eitaa logo
کلبه ی شُعَرا
2.7هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
36 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کجا چشمه‌ی اشکی‌ست که باران دارد به یقین یاد تو در خاطره‌اش جان دارد بودن آه در این سینه‌ی من اجباری‌ست بعد تو آتش عشقی‌ست که جریان دارد کاش برگردی و این حافظه را پاک کنی که هزاران غزل خسته و ویران دارد من به دستان تو محتاج شدم تا به ابد زندگی حسرت آغوش فراوان دارد رفتی و بر لب عمرم شده تکرار که عشق غم و اندوه بزرگی‌ست که هجران دارد ❣ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نشد از چشمه ی لب های تو سیراب شوم شب به شب زیر پر و بال تو در خواب شوم کاش نزدیک شوم روزی و حرفی بزنم پیش از آنکه ز خجالت زدگی آب شوم باید از حق طلبم ورد زبان بازی را تا که بی واهمه پیش تو شرفیاب شوم خواب دیدم که شبی سوز سکون قطع شده ست من اگر ساز طرب را نوک مضراب شوم من که با سایه ی خود دوست دیرینه شدم پی آنم که دمی همدم مهتاب شوم کاش میشد که چنان کاه سبک پر باشم یا چنان سنگ فلاخن شده،پرتاب شوم... سینه ای سوخته دارم که گدایت باشم با تو این عین یقین است که ارباب شوم بعد یک عمر سرودن غزلم باب تو نیست کاش یک بار برایت غزلی ناب شوم ✍ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای ناب ترین واژه ی تکراری قلبم این شهر به روی گُسَلِ زلزله برپاست با دیدن چشم تو غزل نیز بلرزد آوارگی شعر در این معرکه پیداست پنهان نکن آن صورت زیبای غزل را ازدیده ی مجنون،که دل آواره ی صحراست کم شانه بکش زلف سیاه سخنم را آهسته‌ بزن شعله به رازی که معماست الماس درخشان که به هر سطر و کلامی چون یوسفِ کنعان که به بازار زلیخاست در خانه ی اندیشه ی من پای نهادی ای نقطه ی آغاز، جهان با تو چه زیباست. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔹دست خالی برنگردی🔹 می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش عشق از تو بالی برنگردی خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا به کی! می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟ ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به نظر میرسد این بغض دلیلی دارد به ضریح دل دلدار دخیلی دارد چون سپاهی که شکسته ست به میدان نبرد چه کنم زندگی ام بخت قلیلی دارد راه را باز کن و دست به تحقیر بزن حال که صید تو پا های علیلی دارد عطش غمکده ی هجر فروزان شده است آتشی این همه،حاجت به خلیلی دارد دوری و آه...که این عاشق پر کوشش تو دست کوته به بلندای نخیلی دارد من همان قطره ام و در پی اقیانوسم موری ام من که نظر جانب فیلی دارد ظلم هایی که تو کردی همه یک درس شدند عشق یک سویه چه آغوش محیلی دارد... رفتنت تیر خلاصی شد و بر روح نشست بعد مرگم تو بگو روح اصیلی دارد! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عقل او را می پسندید و دلم لرزیده بود آفتابی گوئیا بر تاری ام تابیده بود قبل آن باران که از عشقش مرا سیراب کرد سینه ام همچون کویری ساکت و تفتیده بود کاش می آمد دمی با ما که ما هم آدمیم... آن که تک بود و معلا بود و نورِ دیده بود من تقلا کرده بودم تا دلش راضی شود او ولی پیش رفیقانش به من خندیده بود... عاقبت فهمید ما را آه اما دیر شد... آن زمان دیگر،ز خاکم نسترن روییده بود... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شدم و با واژه ها سفر کردم زِ هَرچه غیر شما، ازخودم گذر کردم دراین شلوغی افکار درهم و برهم به عشق سرودم وَ دیده تَر کردم گناه گرچه که سَد کرده راه دیدارم تمام ثانیه ها را به گریه سَر کردم به دور خود زده ام تار و مثل پروانه لباس ی غم از تنم به دَر کردم رمَق نمانده به تن، خسته ام ازاین دوری به سمت وبلا لحظه ای نظر کردم نَشُد که پا بِگذارم در این طریقت راز مطیعِ حکمت و شُکرِ قضا قَدَر کردم برای به قرآن‌، تمام این اَبیات به صف کشيده شد و خلق این اثر کردم. ✍ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بهاران رفت و من در رفتنش شادی نمی‌بینم سرانجام خوشی در هیچ خردادی نمی‌بینم به تلخی شاد باش ای کوه! ویران‌تر نخواهی‌ شد که من در کوهکن‌های تو فرهادی نمی‌بینم به خود بیهوده ماندم خیره در آئینه، می‌دانم رساتر از سکوتم هیچ فریادی نمی‌بینم شکایت از که دارد قلب من؟ داد از که می‌خواهد؟ که من در آنچه با من کرد بیدادی نمی‌بینم خوشا بیراهه را با عشق طی‌کردن که فهمیدم همیشه آخر هر راه آبادی نمی‌بینم دعا کن مرگ، من را از غم عشقت رها سازد وگرنه تا قیامت روی آزادی نمی‌بینم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نفسی نیست به این آب و هوا شک دارم به بهار و به زمستان خدا شک دارم زندگی راز عجیبی است سراسر حسرت من همانم که به این راز بقا شک دارم چه کسی گفت که با عشق جهان شیرین است؟! که به طعم شِکرِ مهر و وفا شک دارم بعد تو سهم دلم آتش یک داغ عمیق حال من بدتر از اینکه به شفا شک دارم؟! مرگ می‌آید و از ما غزلی می‌گیرد چه عجیب است هنوزم به فنا شک دارم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دشت غم در سينه‌ام بعد تو حاصلخيز شد بعد تو هر روز من چون روز رستاخيز شد گفته بودی باز می‌گردى ولى عمرى گذشت بازگشتت هم دروغى مصلحت‌آميز شد همچنان شيرى كه می‌جوشد به روى شعله‌اى بس‌كه جوشيدم ز چشمم اشکِ خون سرريز شد حكم دادى قلب من بعد از تو تنهاتر شود با طناب حسرتش هر روز حلق‌آويز شد بعد تو تنهاترين كار جهانم شاعری‌ست چون غروب جمعه شعرم تلخ و حُزن‌انگيز شد بی‌تو يخ می‌زد دلم حتى در آن گرماى تير هر كجا هستی بمان، زحمت نكش، پاييز شد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
«رویای سبز» با من بیا به صبح دل انگیزِ خواب‌ها خطی بکش به روی سوال و جواب‌ها با من بخند و آینه‌ها را زلال کن دور از تمام دغدغه‌ها، التهاب‌ها با من که رود پُر تپشم، بی‌قرار شو تا ساحل و رسیدنِ موج و حباب‌ها پرواز را به خاطره‌ها پیشکش کن و فرصت بده به اوج و فرودِ عقاب‌ها با من برقص، مست و شرر بار و بی‌بدیل با چشمهای مست‌ترت، از شراب‌ها هرگز نکن مقایسه خود را که بوده است زیبایی تو برتر از این انتخاب‌ها در هم بریز جان مرا با تبسمت من را ببر به روز پس از انقلاب‌ها! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
5.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
《بعد از شما》 قلب هستی شد جدا از پیکرش غرق غم شد روزگارِ دخترش شد مدینه خون جگر از این عزا آسمان هم خون بِگِریَد بَر سَرَش شدخزان باغ گل یاس نبی پیش چشمِ همسرِ بی یاوَرَش درمدینه روی آرامش ندید بعد تو دیگر علی و کوثرش فتنه و سیلی حسن درکوچه دید صورت نیلی... نمی شد باورش ظلمِ بی حدّی که بر زهرا رسید شد کبود آن ماهِ زیرِ مَعجَرَش همدم زهرا شده بعد از پدر ناله های حیدر و چشمِ تَرَش. ✍ 🏴 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky