eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
786 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
💢یک بام و دو هوای سلبریتی‌ها... 📍همونایی که تا دیروز داشتن هشتک( ) را برای سه سارق مسلح انتشار می‌دادن، حالا برای اینکه تابعیت دومشون به خطر نیوفته، تبدیل به کر و لال هایی شده‌اند که هیچ صدایی از آنها شنیده نمی‌شود... 📍"موتیسم" یا "لالی انتخابی"؛ بیماری روانی است که در آن بیمار در مقاطعی صحبت نمی‌کند، اما در زمان‌های دیگر بیش از حد صحبت می‌کند!!! 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
باسلام خدمت اعضا محترم🌸🌸 ❤️ از امروز با عاشقانه‌ای متفاوت در دل بحران و و با یادی از شهدای در خدمت شما خوبان هستیم 🌹هر روز یک پارت راس ساعت ۱۶ تقدیم شما سروران خواهد شد ان شاءالله از این داستان خوشتون بیاد😊
👈 همراهان گرامی...، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است و برگرفته از وقایع زمستان ۸۹ تا ۹۵ سوریه بوده است که به شیوه رمان به رشته تحریر در آمده است . 🔻ـــــــــــــــ💠ــــــــــــــــ🔻 ♻️.... 🔻🔻🔻 رمان دمشق شهر عشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ درسوریه و با اشاره به گوشه ای از رشادت های مدافعان حرم به ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت شد. هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان حرم حاج قاسم سلیمانی و همه مردم مقاوم سوریه 🌺 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
📚 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 📚 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 📚 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 📚 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 📚 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 📚 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 📚 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 📚 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کارشناس شبکه من‌وتو: هیچ فرقی بین «ترامپ» و «بایدن» در رابطه با ایران نیست و در صورت پیروزی رقیب ترامپ، چیزی تغییر نمی‌کند و تحریم‌ها کاهش نخواهد یافت. ‼️چرا همین نکته ساده رو دولتمردای ما نمیفهمن ؟! 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
💑 💞افکار فانتزی مانعی برای ازدواج💞 یکی از عواملی که مانع ازدواج دختر و پسرها می شود، باورها و عقاید غلطی است که افراد برای انتخاب همسر آینده ی خود در ذهن و خیال خود ساخته اند. بالا رفتن سن ازدواج و تجرد یکی از مسائلی است که امروزه کارشناسان و مسئولان را واداشته تا برای آن راه حل بیندیشند. یکی از عواملی که مانع ازدواج دختر و پسرها می شود، باورها و عقاید غلطی است که افراد برای انتخاب همسر آینده ی خود در ذهن و خیال شان ساخته اند. بنابر این یکی از راهکارهای حل این مساله، تغییر دادن افکارغلط و جایگزین کردن ملاک های صحیح است. 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
📌💌 [ یا مَن یُعْطے مَن لَم یَـسئَلـهُ ] اے خدایی ڪہ نَخواستِه هم میبخشے...! 🌱 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
~id @mola113.mp3
1.92M
همین دقیقه های طلایی عاقبتت رو میسازه... رفقا زیباییش به اینه که دسته جمعی جهاد کنیم دسته جمعی شهید شیم! حاج قاسم هم با جمع گره خورد و با جمع پرواز کرد! 🥀 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇ @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
💔 🌿🌼وقتی به نماز رو بیاری، خدا به تو رو میکنه . ❌اما وقتی از نماز رو برگردونی، خدا ازت رو میگردونه.😔 نماز اول وقت به نیت: شهید محمد حسین حدادیان❤️ 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_123627853.mp3
1.58M
عاشقان وقت نماز است اذان می گویند🌹🌹🌹🌹😍 ❤️❤️نمازت سرد نشه رفیق❤️❤️
و به آنها که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید!بلکه آنان زنده اند ،ولی شما نمی فهمید ! 《سوره بقره آیه ۱۵۴》 امامزاده علی اکبر چیذر مزار بهشتی شهید محمدحسین حدادیان 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بزرگی میگفتــــ ↓ تکیه‌ڪن‌به‌شهــــداء شهـــــداءتڪیه‌شان‌خداستـــــــ اصلا‌ڪنارگݪ‌بنشینۍبوۍگل‌میگیرۍ پس‌گݪستان‌ڪن‌زندگیت‌را‌با‌یاد شهــــــدا 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اگر یکی از شهدا الآن بیاد این دنیا به ما چی میگه....؟ 🌹✨به روایت احمد کاظمی 🥀 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇ @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
از خــود چــو ذره اوج گــرفتم بــه مهــر تــو اذن دخـــــول آن حـــــرم کبریـــــا بـــــده 💠 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
📷 صحن جدید (سلام‌الله‌علیها) در نجف اشرف 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
Hamid Alimi - Deltangam Bara Lebase Nokarit (320).mp3
14.24M
هࢪڪےسینھ‌میزنھ‌توࢪوضھ‌هات هࢪکےگࢪیــــــــھ‌میکنھ‌بـࢪاےتو مطمعنم‌آخࢪش‌این‌اࢪبعــــــین پامیزاࢪھ‌توےڪࢪبلاےتو(: 🥀 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇ @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
یک لحظه امشب خیلی دلم گرفته آخه کارم ی جایی گیره .بدجور گیرم بدجور منتظر خبرم .دعام کنید وقتی منتظر کسی هستی برگرده وقتی در رو باز میکنه میاد تو .خیلی خوشحال میشی . . . اما من بدم می آید از در ها که بد باز میشوند نفرت از مسمار و از این چیز ها دارم هنوز ای مادر ای مادر امیرالمومنین بچه ها رو صدا زد بیاین برا آخرین بار مادر رو ببینید بچه ها اومدن خودشون رو انداختن رو بدن بی جان مادر این بدن سالمه کامله میشناسنش اما من ی جایی رو سراغ دارم ی سربریده رو وارد کردن صدا زد عمه این سر سر کیه نمی دونم چیکار با این سر کردن دیگه دخترش سرو نشناخت چقدر سرده بابا هوای خرابه دیگه خسته ام از این شبای خرابه خیلی دعا کنید گرفتار ها مشکلاتشون حل بشه . . . ببخشید اگه اذیت شدید .ما هرچی داریم از داریم . اگر در توانتون هست لطفا امشب یک بار حدیث کسا بخونید 🙏🏻
★❣★❣★❣★❣ 🔘 را خواهـی بسنجی ⇜عهد و ایمـانش بسنج آنکه پای دین خود جان می‌دهد عاشــــــ♥️ــــق تر است ....✔️ 🌙✨ 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا