eitaa logo
هيئت شباب الحسن علیه السلام
14.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
977 ویدیو
18 فایل
ادبو اولادکم بحب علی ابن ابی طالب❤️ اولین هیئت تخصصی کودک در کشور #آینده_تو_دستای_شباب_الحسنه http://zil.ink/shababolhasan راه های ارتباطی : @lesanollah ٠٩٣٧٢٨۴۴٢١٠
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری 3⃣ تو این عید عزیز و جذاب🔆🔆🔆 این چند تا عکس از جشن پرحاشیه ی ولادت حضرت عشق،مادر سادات رو ببینید😍 بازم‌ می‌پرسید چرا پر حاشیه؟!؟⁉️
4⃣ اول اینکه همونطور که در جریانید به دلیل شرایط آب و هوایی بخشی از مهمون های عزیز مون نتونستن بیان😔 و خیلی جاشون خالی بود💔 آقا محسن آقای عراقي🌹 مادر شهید آرمان علی وردی🌹 ضمنا خیلی دوست داشتیم میزبان مادر شهید قربانی هم باشیم ولی اینم قسمت نشد☹️
5⃣ ولی خوب به جاش کلی مهمون و برنامه ی جدید داشتیم ☺️☺️☺️ یه گروه سرودِ جذاب و کار درست😍 و پدر بزرگ آقا ایوالله همراهمون بودن😂
6⃣ از طرفی عمو فردی نژاد و آقا ای والله هم تو برف و بارون گیر کرده بودن و دیر رسیدن😂 ولی بازم سطح انرژی ها خیییلی بالا بود💪💪💪 اصلا بچه های شباب الحسن همینکه دورهم جمع میشن منتظر چیزی نمی مونن و دیگه منابع انرژی شون فعال میشه 😍😍😍
7⃣ اینم یه نما از پدر بزرگ آقا ایوالله و...... بادکنک آراییِ پر حاشیه مون خوب پیش میاد دیگه ما‌که با شماها تعارف نداریم😂 گاهی وقتا مجبور میشی با کمترین امکانات بساط شادی بچه ها رو فراهم کنی مثل همین بادکنک اراییِ دقیقه ی نودی🙈 ولی دم همه تون گرم🌱🙏🌱 کلی از مامان ها میخواستن بیان کمک مون بادکنک باد کنن😂 ولی الحمدلله به موقع از پسش براومدیم😁
8⃣ این جشن هم با همه ی حاشیه هاش و البته جذابیت های خاص خودش.. گذشت و خاطره شد....😌😌😌 ❤️ الحمدلله واسه بودن تون شباب الحسنی ها 💞💞💞
9⃣ راستی... یادتون نره👌👌👌 ❤️ عیدتون مبارک🌹 الهی همه مون عیدی مون رو از دست های مادر سادات بگیریم😍🌱🙏 تا برنامه ی بعدی..... دست علی یادتون💚 خدا نگه دارتون 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم یه آقا پسر دم در حسینیه ایستاده و پیش مادرش بهانه می‌گیره .. ظاهراً از اینکه زودتر نرسیده ناراضیه و تنها ماشین زمان میتونه متقاعدش کنه تا برگرده پیش بقیه دوستاش اوایل مراسم آقا کریم حاضر میشن و همراه با حاج آقا ، حسابی تو اجرا و نقششون فرو میرن حین نشستن یه پسربچه حواسم رو پرت خودش میکنه کوچولوی خوش خنده‌ایه و چشمای درشت مشکیش از خوشحالی برق میزنه دختر خانمایی که به تکلیف رسیدن با چادرای گل گلی روی سرشون ، شبیه فرشته ها میدرخشن یه آقا پسر شر و شیطون مانع های بین آقایون و خانم ها رو گرفته و ازش بالا میره ، یه گوشه‌ش رو برای نشستن سوا کرده و سعی داره تعادل خودش رو روی اون حفظ کنه یه تعداد از خادمای کوچولو هم چوب پَر آبی رنگی رو تو دستشون گرفتن و هرکدوم یه گوشه از مراسم رو به شیوه خودشون مدیریت میکنن ۱
بعضی از بچه ها برای اینکه قدشون برسه و بتونن جلو رو تماشا کنن ، دستاشون رو به شونه ی مادراشون تکیه دادن و رو پنجه پاهاشون ایستادن همگی لباسای رنگاوارنگشون رو تنشون کردن و لبخند از رو لب هیچکدوم نمیفته آقای دشتی با نفس گرمشون تولد مادر امام حسن جانمون رو بهشون تبریک میگن و بقیه هم با ایشون همراهی میکنن .. نگاه کوچولوها حرکت fpv رو دنبال میکنه و براشون جذابیت داره آقای قدمگاهی یکی از بچه محل های امام رضا علیه‌السلام ، خوش انرژی و آماده حاضر میشن و بچه ها رو با خودشون همراه می‌کنن پشت سرشون فرازی از وصیت نامه ی شهید مسلمانی زده شده - ترکت هذه الدنیا طمعاً بلقاء الزهرا عشق این خانم بین همه مشترکه ، بزرگ و کوچیک نمی‌شناسه .. دو تا خانم کوچولو رو به روی هم نشستن و سرگرم بازین ، گهگاهی بینشون یه کل کل ریزی پیش میاد اما فوراً به صلح میرسن و خودجوش جلوی گیس کشی از هم رو میگیرن 😁 یه بابای مهربون نوزادش رو تو آغوشش گرفته و مدام در حال رفت و آمده تا بلکه‌م کوچولوشون آروم و قرار بگیره مامان باباها کم نمیزارن و پا به پای بچه ها با مولودی دست میزنن ۲
مادر یکی از آقایونِ مادح به دعوت از هیئت تشریف میارن و یه جون به جونای آقا پسرشون اضافه میکنن آقای قدمگاهی به همین بهانه از احترام به والده های محترم میگن مابین هرکدوم از اجراها ، آقا کریم و حاج آقای فردی‌نژاد یه فرصت برای ادامه ی کل کل هاشون پیدا میکنن حین صحبت های آقایون ، تعدادی از بچه ها توی یکی از تکیه ها گرم ورجه وورجه شدن و صدای خنده های قشنگ و گاه و بی‌گاهشون گوشمون رو نوازش میده کمی اون سمت تر یه دختر کوچولوی ناز نگاه عاقل اندر سفیه‌ای به دوست کناریش میندازه ، بعد از کمی مکث با ملاحظه شال دوستش رو مرتب میکنه و موهاش رو با دستای کوچولوش میپوشونه آقای قدمگاهی بین بچه ها راه میرن و از نزدیک باهاشون تعامل میکنن انتظار مهمان مشهدیمون از بچه ها بالاست پس مرتب کات میدن و خواهان قطع و وصل اکو میشن تا بچه‌های شباب‌الحسن باهاشون هماهنگ بشن ظاهراً لهجه ی یزدی و مِشدی کفایت نمی‌کرده پس آقای قدمگاهی زبان اردو رو هم به سبک مولودی به بزرگ ترا و بچه‌هاشون آموزش میدن 😃 ( از فردا تو پوستر میخوره آموزش زبان های زنده دنیا توسط تیم شباب‌الحسن ) ۳
یه مادر عزیز لبخند ملیحی به دختر خانومشون تحویل میدن ، روسریش رو مرتب میکنن و براش گیره میزنن ظاهرا آقایون مداح به کمتر از سرخ شدن کف دستِ بقیه رضایت نمیدن و نمیزارن انرژی کسی بیفته ! یه سری از بچه های ریزه میزه و دوست داشتنی ، متوجه حرف بزرگتر ها نمیشن اما با خنده ی بقیه می‌خندن و از خودشون ذوق نشون میدن یه پسر بانمک میون جمعیت ایستاده و تمام سعیش رو میکنه تا برادر بزرگ تر از خودش رو بغل کنه نام مولا امیرالمؤمنین ، روشنی بخش مجلس شده ته تهای مراسم آقای قدمگاهی با لهجه ی شیرینشون دل و جانمون رو یه سر تا مشهدِ امام رضا میبرن و همونجا جا میزارن ! میگفت : آقا جان شنیدوم خوب میخری تا دلت بخواد داروم درد بی درمون نمیخوای ؟ تو که ای همه شلوغه از خوبا دور و برت معلومه که مثل مو آدم داغون نمیخوای .. ۴
26.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود 🔶گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی دگر، تهیه بدستور می شود 🔶گه جور می شود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور می شود 🔶گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود 🔶گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود… 🌼مادر ترین ی عالم پاییز ١۴٠٣