⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
✿ مرگِخونینِمن؛ کجایی؟! ✿
چنانسوختدرعشق؛خاڪسترشهم
به دستِ نسیمی؛ به سـوی خدا رفت
#آسَي
پ.ن : بشنو روضه مکتوب
♡✿↷
____________________________
https://eitaa.com/shabahengam/3170
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هنوز هم خشٰابِ خالیِ ڪݪاشینڪفی بر ڪناره نخݪی در شطّ خرمشھر جاماندھ.
#آسَي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
🦋
بنویسید همه ما دلمان بند علی ست!
بند یک بند عبای روی شانه علی است.
بنویسید ڪه در عرصه رزم ، از نامش
عالمیماندبهحیرت. همهاز نامِعلیاست
گفت هرڪس که منمشیعهحیدر ، عالم
در نگاهش بنهفته به خم نام علی است
[#آسَي]
گفت : «چرا انقدر میگید شهادت؟ دختر هم مگه شهید میشه آخه؟»
و او لبخند زد و پاسخ داد : « آوینیِجان میفرمایند'جهاد اصغر تمام شد، جهاد اکبر که هست!' رفیق تا زندگی هست، مبارزه هست. و این جهاد یعنی شهادت! و شهادت یعنی ورود به حریم خلوت الهی:) باشه خوبِ من؟»
[اندر احوالات]
🖋• #آسَی
شباهنگام
[ وی خوردھسال ڪہ بود، مآھِ رمضان جوری دیگر برایش صفٰا داشت؛ دمِ افطار بوی حلیمِ داغ و شله زردِ نذری، عطرِ چای بِـہِ خانومگل درون استکان های ڪمر باریکِ روی سفره پر از میوه های تڪ بعدی، چرخشِ پیچِ رادیوی آقاجان و پیچیدن طنین اسماءالحسنی تا حتی حیاط ِنقلیِ سرسبز، جهیدن ِعطرِ شمعدانۍها در خانه، دور هم نشستن و «بسم الله» بلند بالای آقاجان و دعا برای فرج، همیشه هم اینگونه دعاهایش را شروع میکرد : «رب شهر رمضان . . . »
وی خورده سال بود نمۍدانست شهر یعنی ماه و فکر میکرد رمضان شهری ست ڪہ از دروازهاش ڪه وارد مےشو؎، نسیمۍ ملیح در هواۍ سورمہاۍ مایل به بنفش، طنینِ آرامِ قرآن را به گوش همگان مےرساند. در هر بلوار، حوضے بدون ماهی هست که هندوانہها و یڪ دامن سیبهای سبزِ شبنمْنشان خود؎ نشان مۍدهند. دیگِحیلم یک طرف به رآھ است و شله زرد آن طرف.
هر ڪہ رد مےشود، با مهر زیاد سنگڪ به دیگری تعارف می کند. خیابان هایش از نوࢪ است و مغآزھ ها محبّت رایگان عرضه می کنند. نسیم ملایم مۍوزد و صوتِ قرآنِ مُبین همچنان نوازش مۍدهد دیدگان را.
بچه سال بود نمی دانست شهرِ رمضان یعنی ماھِ رمضان!
حتی وی هنوز هم دلش می خواهد از مادر بپرسد: «کی میریم شهر رمضآن؟» ]
#نقطه
🖋• #آسَی
#رمضانبهروایتخوردهسالگی˘˘
در گوش زمین میگفتی :
_ "ارحم؛ عبدک الضعیف!"
[+ عرشیان حیرانِ تو شدند عبدِ معبود!]
🖋• #آسَی
قرارمون۴بامداد
🥄⃠
گفت:
_ روزه نگیر
گفتم :
+ چرا؟ O_o
گفت:
_ داری برای کنکور میخونی.
ضعیف میشی!
[+عجب! دوستان این شما و این،
علامه مشاورِ غربگرا! 😐✋]
🖋• #آسَی
#ماه_مبارک_رمضان
گروهفرهنگیِشباهنگام
میگفت:
_ خدا رو قشنگ صدا بزنید :)
ظرافت به خرج بدید.
مثلا بگید یا اَمَلَ المُشتاقین ،
یا ملجأ الهاربین ، یا ملجأ الآملین
🖋• #آسَی
گروهفرهنگیِشباهنگام
@shabahengam•ོ
_ خدا رو قشنگ صدا بزنید :)
ظرافت به خرج بدید.
مثلا بگید یا اَمَلَ المُشتاقین ،
یا ملجأ الهاربین ، یا ملجأ الآملین
🖋• #آسَی
شباهنگام