#رمان_عشق_پاک🌸
#پارت_9🦋
فصل دوم: #تحولی_عظیم🌱
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
با شنیدن خبر قبولی ام بال درآورده بودم همه اش توی خونه بالا و پایین می پریدم و خوشحالی امو ابراز می کردم
مامانمم دوباره ژست روانشناسی به خودش گرفته بود و می گفت:
- تو خیلی در کنترل احساساتت ضعیفی مهسا باید یه جلسه مشاوره برات بزارم
منم فقط می خندیدم 😂
تلفنم رو برداشتم و شماره ریحانه رو گرفتم هر چقدر صبر کردم کسی تلفن رو برنداشت.
حالم گرفته شد می خواستم شادیمو با ریحانه تقسیم کنم
دوباره شمارشو گرفتم دوباره کلیییی بوق خورد دیگه می خواستم قطع کنم که تلفن رو برداشت
- سلام عشقم خوبی ؟؟ مژده بده یه خبر خوب دارم برات
یهو یه صدای مردونه گفت
- بفرمائید
زبونم بند اومده بود نمی دونستم چی بگم. که دوباره همون صدا گفت
- با ریحانه کار دارین ؟؟
- بببله
- شما دوستشین ؟؟
- بله ببخشید شما ؟
- من برادرشم ریحانه بیرونه گوشیش هم جا گذاشته خونه
با این حرفش همه ی اون شور و شعفی که توی وجودم بود یخ زد ☹️
با بی حوصلگی گفتم :
- باشه ممنون. لطفا هر وقت اومد بگید به من زنگ بزنه
- باشه چشم. بگم کی زنگ زد ؟؟
- مهسا
- چشم خدا نگه دار
پاک خرده شد تو ذوقم
با خودم می گفتم :
- آخه ریحانه خانم الان وقت بیرون رفتن بود ؟؟
اصلا بیرون رفتی برای چی موبایلت رو نبردی ؟؟
واااااااااااااییییی از دست تو ریحانه 😤
مامانم که متوجه حال خرابم شد برگشت طرفم و با تعجب پرسید
- چی شد ؟!
- هیچی ریحانه بیرون بود گوشیش هم جا گذاشته بود
- خیلی خب بابا فکر کردم چی شده...
- عِ!!! خب حالم گرفته شد
رفتم سمت اتاقم و خودمو پرت کردم روی تختم. خیلی خسته بودم چند روزی بود درست و حسابی نخوابیده بودم
نفهمیدم چی شد که یهو با صدای گوشیم از خواب پریدم
نگاهی به صفحه گوشی ام انداختم با دیدن اسم رفیق جـ♥️ـان روی صفحه گوشیم بال درآوردم ریحانه بود 😍
- سلام کجایی تو ؟؟
- سلام ببخشید جایی کار داشتم رفته بودم بیرون گوشیم هم جا گذاشته بودم خونه
- آهان حالا نمی خوای بپرسی چی کارت داشتم که بهت زنگ زدم ؟؟
- چرا چرا زود بگو داداشم گفت می خواستی یه خبر خوب بهم بدی آره ؟!
- پس اون پسر بد اخلاقه داداشت بود ¿
- هههههه آره 😂 بد اخلاق نیست بابا با زنگ تو از خواب بیدار شده بود به خاطر همینم حوصله نداشته
- ساعت ۳ بعد از ظهر چه وقت خوابه ؟؟؟
- ول کن اینا رو مهسا خبر خوبت چیه ؟؟
- اول مژدگونی بده تا بگم
- عِ بگو دیگه
- نمی گم مژدگونی بده
- مهسا خودت رو لوس نکن
- باشه. قبول شدم
- چی ؟؟؟؟؟
- توی تست راهنمایی رانندگی اگر قبول شدم
- یعنی الان گواهینامه گرفتی ؟!
- آره
- وااااااایییییییی به سلامتی مبارک باشه حالا کی شیرینی میدی ؟
- هر وقت شما بگی
- امممممممم مهسا نظرت چیه یه روز بیای خونه مون ؟
- چی بیام خونه تون ؟
- آره
- نمی دونم خودم که خیلی دوست دارم ولی باید با مامانم صحبت کنم
- باشه پس باهاشون صحبت کن و بهم خبر بده
- باش خدا حافظ
- یاعلی
تماس رو قطع کردم و دویدیم پایین ...
•┈┈••✾•✨•✾••┈┈•
رمان جدید عشق پاک در کانال زیر 😍👇🏻
💌| @sh_daneshgar