💌🍃💌🍃
کارت عروسی که براش می اومد ، می خندید و می گفت بازم #شبی_با_شهدا
با رقص و آواز و شلوغ بازی های عروسی میونه ای نداشت . بیرون تالار خودش رو به خانواده عروس و داماد نشون می داد و می رفت #گلزار_شهدا
#زندگی_به_سبک_شهدا
🌹 شهید #محسن_حججی
📚 کتاب #سربلند
https://eitaa.com/shabhayebashohada
💌🍃💌🍃
بی سر و صدا دنبال جایی می گشت که کار روی زمین مونده باشه.
می اومد شلوغ می کرد کار که روی غلتک می افتاد همه رو قال می گذاشت و می رفت سراغ کار بعدی
فتنه هم به پا می کرد؛ می دیدی سر آب بازی رو باز کرده و در اوج شوخی غیبش زده.
🌹هدیه به روح شهید #محسن_حججی صلوات
📚منبع ؛ کتاب #سربلند
✅ #زندگی_به_سبک_شهدا
https://eitaa.com/shabhayebashohada
با لهجه غلیظ نجف آبادی گفت؛
خره ! اگه شهید نشیم می میریم.
🍃🍃🍃🍃
بازی در نمی آورد . می دیدم برای شهادت حواسش به همه کارهایش هست.
یک روز دیدم پله ها رو دو تا یکی می دود پایین . تا رسیدم جلوی در گفتم مگه دزد دنبالت کرده ؟ خودتو به کشتن ندی! فوقش یه دقیقه دیرتر می رسی سرکار.
سریع هندل موتور را زد و گفت ؛ همین یه دقیقه یه دقیقه ها یه روز یه روز شهادت مون رو عقب میندازه.
🌹هدیه به روح شهید #محسن_حججی صلوات
📚منبع ؛ کتاب #سربلند
✅ #زندگی_به_سبک_شهدا
https://eitaa.com/shabhayebashohada
عملیات سختی رو پشت سر گذاشتیم. محسن و گروهشان آن شب کولاک کردند. اکثر شلیک هایشان به هدف خورد.
حاج قاسم برای آن شب، تعبیر #لیلة_الفتوح را به کار برد. وقتی از خط برگشتیم، بچه های نیشابور روی دست گرفتند مان.
میان این خوشحالی و بالا پریدن ها، محسن گوشه ای ایستاده بود و تسبیح می چرخاند. صدایش زدم ؛ مرد حسابی ! همه با دُمشون گردو می شکنن. تو چرا هیچ حسی نداری ؟
بی تفاوت گفت ؛ من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه ی این ها #کار_خدا بود. من دارم شُکرش رو به جا می یارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه.
🍃🍃🍃🍃🍃
📚منبع ؛ کتاب #سربلند
خاطرات شهید #محسن_حججی
🌹 هدیه به روحش #صلوات
♦️ #زندگی_به_سبک_شهدا
https://eitaa.com/shabhayebashohada