32 روز تا سالروز شهادت کسی که بهمون یاد داد مردونه پای اعتقاد وایستادن یعنی چی💔
#شهیدآرمانعلیوردی
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 🕊
🕊 🕊
🎥 روزهایِ به شمارش افتاده...
🗓 ۹ روز تا آسمانیشدن آرمـٰان انقلاب!
💔 #یک_ایران_آرمان
✍🏻 اینها واقعاً پاکترین، پاکیزهترین، طاهرترین جوانهای ما بودند.
💌¦↫#شهیدانه💔
📿¦↫#شهیدآرمانعلیوردی❤️
⌈.🌱.@sha_god ⌋
اولین سال زندگی در بهشت مبارکت باشه داداش آرمان🙂💔
💌¦↫#برادر_شهیدم
📿¦↫#شهیدآرمانعلیوردی
⌈.🌱.@sha_god ⌋
شهادت یعنی، متفاوت به آخر برسی
وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست..(:
💌¦↫#شهیدانه
📿¦↫#شهیدآرمانعلیوردی
⌈.🌱.@sha_god ⌋
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت سالگرد شهید آرمان علیوردی
#موشن_کامیک| شهید آرمان
💌¦↫#آرمانعزیز
📿¦↫#شهیدآرمانعلیوردی
⌈.🌱.@sha_god ⌋
‹ ازࢪفـٰاقٺٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
یک چنین روزی، پنجم آبان، تو با چهره کبود و بدن پر از زخم روی تخت بیمارستان خوابیده بودی، با سطح هوشی
| صبحی با طعم شهادت |
یک چنین صبحی، ششم آبان، توی بیمارستان یک ملاقاتی ویژه داشتی. دو روز بود که برایش انتظار میکشیدی.
دو روز بود که تو انتظار میکشیدی برای آغوشش، دو روز بود که شهدا انتظار میکشیدند برای در آغوش گرفتن تو. شاید دور تختت حلقه زده بودند و دائم از هم میپرسیدند: پس آرمان کی میآید پیش ما؟
ما که چشم دلمان باز نشده؛ ولی شاید اهل دل اگر میدیدند، میفهمیدند که بیمارستان پر شده از ارواح شهیدان و فرشتگان. آمده بودند شهیدِ دهه هشتادی را ببینند. تو را نشان میدادند و میگفتند: همان طلبهی بسیجیِ دهه هشتادی ست، همان جوان مومن متعبد حزباللهی، همان که آقا نور چشمش است، همان که جان داد ولی به رهبرش توهین نکرد، همان که یک تنه جلوی هفتاد نفر ایستاد، همان که...
و باز هم بیقرار میشدند و میپرسیدند: پس آرمان کی میآید پیش ما؟
روح خودت هم بیقرار بود. شاید تنها دلیل ماندنت این بود که میخواستی به پدر و مادر مهلت دل کندن بدهی. ولی آن صبح، ششم آبان، بالاخره مهمان ویژهات آمد. همان که منتظرش بودی. همان که میخواستی جانت را تقدیمش کنی. جانت را توی دست نگه داشته بودی که بدهی به خودش. به خودِ خودش.
به هرحال، او آمد.
سیدالشهدا(علیهالسلام) را میگویم. پای آخرین ماموریتت مهر تایید زد.
در آغوشت گرفت...؟
نمیدانم. من فقط شنیدهام شهدا توی آغوشش جان میدهند.
تن ارباًاربایت را در آغوش گرفت و برد.
رفتی که نفس تازه کنی برای صبح ظهور.
تو شهید شدی؛ یک چنین صبحی؛ ششم آبان.
💌¦↫#برادر_شهیدم
📿¦↫#شهیدآرمانعلیوردی
⌈.🌱.@sha_god ⌋
‹ ازࢪفـٰاقٺٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
-
بعضی سربازِ حقیقی می شوند.
آنچنان که پایان کارشان در دنیا
را شهادت و رسیدن ، می نویسند ؛
و بعد از شهادت ، واسطهی اتصال
دل های عاشق به معشوق می شوند :)
#شهیدآرمانعلیوردی❤️
‹ ازࢪفـٰاقٺٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
-
«داشت یکی یکی وسیلههایش را جمع میکرد تا از حوزه بزند بیرون. مهدی هم روی بالکن مسجد راه میرفت و به او نگاه میکرد. با خودش فکر میکرد: «یعنی آرمان کجا میخواهد برود؟ توی این شلوغیها که کسی جرأت بیرون رفتن ندارد. آرمان چرا نمینشیند درسش را بخواند؟»
پیش خودش حدس زد که شاید میخواهد برود کمک نیروهای انتظامی. از همان بالکن مسجد آرمان را صدا زد: «آرمان! داری کجا میری؟»
آرمان همان طور که وسیلههایش را جمع میکرد، گفت: «احتمالاً امشبم خیابونا شلوغ میشه. میخوام برم کمک نیروهای انتظامی تا اغتشاشگرها مزاحم مردم نشن. تو هم بیا تا امشب با هم بریم.»
مهدی همین طور که روی بالکن این طرف و آن طرف میرفت گفت: «آرمان بشین درست رو بخون! این کارها وظیفه من و تو نیست.»
آرمان کمی مکث کرد؛ نگاهش را برگرداند سمت مهدی و گفت: «آدم نباید سیب زمینی باشه.»
مهدی سری تکان داد و گفت: «خب حداقل از این به بعد کمتر برو.»
آرمان جواب داد: «باشه، امشب رو که برم بعدش دیگه کمتر میرم.»
رفت و برای همیشه دوستانش را تنها گذاشت.»
اللهم عجل لولیک فرج
#شهیدآرمانعلیوردی