😔 بعداز واقعه سقیفه و حمله به بیت دختر رسولخدا ص که منجر به شهادت حضرت گردید ، مردم نه تنها از قاتل حضرت زهرا س، انتقام نگرفتند، 😔 بلکه یاران قاتلش را محترم شمردند و آنان را به حکومت برگزبدند !!😔
چنین سستی و وادادگی مردم، باعث شد که نه حضرت زهرا س، بتواند فدک را پس بگیرد و نه حتی قاتل او ، مغیره ملعون مجازات شود !!😔
⚠️❗️خطای فکری غربگرایان در تفکر #مذاکره با #آمریکا ، مانند تفکر مردم عهد سقیفه است😔
👌 ولی ما سقیفه ای نیستیم !
از خون سردار دلهایمان #حاج_قاسم_سلیمانی نمی گذریم !
@sh_hadadian74
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردم ریختن توی فروشگاهها و هرچی میبینن میخرن و میبرن خونه اشون انبار کنن حتی کاغذ توالت
+کی میشه مردممون #فرهنگ داشته باشن و اینجور وقتا هجوم نیارن، چقدر بدبختیم
-عزیز، اینجا #ایتالیا و یکی از ایالتهای #آمریکا ستا
+عه، واقعا چقدر آینده نگر و بافكرن ، کاش ماهم اینجوری بودیم ، چقدر بدبختیم
#BBCorona
@sh_hadadian74
🔴 بازهم وحشی گری آمريكایی ها
🔺بازهم شب جمعه ای ديگر و باز هم گردن كلفتی و وحشی گری #آمريكا در خاک #عراق !
اواخر شب گذشته و اولین ساعات بامداد امروز جنگنده های آمریکایی در حملاتی شديد ، مقرهای #حشدالشعبی، #فرودگاه تازه تاسیس #کربلا و .. را در چندين استان عراق بمباران كردند!
این نتیجه عدم انتقام کامل و کوبنده عراقی ها از آمریکا بعد از شهادت شهید #سلیمانی و #ابومهدی_المهندس و مدارای #خائن های عراق با آمریکاست
@sh_hadadian74
🔔 شمارهی ۲۳۸ نشریهی #خط_حزبالله در #قالب_جدید منتشر شد:
♨️ #سخن_هفته: با پهلو گرفتن #نفتکشهای_ایرانی در سواحل #ونزوئلا ادعای توخالی #مقامات_کاخ_سفید مشخص شد؛ #اقتدار در حیاط خلوت #آمریکا
🔶 #اطلاعنگاشت: #مطالبه رهبرانقلاب از #مجلس_یازدهم برای اصلاح خطوط اصلی #اقتصاد_کشور؛ راه درست تحقق #عدالت
✅ #روایت_رهبری: امام گفتند وقتی مثل #آقای_خامنهای دارید تردید نکنید
🔷 #مطالبه_رهبری: در #قانونگذاری #انقلابی عمل کنید
❇️ #حزبالله_این_است: #مطالبهگری فقط #انتقاد و #اعتراض نیست
☆••~♡••🌸🦋••♡~••☆
@sh_hadadian74
☆••~♡••🌸🦋••♡~••☆
3.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 #پست_ویژه
دوست ها و برادرهاتو به چے فروختے ؟! 😒
به یه مشت دلاااار 🤑 ؟! 😏
غیرتت ڪجاست ؟! 😔
#سردار_دلها 🕊🌹
#امریکا
#شهید_محمد_حسین_حدادیان 🌸
┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
@sh_hadadian74
┄┅┅✿❀🌹🕊❀✿┅┅┄
3.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حقایقی از #آمریکا که شاید ندیده باشید
#افول_آمریکا
#شهید_محمد_حسین_حدادیان
#شهیدنشویم_میمیریم
❁❁═༅═🍃🌸🍃═❁❁═༅
@sh_hadadian74
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═❁❁═༅
مسافر کشی چیست?
مسافر کشی پدیده ای است که زورگویان و متکبرینی مثل #امریکا به هنگام ترس و شکست به آن دست می اندازند شاید از منجلاب رسوایی بیرون آیند، حال آنکه بدتر فرو رفته و به نابودی نزدیک تر می شوند.
#ضربه_متقابل
#هواپیمای_ماهان
#شـہـید_محـمــد_حســــیـن_حـدادیـان 🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#رمان
#دمشق_شهرِ_عشق
#پارت_دوم
📚 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
📚 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
📚 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
📚 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
📚 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
📚 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
📚 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#شـہـید_محـمــد_حســــیـن_حـدادیـان 🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#رمان
#دمشق_شهرِ_عشق
#پارت_سی_ام
📚 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانوادهام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق #سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم میکردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!»
از شنیدن خبر سلامتیاش پس از ساعتها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بیاراده از دهانم پرید :«میتونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فیالبداهه پاسخ داد :«حرف میتونه بزنه، ولی #خواستگاری نمیتونه بکنه!»
📚 لحنش بهحدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را میخواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و #برادرانه به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خندههات تنگ شده بود!»
ندیده تصور میکرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمیخواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفههای اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! #سوریه داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو #دمشق منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک میکنن، یعنی #غرب خودش داره صحنه جنگ رو برای #تروریستها آماده میکنه!»
📚 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بیصدا زمزمه کرد :«#حمص داره میفته دست تکفیریها، #شیعههای حمص همه آواره شدن! #ارتش_آزاد آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریستهام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، بهخصوص اینکه تو رو میشناسن!»
و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، #سردار_سلیمانی و #سردار_همدانی تصمیم گرفتن هستههای #مقاومت مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این #تکفیریها رو میگیریم!»
📚 و دلش برای من میتپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمیتونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی #ایران!»
سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو بهخاطر اشتباه گذشتهام سرزنش میکنی؟»
📚 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظهای که تو حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم #خدا خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟»
و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیمخیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بیصدا پرسیدم :«پس میتونم یه بار دیگه...»
📚 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از #شرم به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«میخوای بهخاطرش اینجا بمونی؟»
دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت بهخاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمیکنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس #خواستگاری هم کرده!»
📚 تازه حس میکرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور #آمریکا بود، این #مدافع_حرم!»
سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست میتونه بیاد دنبالت.»
📚 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانهای ذهنم به هر طرف میدوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی میخواد اونو برگردونه خونهشون #داریا؟ کسی جز ما خبر نداره!»
مات چشمانم مانده و میدید اینبار واقعاً #عاشق شدهام و پای جانم درمیان بود که بیملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب میکنم، برا تو هم به بچهها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری #تهران انشاءالله!»
📚 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد.
ساعت سالن فرودگاه #دمشق روی چشمم رژه میرفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را میدیدم و یک گوشه دلم از دوریاش آتش میگرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم میخواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه میگفتم راضی نمیشد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨
↷✨#ʝσɨŋ↓
°| ❥• @sh_hadadian74 🏴
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فرمانده کل سپاه: عين الاسد عمليات انتقامي نبود.
♦️سردار سلامي: انتقام شهادت #حاج_قاسم را بايد نظام سياسي #آمريکا بپردازد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات ♡
#ما_ملت_امام_حسینیم🏴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان✨
ⓙⓞⓘⓝ↴
❀|→@sh_hadadian74⃟🏴
هدایت شده از شهید محمدحسین حدادیان
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
♦️قابل توجه مسولین خائن به نظام و مماشات کننده گان با فرقه ضاله دراویش گنابادی .
♦️دراسفند ۹۶ با توجه به قائله خیابان پاسدارا ن که سه نفر از پرسنل مظلوم ناجا وشهید محمد حسین حدادیان بشهادت رسیدن اگر سرتان بااین فرقه دریک آخور نبود الان به خود اجازه نمیدادن اینگونه علیه نظام بتازند.
♦️اگر بااین فرقه ضاله برخورد نکید یقین داشته باشید که ادامه دهنده گان راه شهدا تکلیفشان را با این داعشی های وطنی یکسره خواهند کرد.
ترس دراویش از #آمریکا و شیطان بزرگ، ضابطه و قاعدهی تمامی فرق منحرف و دستساز استکبار است.
اساساً هر شخص یا گروهی که از خدای بزرگ و روحیهی توحیدی فاصله داشته باشد از شیطان و ایادی او وحشت دارد.
یا سعی میکند با او مذاکره کند یا عَبد حلقه به گوش او میشود تا به هر صورت با او پنجه در پنجه نکند و شاخ به شاخ نشود!
حقد و کینهی دراویش از نظام اسلامی و انقلاب مردم مسلمان در برابر حکومت پهلویِ طاغوت و دستنشاندهی آمریکا، در شاکلهی ایشان نهادینه است و اراجیف این جُرثومه مربوط به اظهارات شخص او نیست، بلکه از خُبث باطن درویشی فرقههای منحرف حکایت کرده و خبر میدهد.
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛
📹 فردا اینم آمریکایی ها توئیت می کنن باز..👆😂
اشاره بسیار جالب سریال نون خ به حال و هوای انتخابات آمریکا و خالی کردن پشت #ترامپ توسّط #یهودیان! 😂
♨️ بعد از سال ها خدمت ترامپ به اسرائیلی ها طبق آمارهای انتخاباتی 77 درصد از یهودیان #امریکا به بایدن رای دادند و در واقع پشت ترامپ را خالی کردند.
🔺طبق خبرهای منتشر شده بسیاری از اعضای ارشد حزب جمهوری خواه با پذیرش احتمال شکست ترامپ، به دنبال فاصله گرفتن از او برای حفظ اکثریت خود در سنای آمریکا هستند.
@sh_hadadian74 🍂🍃