eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا آنان که بی‌پر پرکشیدند شراب معرفت را سرکشیدند به خاک پای جانان سر نهادند به کوی دوست بی‌سر سرکشیدند سیدرضا_طباطبائی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شانس ندارم که. اندازه‌ی چی دلم می‌خواهد توی چادرهای عربی بنشینم و قهوه‌ بخورم؛ لکن زیر سایه‌ی ذوالفقار هم که نشسته باشم، سایه‌ی اسم «مصعب» سنگین‌تر است. حالا بیا برای ملت توضیح بده که غیر از مصعبی که قاتل مختار است، «مصعب‌بن‌عمیر» هم داریم که سفیر قرآنی رسول‌الله است در مدینه! چند نفر را می‌توانم توجیه کنم؟ جوانکی که اهل مشهد است توی چادر نشسته. خواهش کردم عکس بیاندازد و هم‌زمان که قهوه را سر کشیدم قصه‌ی اسمم را گفتم. هیچ واکنشی نشان نداد. انتظار داشتم از خنده غش کند که! خیلی گیج می‌زند. پرسیدم مگر فیلم مختار را ندیده‌ای؟! گفت نه! دوست دارم شمشیر بالای سرم را بردارم و نصفش کنم. لامصب، چطور می‌توانی مختار را ندیده‌ باشی؟! اصلاً مگر اختیاری برای تو وجود دارد که مختار نبینی؟ مگر شبکه‌ای هست که مختارنامه پخش نکند و تو از قضا فقط همان یک کانال را توی عمرت دیده باشی؟! خیلی عصبانی شدم لکن کظم غیظ کردم. از چادر بیرون زدم و الا که خونش مباح بود؛ مردک ضدرسانه‌ی بی‌بصیرت! حوالی اذان مغرب است. یک جایی زیر آسمان خدا ایستادم برای نماز. عمودهای آخر مسیر است. به این فکر می‌کنم که چرا هنوز مساله‌ی فلسطین در فضاسازی محیطی اربعین کمرنگ است. بجز یکی دو موکب و یا پشت کوله‌ی بعضی از زوار، کار درخوری برای فلسطین انجام نشده است فوکویامایانه با خودم نجوا می‌کنم: اربعین تبلور و تجسم بال سرخ شهادت‌طلبی شیعه است؛ و مگر بال سبز انتظار جز در مسیر آزادی فلسطین به حرکت درمی‌آید؟! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از تو دور مانده ام مثل شکوفه های سیبِ‌ سرخ از درخت مثل بادبادکِ بدون نخ رها در دستِ طوفان مثل تمامِ شادیهای مانده در کودکی مثل شبِ بدون ماه و روز بدون خورشید جا مانده ام در سالنامه ای که روزهایش قربانی  زنده به گور کردنِ عاشقانه های ما شده است. یک روز از قلبِ من از قلبِ تو هزاران پرنده عاشق به آسمان خواهد پرید و دیگر هیچ غروبی پراز دلتنگی نخواهد بود . 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
رفتند همه یاران ماندیم غریبانه در موکب عشق آنها ما روی به بیگانه گریان ‌ شده ایم از‌‌ غم با‌ دامن آلوده آنها پی معبود و ما دل شده دیوانه جا مانده‌ی‌ رسوا را یارب تو پناهش ده ما هم ز پشیمانی مردیم درین خانه 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای قلم از شوق سینه چاک کن صفحه امشب فخر بر افلاک کن ای مرکب می شو در ساغر بریز ای مرکبدان ز ساغر می بریز ای قلم شو مست از جام و سبو شمه ای از وصف زینب را بگو کیست زینب نور چشم مصطفی کنز صبر و مهد ایثار و حیا کیست زینب؟ بهترین دُر در صدف زینت افزای شهنشاه نجف ای قلم برگوی با هر زمزمه مدحت دخت عزیز فاطمه کیست زینب گوهر ی والا مقام ذوالفقار مرتضی اندر نیام دختر حیدر عقیله عالمه کوثری دیگر مثال فاطمه کیست زینب جان شیرین حسن حیدری دیگر به هنگام سخن کیست زینب پنج تن را نور عین کیست زینب یار و غم خوار حسین کیست او یاسی ز دشت یاسمین کیست او دست خدا در آستین کیست او تفسیر قرآن مبین هذه دخت امیرالمومنین ملک هستی مشتی از خاک گلش صد هزاران همچو حاتم سائلش خاک پایش نی زمین بل نه فلک فرش راهش تا ابد بال ملک آسمان ها و زمین در مشت او کهکشان ها حلقه در انگشت او همچو زهرا بهترین بانوی دهر دست بوسش انبیا در روز حشر اولیا خدمتگزار درگهش فاطمه مدهوش از روی مهش چادر او برکت خوان زمین معجر او شهپر روح الامین چون به مدحش انبیا پرداختند در جنان هم زینبیه ساختند کی جدا از حلقه ی آل کساست او که مداح نخستینش خداست خطبه خوان کوفه و شام بلا تا قیامت اعتبار کربلا زینبیون را همیشه رهبر است بر شهیدان تا ابد پیغمبر است پرده بردار ای دلا از راز عشق با ولای شاه بانوی دمشق 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق؛ همان صندلی لهستانی خوش تراش با پایه‌ای شکسته بود که در زیرزمین خانه‌ی پدری خاک می خورد! نه می شد نشست و نه از آن دل کند... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تغزل میرسد هر دم به من حینِ توسل ها توسل میرسد هر دم به من حینِ تغزل ها چه احساسات نابی میشود پیدا درون من که شاعر میشوم با شور و با نورِ توسل ها! به دنیا چشم میدوزم،به جز خوبی نمیبینم! شکوه و عشق و سرسبزی،درخت و یاس و سنبل ها من از رودم که سیّالم،تو می آیی به دنبالم چه خوشحالم من از تکرار و تکرار و تسلسل ها!.. منم زیبا،منم شادان،منم جاری،منم جذاب منم یک جنگلِ انبوه، با آواز بلبل ها 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
129507072_-1066057462.mp3
820.2K
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ دلربا‌ ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب‌ هجر بود ‌وشمعم‌ به‌ زبا‌ن‌ شعله‌‌ می گفت تو بسوز شهریارا که تو سازگار مایی ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
واژه ها پر می کشند درخیمه های روضه شانه ها می لرزند زنجیرها زنجیر از پای‌بازمی کنند سینه ها مملو از فریادند بیرون می زند خون از رگه های رگ های‌کربلا داغ روی داغ و باز هم غم می نشیند بر قلب تمام نشانه های دنیا و دیدهِ ها اشکبارانه می پالایند سرشک وزمینی که از بی رحمی ها تا ابد محزون می گرید و فراتی که لبش ترک برمی دارد از تشنگیِ کوثر... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دیدارم نمی‌آیی چرا؟ دلتنگِ دیدارم همین بود این‌که می‌گفتی وفادارم وفادارم؟ تو آن لیلا که لیلا هم بیابانگرد عشقت شد من آن مجنون که مجنون نیز حیران مانده در کارم برای هر طبیبی قصه‌ام را شرح دادم گفت: چه می‌خواهی؟ که من خود عاشقم، من خود گرفتارم! از آن گیسو که در دست رقیبان رایگان می گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی، من خریدارم! زمانی سایه‌ام بر خاک و حالا سایبانم خاک! مرا در آسمان می‌جویی و من زیرِ آوارم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از شوق قلبم می‌تپد هر دم برای تو می‌بارد ابرِ چشم‌هایم در هوای تو عطر غمِ شیرین تو در جان که می‌پیچد گُل می‌کند بر سینه‌ام شور عزای تو از کودکی ای دوست خیلی دوستت دارم ای کاش باشم تا همیشه مبتلای تو خوشبخت آنکه پای عشق توست تا آخر بدبخت آنکه دور شد از خیمه‌های تو من رفته‌ام از دست، مولا! بارها...، اما برگشته‌ام هر بار تنها با دعای تو این اربعین باید به آغوش تو برگردم من خسته‌ام از غربتِ دنیا... فدای تو! راه پس و پیشِ مرا بسته گناهانم کو جاده‌ای که می‌رود تا کربلای تو؟...      💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
17.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعجیل فرج شده است ورد لب ما در جاده ی سر سبز طریق العلما مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور با حرکت مشایه ی تا کرب و بلا 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونستید شهید متولد کربلاست؟ پیشنهاد میکنم حتما این کلیپ رو ببینید خدایا بحق خودت ما رو شرمنده شهداء نکن 🤲 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
می سپارم گیسوانم را به باد دوره گرد شعله شعله می وزد آتش بر این انبوه سرد داغ تر از این نمی شد آتشی را حس کنی هیچ کس اندازه ی من عشق را باور نکرد در تنم هستی تو را حس میکنم هر روز و شب تلخ تلخی _ دوستت دارم دقیقاً مثل درد نی نی چشمان تو آهنگ رفتن کرده اند شور دارم لطف کن از راه رفته برنگرد برگ برگ زندگی از چشم من افتاده است گرچه می رقصند با هم رو به رویم سرخ و زرد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم نه درودی، نه پیامی، نه نشانی ره خود گیرم و ره بر تو گشایم زانکه دیگر تو نه آنی، تو نه آنی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
15.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽/شور نوای حسین با صدای 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
4_5834495089140830532.mp3
8.72M
تمام شب دلم لرزید میان بغض تنهایی دلم خوش بود‌ از آن‌ بالا توهم غرق تماشایی... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتند رزق این همه زائر چه میشود ؟ رزق جهان رسد چو تکاند عبا حسین 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من‌عاشق تو هستم و تو دلبرِ جانم هنگامه‌ی مستی‌ست،تو ای جان و جهانم وقتی که کنار تو نشستم ز سر ذوق من خیره به چشمان تو و لال زبانم وقتی بغلت کردم و گفتم در گوشَت بگذار در آغوش تو آرام بمانم وقتی ز سرت روسری افتاد به شانه دیوانه شدم،مست‌شد این روح و روانم آشوب شدم... دست تو را خوب فشردم گویی که برید از کفِ احساس عنانم من‌خوب به تو خیره شدم تا سر فرصت از آنچه که دیدم بنویسم و بخوانم عاشق شدم و عشق مرا داد توانی تا دل بدهم... از تو دلت را بستانم گفتم که خدایا چه کنم با دل تنها او از سرِ احساس تو را داد نشانم تو آمده ای جان بدهی بر تنِ مرده ای سبز ترین حادثه ی فصل خزانم وقتی‌تو ز من‌دوری و من بی‌تو نشستم باید که خودم را به خیالت برسانم آشفته تر از موی پریشان دم طوفان یک لحظه نباشی شب و روزم نگرانم باید تو بمانی و مرا هیچ مرانی من بی تو چگونه نفسی زنده بمانم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بس "دلم" را زیرو رو کردم!! با یاد تو بس روبرو کردم.. در خلوت چشمان تو ماندم! هر گوشه‌ای را جستجو کردم... سر می‌رود از تو خیال من! ای آرزوی بی مثال من... بی تو همش با غم گلاویزم! یک قهوه‌ی تلخ است فال من... درد تو در این سینه‌ام جاری است! هر روز من یک روز تکراری است.. زخمی که از تو در درونم هست! آخر زمینم می‌زند کاری است... ❤️ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 با صدای بلند فریاد زدم:نه نه ناریه اشتباه نکن ,توهیچ چیز ازمن نمیدونی... بزار همه چی راست راست برات بگم.. ناریه حرفم راقطع کرد وگفت:اونچه که باید بدونم رامیدونم , آدم وقتی بوی مرگ راحس میکنه تمام تلاشش رامیکنه تا دروغهای شاخدار را راست جلوه بدهد وخودش رانجات دهد,نترس شهید داعش میشی مگه همین رانمیخواستی؟ لطفا خفه بشو سلما وخنده ی بلندی کردوادامه داد...وقتی توهم شهید راه داعش باشی پس نهار رامیهمان پیامبرتان هستی... وباتمسخر گفت ببینم قاشق چنگالت را اوردی؟؟ نگذاشت حرف بزنم وگفت: اماده ای ,یک ,دو,سه چشمام رابستم واز ته دل گفتم:یاصاحب الزمان...صدای من با صدای,سفیرگلوله ای که میامد قلبم رابشکافد ,باهم قاطی شد.....هرچه صبرکردم،دردی سوزشی هیچ جایم رافرانگرفته بود,ارام ارام چشمام راباز کردم,جسد ناریه جلوی من افتاده بود وباچشمای بازش ,خیره به نگاهم بود,سرم را اوردم بالا یک مرد داعشی رادیدم که روی صورتش راپوشانده بود خدای من نکنه مامورکشتن ناریه ازطرف ابوعدنان هست؟ مرد داعشی دید خیره نگاهش میکنم,اشاره کرد که بلند بشوم. باترس بلند شدم ،نمیدونستم که تصمیمش راجب زندگی من چیه؟میخواهد بکشتم یا اینکه زنده میمونم؟ توهمین فکرا بودم که روی صورتش را باز کرد وبالبخندی زیبا گفت:به موقع رسیدم نه؟ وای خدای من ،باورم نمیشد،کسی را که روبروم میدیدم شک داشتم توبیداری باشه... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 درست میدیدم علی بود . ازنگاه خیره خودم خجالت کشیدم ,سرم را انداختم پایین وگفتم:علی اقا شما اینجا چه میکنید؟شما فرشته نجات من شدید. علی با همون لبخند مهربون همیشگیش گفت:داستانش مفصله,سرفرصت برات تعریف میکنم ,عماد کجاست؟ اشاره کردم به ماشین علی به سمت ماشین ناریه رفت وگفت:تواین جهنم بااین صداها هنوز مثل فرشته خوابیده.......داخل ماشین شد وگفت :سوار شو ,باید این ماشین راسرجاده اصلی بگذاریم تا بتونن جسد راپیدا کنند,وقتی دیدم ماشین شما ایستاد ،ماشین خودم را خیلی بالاتر پارک کردم تااینجا پیاده امدم تا این زنک متوجه حضورم نشه. اشاره کردم به ناریه وگفتم:شاید نمیخواست بکشتم.... علی:اگه یک لحظه دیرتر شلیک کرده بودم ,کشته بودت,اینا بس که جنایت کردند,کشتن شما براشون ارزش کشتن یه پشه هم نداره,خودت را ناراحت این جونورها نکن ,سوار شو تا کنار ماشین,وقت میگذره... کنار ماشین علی پیاده شدیم عماد رابغل کردم وسوار ماشین علی شدیم .عماد بیدارشد وبادیدن علی خیلی خوشحال شد,انگار خدا رابهش داده بودند,هی میخواست چیزی بگه اما نمیتونست ,علی گونه اش رابوسید وگفت:فلفل زبون,چرا شیرین زبونی نمیکنی هااا اهسته اشاره کردم به علی وبهش فهموندم که عماد لال شده,علی زد روی پیشونیش وبه فکر فرو رفت. وقتی حرکت کردیم ،چشمم افتادبه اشعه های,طلایی خورشید که به من چشمک میزد ,یاد وقتی افتادم که با ناریه داخل نخلستان شدیم,فکر میکردم من طلوع خورشید رانمیبینم ,اما برعکس شده بود وناریه طلوع خورشید را ندید. روکردم به علی وگفتم:چه طور منو پیداکردید؟چرا قیافه تان ,اینقدر تغییرکرده؟ علی:حالا بماند...بعدا مفصل میگم ,حالا توسوال من راجواب بده...اگه قیافه ام تغییرکرده ازکجا شناختیتم؟؟ روم نشدبگم اگه چشمهای مهربان تورا بین هزاران چشم ببینم بازهم تشخیصش میدم وگفتم:خوب از بچگی باهم بودیم ,دخترخاله ات هستم دیگه....اگه صدسال دیگه هم میدیدمت وموهاتم ریخته بودند و...بازم میشناختمت.... یکدفعه یاد فیصل افتادم ... من:علی اقا,تکلیف فیصل چی میشه؟میشه من برم بیارمش پیش خودمون؟ علی:نه نه...برگشتن توبه اردوگاه اصلا ,صلاح نیست همین الان دنبال ام فیصل میگردند اخه دوتا داعشی گفتند دیشب بعدازنماز,ناریه با ماشینش چندتا مرد روبسته را برده داخل شهر والان به ناریه مشکوک شدن ووقتی ناریه به چنگشون نیافته ,رفیقش رامیگیرن...اگه توبری مطمینا گیرمیافتی...من خودم یه فکری به حال فیصل میکنم. باخودم فکر کردم مگه علی شیعه نیست؟مگه برعلیه داعش نمیجنگه؟چرا اینقدر راحت حرف میزنه ,انگار یکی از مقامات داعش هست.... روم نمیشد هی,سوال بپرسم اما نمیدونستم که مقصدمان کجاست که خود علی گفت:.... ...🌷 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش یعنی قایق زندگیتان را دست کسی بسپارید که صاحب ساحل آرامش است... و امشب از خدای مهربان قشنگترین، آرامش‌بخش‌ترین و بهترین شب را برایتان آرزومندم🙏 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من خانه‌ام را پراز رنگ ميكنم پر از عطر زندگی گل ميخرم🌺🍃 نان گرم می كنم شعر مينويسم و بــاور دارم زنـدگی يـعنـی همين بهانه‌های كوچك خوشبختی... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌ 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky