
دلم ڪه در بند شما باشد...
خوبے اش این است
از بند دنیا آزاد مے شود
و سرانجام در بندشما شدن چیزے
جز #شهادت نیست..💔
♥️ʝơıŋ➘
|❥ @sh_daneshgar♥️
#کلام_شهدا🌷
سردار شهید قاسم سلیمانی:
من میخواهم به آمریکا
ایـن رو بگـویـم که
همهۍ عوامل شکست،
در درون خود توست
و هرگز نمیتوانی از این
افکار شیطانی و این سطوحی
که جزء عوامل شڪست
تو هست عقبنشینۍ کنی
🇮🇷| @sh_daneshgar
#رمان_عشق_پاک🌸
#پارت_20🦋
#تحولی_عظیم🌱
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
بالاخره چشم انتظاری ام به پایان رسید 😍
با صدای گیریگیرینگ گوشیم دوئیدم طرفش و نگاهی به صفحه گوشی ام انداختم
شماره ناشناس بود 😍
حدس زدم مامان ریحانه باشه
رمز گوشی ام رو باز کردم و زدم روی اون پیام
پیام داده بود:
- سلام مهسا خانم خوبی ؟ من لیلا احمدی هستم مادر ریحانه
- سلام خیلی ممنون شما خوبین ؟؟ 😍
- خدا رو شکر. خب ریحانه یه چیزایی درباره شما به من گفت ولی کامل نه اگر موافق باشی یه روز قرار بزاریمشما بیا خونه ما تا باهم صحبت کنیم
- چه عالی فقط یه وقت مزاحمتون نباشم !
- نه عزیزم این چه حرفیه پس فردا ساعت ۱۰ خوبه ؟؟
با وجود اینکه دوست داشتم زود تر می دیدمشون ولی چاره ای نبود
گفتم :
- بله عالیه 😍 ممنون
- خواهش می کنم عزیزم منتظرتم
لحظه شماری می کردم برای پس فردا تا دوباره هم برم خونه ریحانه و ریحانه رو ببینم و هم مامامنش رو ببینم و با اون صحبت کنم 😍
بالاخره پس از کلییییییییی صبوری لحظه ای منتظرش بودم رسید 😍
بلند شدم مثل همیشه حاضر شدم
بعد هم سوار ماشین شدم و رفتم سمت خونه ریحانه اینا
دوباره قلبم به تپش افتاده بود 💓
نمی دونستم کاری که دارم می کنم درست هست یا نه 😥
تو راه کلی با خودم کلنجار رفتم و آخر سر به این نتیجه رسیدم ...
فوق فوقش می رم اونجا و می بینم که من به درد باحجاب شدن نمی خورم دیگه
مجبورم نمی کنن با حجاب بشم که
اصلا من به خاطر همین ریحانه رو انتخاب کردم
آخر سر هم با رسیدن به خونه ریحانه فکر و خیالاتم رو کنار گذاشتم و از ماشین پیاده شدم ...
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
رمان جدید عشق پاک در کانال زیر 😍👇🏻
💌| @sh_daneshgar
#رمان_عشق_پاک🌸
#پارت_21🦋
#تحولی_عظیم🌱
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
زنگ در خونه شون رو زدم یه صدایی که تقریبا به یه خانم ۳۰ ساله می خورد با مهربونی آیفون رو برداشت و گفت:
- بفرما عزیزم
با خودم گفتم صداش صدای ریحانه که نبود ...
پس یعنی مامانش انقدر جوونه ! 🧐
نکنه خواهر داره من خبر نداشتم
نه فکر نکنم به جز اونپسر بی ادبه دیگه خواهر برادر نداره
خلاصه که فکر و خیالا رو گذاشتم کنارو رفتم داخل
یه خانمی کا تقریبا بهش ۳۰ سال می خورد
اومد دم در استقبالم و گفت :
- سلام عزیز دلم خیلی خوش اومدی
با خودم گفتم یعنی واقعا مامان ریحانه انقدر جوونه !!!
متوجه سکوت و بهتم شد
خودش گفت:
- آره گلم مامان ریحانه خودمم توقع داشتی چطوری باشم که انقدر تعجب کردی
- سلام هیچی آخه به نظرم خیلی جوونید یعنی بهتون نمی خوره دختر به بزرگی ریحانه داشته باشید
- ههههه 😂 فکر کردی مثلا با ریحانه چند سال اختلاف سنی دارم ؟؟
- امممممم مثلا ۱۰ سال
- چی ؟؟؟؟ ۱۰ سال 😂😂😂 نه بابا پس کلییییی جوونم کردی حدودا ۴۰ و خرده ای سن دارم
- چه خوب موندین
- آره به ظاهرم اهمیت میدم از گیاه هایی که موست رو تقویت می کنن مثل آلوئورا و چیزای دیگه استفاده می کنم
- آهااا
از همین اول برخورد گرم مادر ریحانه با من باعث شد که یخم آب شد و رو در باسی نداشته باشم 😍
یهو یاد ریحانه افتادم
دیدم خبری ازش نیست
گفتم :
- راستی ببخشید ریحانه کو ؟؟
- ریحانه دانشگاهه ؟؟
- عِ!!!! من فکر کردم ریحانه هم هست
- نه دیگه جلسه اول گفتم بره حواستو پرت نکنه ان شاء الله از جلسات دیگه هست
- یعنی فقط به خاطر اینکه من اومدم رفت ؟؟؟ ببخشید مزاحمتون شدم
- نه بابا این چه حرفیه ! گفتم که ریحانه دانشگاهه منظورم اینه که جلسه اول رو یه جوری برنامه ریزی کردم که وقتی خونه نیست بیای با هم تنها باشیم 😉
- آها
- خب گلم پاشو برو بالا تو اتاق ریحانه بشین تا منم بیام
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
رمان جدید عشق پاک در کانال زیر 😍👇🏻
💌| @sh_daneshgar
#رمان_عشق_پاک🌸
#پارت_22🦋
#تحولی_عظیم🌱
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
بعد از اینکه اینو گفت رفت سمت آشپزخونه شون تا احتمالا میوه شرینی و چیزای دیگه برام بیاره
منم گفتم:
- چشم
و از پله هاشون رفتم بالا
نمی دونم چرا ولی روم نشد به لیلا خانم بگم نمی دونم کدوم اتاق، اتاق ریحانه است
همه ی اتاق ها هم شبیه هم بود 😓
بالاخره بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم در بکی از اتاق ها رو باز کردم
ولی در کمال ناباوری اون اتاق، اتاق داداشش بود 😵🤦🏻♀
با خودم گفتم:
- مار از پونه بدش میاد دم در لونه اش سبز میشه 😬🤦🏻♀
اون روی تختش دارز کشیده
تا منو دیده چشاش ۶ تا شده 😳
من: - سسسلام
اون: سلام بفرمائید 😳
- ببخشید من اشتباهی اومدم اتاق ریحانه کجاست
- ریحانه دانشگاهه
- می دونم اتاقش کجاست ؟؟
- اتاق بغل 👈🏻
- ممنون ببخشید مزاحم شدم
با خودم می گفتم حالا یعنی درباره من چی فکر می کنه ؟! 😥
حواسم رو از فکر و خیالام پرت کردم و با خودم گفتم حالا یه چیزی میشه دیگه ولش کن
بعد هم در اون اتاقی که داداش ریحانه نشون داده بود رو باز کردم و رفت توش
ریحانه چه اتاق قشنگی داشت 😍
یه کاغذ دیواری قشنگ
با کلی تزئین و چیز های جیگلی قشنگ که معلوم بود همه شون کار خودشه 😍👌🏻
غرق در اتاق ریحانه شده بودم که مامانش اومد
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
رمان جدید عشق پاک در کانال زیر 😍👇🏻
💌| @sh_daneshgar
#تلنگر 📎
جــنــگ امــروز
اسلحه نمیخواد
اسلحه ات روبایدتـو مغزت پرورشبدی
کهبتونی تـو دنیای مجازی
بـادشمنواقعیبجنگی
نهاینکه تو جبهه خودی؛گلبهخودی بزنی
جنگــ این روزا نخبه مومن میخواد
نه علافـــ تـوی فضای مجازی 🙃
📲| @sh_daneshgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقام خون #حاج_قاسم چی شد؟
❗️آیا قراره انتقام رو از یک شخص بگیریم؟ یا یک جریان؟
✅ جواب جالب حجت الاسلام مهدی طائب☝️
👊🏻| @sh_daneshgar
چہکنمدستخودمنیستاگرغمدارم
ازفراقحرمتقامـتِبـسخـمدارم
بطلبجان'علـےاکبرلیـلا'مُردم
شبجمعہستحسین...
بازحرمکمدارم💔
#دعاےکمیلفراموشنشہ🌿
╔═.•✾͜͡ ════════╗
➣ ❄️ @sh_daneshgar ⍣
╚════════ 🌹🌿 ═╝
#رهبرانه
سینه خود
را شکافتم ،
به هر جای
آسمان که رفتم ،
این سید(خامنه ای)
را دیدم ؛
باید قنبر حضرت
خامنه ای کبیر بود .
#آیت_الله_حسن_زاده_آملی
♥️| @sh_daneshgar
❤️ #یا_ابا_عبدالله
شب جمعه شده و باز دلم تنگ تو شد ...
به تو از دور سلام ✋
تو نیاز و ضربان دلمے، ختم ڪلام❤
#صلے_الله_علیڪ_یااباعبدالله😭
#شبتونحسینی ....
╔═.•✾͜͡ ════════╗
➣ ❄️ @sh_daneshgar ⍣
╚════════ 🌹🌿 ═╝