eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
3.5هزار ویدیو
30 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
تو کجایی که چنین سر به جهانم نَبُوٓد همه سرخوش به جهانند وچنانم نبود همه درقاب حضور نقش و نگاری دارند نقش پنهان تو جز ، در دل وجانم نبود منم آن گمشده در مسجدومهراب جنون جز به سر منزلِ یادِ تو نشانم نَبُود تو نبودی به حضور من وماوای غمت چه بگویم زتو چون وصف بیانم نبود بازهم یاد تو ،در خاطر من پیچیده طاقت این همه احزان وفغانم نبود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکوفا می‌کند انفاس تو "شن‌زار قحطان" را که حاصل‌خیز کردی با نگاهی هر بیابان را همین که آمدی با پنج‌تن از اهل‌بیت خویش مسلمانی مسلّم شد مسیحی‌های نجران را نمی‌بینند نقش‌تازه‌ای جز نام تو بر آن چو بردارند مُهر کهنه‌ی هر لوح پنهان را به حقانیّتت شک داشتند و با خود آوردند به همراه "شُرَحْبیل"و"جَهیر"و"کَرزْ"، شیطان را می‌آوردند اگر موسی‌و‌عیسی را؛ علی را بود اگر انجیل‌و‌تورات‌وصحف؛ داری تو قرآن را به لبخند و لباس ساده بودی فاتح دل‌ها گرفتم این که آوردند صد ملک سلیمان را به حکم "قُل تَعالوا نَدعُ"،"ثُمَّ نَبتَهِل" دیدند که تو از بین خواهی برد با یک‌آیه ایشان را به اعجازی که پیدا شد فقط روح‌القدس باید ببندد دیده‌ی آیینه‌های مانده حیران را علی این‌بار بی‌شمشیر ختم ماجرا را خواند مشخص کرد تا دست خدا پیروز میدان را 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🏼کار خیلی راحته. هیچ امکاناتی نمی خواد. فقط یه ذره همت می خواد. ما ۹ میلیون رای داشتیم ✅ اگه هر نفر حداقل یک نفرو راضی کنه میشه ۱۸ میلیون و دو نفر میشه 27 میلیون رای ❌ هر نفر فقط یه نفر طرفدار پزشکیانو (در حقیقت دولت سوم روحانی رو) آگاه و پشیمان کنه میشه ۹ میلیون نفر به همین سادگی ✊🏼 برای تبلیغ فقط باید یک گفت و صلوات جلیلی فرستاد و از جا بلند شد. 📌پویش / یک+دو گام اول با رئیسی، گام دوم با جلیلی ┈•✾🇮🇷✾•┈ 🌏 حامیان مردمی دکتر شیراز عبداللهی
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست کامل‌ترین معنا برای عشق، «تنهایی» است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گاهی شبیه سایه‌ای هستم افتاده غمگین روی یک دیوار یا مثل چشم خیس ماهی‌ها شب تا سحر با درد و غم بیدار در آتش یک آه می‌سوزد! این سینه‌ام همچون کویری داغ ای کاش شبنم روی گلها بود در بسترِ خشکیده‌ی این باغ از حاصل عمرم چه خواهد ماند؟ جز یک سکوتِ سرد پاییزی وقتی که آفت می‌زند در باغ با یک جنونِ غم گلاویزی سهم من از دنیای دلتنگی!! خاکستری از درد و غم باشد باید بسوزم هم چو پروانه شاید که جانم محترم باشد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 🌺 همه با هم به عزت و اقتدار ایران سرفراز رأی می‌دهیم حیف است که هم‌سنگر و همدل نباشیم برخیز تا در جبهۀ باطل نباشیم رأی من و تو حفظ ایران عزیز است وقت دفاع از حرم غافل نباشیم ✍️ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خیالِ نازنین یاری به رویا می‌برَد ما را به هر جایی که او خواهد همانجا می‌برَد ما را 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چند خود را زخیال تو به خواب اندازم ؟ چند از تشنه لبی سنگ در آب اندازم؟ در نهانخانه محوست عبادتگاهم نیستم موج که سجاده بر آب اندازم لاله ای نیست صباحت که مرا گرم کند چه بر این آتش افسرده کباب اندازم؟ چند در پرده توان مشق نظر بازی کرد؟ طرح نظاره به آن روی نقاب اندازم من که بر چشم خود از نور شرر می لرزم به چه جرأت ز جمال تو نقاب اندازم؟ منت آب خضر سوخت مرا، نزدیک است که نفس سوخته خود را به سراب اندازم تلخیی نیست که بر خود نتوان شیرین کرد به که مهر لب او را به شراب اندازم چند در شعر کنم عمر گرامی را صرف؟ چند ازین گوهر نایاب در آب اندازم به که کوتاه کنم زلف سخن را صائب رگ جان را چه ضرورست به تاب اندازم؟ 🌹 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خانم ط_حسینی # قسمت ۱۲ 🎬 داعشی وحشی به سمت من ولیلا امد ومیخواست دستان مارا با بند لباس ببندد,پدرم تااین حرکت رادید بلند شدتا به سمت مابیاید اما اون یکی داعشی بالگدی که به پشتش زد باعث شد پدرم به صورت زمین بخورد,مادرم با گریه های بلند والتماسهای پی درپی همانند مرغی که به جوجه هایش حمله شده خودرا روی من ولیلا وعماد انداخت ومدام التماس وتقلا میکرد تا شاید دل داعشیان به رحم اید اما ,مرد حرامی بازوی مادرم راگرفت وکشان کشان اورابه سمتی که پدرم بود برد ,الان دیگه پدرومادرم یک گوشه اتاق بودند ومن ولیلا بادستان بسته وعماد بادهان بسته گوشه ی دیگر اتاق که روبروی پدر ومادرم قرارمیگرفتیم بودیم. هیچ کدام درحال خودمان نبودیم بس که گریه کرده بودیم وناله زده بودیم گلووچشمهایمان به سوختن افتاده بود,یک لحظه ازذهنم گذشت که هدف داعشیها چیست؟چکار میخواهند کنند,که یکی از داعشیها چاقویی خنجر مانند, از پرشال کمرش دراورد ورو به دیگری کردوگفت:ابواسحاق ,اینها قربانی من یاتو؟....ابواسحاق نگاهی کرد ویک برق شیطانی درچشمانش درخشید وگفت:نه نه ابوعاص دست نگهدار...باید هنگام قربانی مجاهدان تکبیر بگویند ,صبر کن الان برمیگردم... خدای من,یا امام حسین ع ,اینها چه میخواهند بکنند ...قربانی....چه کسی؟....به چه گناهی؟؟؟... ... ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky