🌙 شب جمعه #به_وقت_حاج_قاسم
مسیر پرخطری بود هر آن ممکن بود اشرار بریزند جلوی ماشینشان یا گروگانشان بگیرند.
هر بار که حاجی از کرمان بلند می شد می رفت زاهدان برای سرکشی، همین کار را می کرد . نه محافظ با خودش می برد نه از ماشین های گشتی استفاده می کرد . راه طوری بود که حتی رده های پایین فرماندهی هم باید محافظ می بردند با خودشان، حاجی اما با راننده اش می رفت.
دوتایی می زدند به جاده. بالای پانصد کیلومتر را با هم می رفتند. راننده دست به فرمان بود و مسئول امنیت جنوب شرق کشور هم می نشست صندلی عقب ، چراغ بالای سرش را روشن می کرد و آیه های #قرآن را می خواند. داشت سوره ها را #حفظ می کرد.
شب بود ، روز بود ، خیلی وقت ها گرم بود، خیلی وقتها هم سرد و بارانی ، همه اش هم #ناامن.
حاجی آب توی دلش تکان نمی خورد دل و جانش با #قرآن توی دستش بود و آیه هایی که زمزمه شان می کرد.
راوی ؛ ابراهیم شهبازی
🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی صلوات
📚 برگرفته از کتاب #سلیمانی_عزیز
✏️ #مکتب_حاج_قاسم
https://eitaa.com/shabhayebashohada