🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۳۶ 🎬
انور:ببین هانیه الکمال ,من برای بوجود امدن بنیامین وساخت دستگاهی که بشود انسان را پرورش دهد سالها زحمت کشیدم والان که موقع به ثمر نشستن زحماتم است
,اینطوری گرفتار شدم,من میدونم که این فلسطینیهای گرسنه وعقب مانده من را شناختند وبه حساب خودشان جنایتکار ترین فرد روی زمین راگرفته اند ومحال است که من از دست اینها جان سالم بدر ببرم,اما تو فرق میکنی,بگو تازه بامن اشنا شدی واز هیچ چیز خبرنداری,هرطور شده خودت را به بنیامین برسان,دستگاه های تنفس هر شش ساعت یکبار باید تنظیم شوند,تمام چیزهایی را که راجب بنیامین باید بدانی دریک دفترچه نوشتم ودر زیر زمین خانه مخفی کردم,از استعدادت استفاده کن وراهی برای نجات بنیامین پیدا کن واشک از چشمانش سرازیرشد وادامه داد:اگر زنده ماند برایش مادری کن ویک لشکر بنیامین بساز.
ما باید ومیتوانیم روی دست خدا بلند شویم وتمام دنیا را مسخر خودمان کنیم...
با خودم فکر کردم الان هم که بوی مرگ را حس کرده بازهم از اعتقادات کفرانه اش دست برنمیدارد,از طرفی وقتی به طرز بزرگ شدن وتربیتش فکر میکردم بهش حق میدادم که بالذاته شیطان پرست باشد.
نزدیک تر بهش شدم وگفتم:نگران نباش ,اگر من نتوانم خودمان را نجات دهم,هانیه نیستم.
برقی داخل چشمهاش درخشید,باورش نمیشد پس گفت :چه طوری?
من:اینا ,جیبهای تورا خالی کردند ,از من راکه خالی نکردند,من همیشه عادت دارم یک سلاح سرد کوچلو همرام داشته باشم,الانم یک چاقو کوچک اما فوق العاده تیز داخل جیبم است ،درضمن هنرهای رزمی هم بلدم اگر بتونیم دستهامون را باز کنیم ,وازغفلتشون استفاده کنیم من از پسشون برمیام.
انور بادستهای بسته اش جلوی مانتوم راچسپیدو گفت:ممنون...ممنون...اگه بتونی کاری کنی من همه ی دنیا رابه پات میریزم,نقشه ای را که کشیده بودم برای انور گفتم وطوری گفتم تا صدایم داخل میکروفن واضح باشد وبچه های مبارز ,همراه نقشه ام پیش بروند.
انور درحالی که از فرط خستگی وکتکهایی که خورده بود, نقش زمین میشد گفت:خوبه مامان ,خیلی خوبه...اگه مثل دفعه ی قبل که من را ازت جدا کردند وتوکاری نکردی,اینبار نجاتم بدهی ,نقشه ام را عوض میکنم,دیگه نمیکشمت...میبخشمت.....هرچی بخوای برات میگیرم وباتکرار این حرفها چشماش اومد روی هم....
باشنیدن حرفاش که بیشتر شبیهه هذیان بودند,خشکم زد....یعنی این شیطان خبیث,این مرتیکه ی عقده ای که من رابه جای مادرش میبینه قصد داشت انتقام مادرش راازمن بگیرد ومن رابکشه؟!! یعنی مادرش رابکشد؟؟؟.....
#ادامهدارد.....🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
2.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه جریانها بهش جفا کردن، ولی هر چی بگذره خواهیم دید سید بیبدیل بود
البته به آرزوش رسید و شهید شد.
بشنوید؛
#شهیدجمهور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌸آغاز ولایت آقا امام زمان (عج) مبارک باد🌸
مذهب بدون صاحب و سرور نمیشود
حرکت که بیهدایت رهبر نمیشود
گیرم که راه هست، در این شامهای تار
دیدن بدون نور میسر نمیشود
در بحث جانشینی بعد از امام حق
هرگز کسی ز حجت حق سر نمیشود
وقتی امام حق برسد موقع نماز
دیگر نمازْ قسمت جعفر نمیشود
وقتی اراده کرده خدا بر حکومتش
او را حریف اینهمه لشکر نمیشود
اصلا بدون پرچم سبز امامتش
تکمیل دین عشق مقدر نمیشود
در دست اوست قبضهی شمشیرِ حق، جز او
کس وارث عدالت حیدر نمیشود
گیرم که بگذرد ز کسانی به لطف خود
نه! بیخیال سیلی مادر نمیشود
از یاد او حکایت مقتل نمیرود
غافل ز فکر خنجر و حنجر نمیشود
در این هجوم سردِ سیاهی شدهست کور
چشمی که در فراق رخت تر نمیشود
دلخسته است عالم هستی از انتظار
بیبوی وصل خستگیاش در نمیشود
آقا بیا قرار دل بیقرارها!
هرگز قرار بیتو مقرر نمیشود
ای حجت خدا، گل نرگس بیا، جهان
با هر گلی به جز تو معطر نمیشود
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
"ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید"
ای مهدویون شهر را از نور مهمانی کنید
وز شوق، چشم خویش را چون ابر بارانی کنید
جان در رکاب مقدمش از شوق قربانی کنید
امشب جهان آئینه دار روی مهدی میشود
کام تمام شیعیان شیرین شهدی میشود
امشب جهان خرّم شود با لطف حی داوری
عالم منور می شود با نور پور عسکری
حق می نهد بر تارُکش عمامه ی پیغمبری
بر دوش عبا ،بر تن قبا، در دست تیغ حیدری
امشب خدا در عرش خود بر او اقامت می دهد
بر تارُکش با دست حق تاج امامت می نهد
روح الامین بر مقدمش بگشوده بال و شهپرش
با صور اسرافیل می خوانَد مدیح محشرش
میکال خود روزی خورَد از خوان روزی گسترش
از شوق عزرائیل جان خواهد دهد در محضرش
خیل ملائک سجده گر بر قامت رعنای او
خیل رُسُل محو تماشای رخ زیبای او
گویی دوباره مصطفی مبعوث شد در کوه نور
مدهوش موسی شد ز نور انورش در کوه طور
در مدح او شب تا سحر داوود میخواند زبور
جاه سلیمان می شود در نزد او کمتر ز مور
یک یا علی گفتا و عشق از آن زمان آغاز شد
گویید با نصرانیان عیسی بر او سرباز شد
گل در چمن گیرد صفا هر دم ز عطر و بوی او
عالم چنان دل زد گره بر زلف و بر گیسوی او
گویی تمام هستی عالم بُوَد از روی او
حق نقش جاء الحق نکو، حک کرده بر بازوی او
طاغوت و استکبار را بس لرزه ها بر تن شود
صوت انا المهدی او هر دَم طنین افکن شود
در جاده ی نورش زده هر عاشقی طاق ظفر
ای کاش می شد آن سفرکرده بیاید از سفر
تکیه زند بر کعبه رخ بنماید آن قرص قمر
وز دیو ظلمت بشکند دست و سر و پا و کمر
ای کاش سر آید دگر هجر و فراق و انتظار
و آن تکسوار آید ز ره در دست تیغ ذوالفقار
میآید و بیند جهان آن حجّتِ الله را
بیند جهانی عدلِ همنام رسول الله را
بر قله عالم زند نام ولی الله را
بر دوش خود گیردلوای سرخ ثارالله را
از خاک بیرون میکشد آن غاصبین را توامان
خوشنود زهرا میشود از مهدی صاحب زمان
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
شب شد.
ماه را بوسیدهام،
خیال پریشانم را شانه زدهام،
گلدانهای شمعدانی را به نوازشی آرام خواباندهام.
منتظر میمانم،
تا مثل هرشب، در رویایم تو را در آغوش بگیرم ...
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن آرزوهای خوب
برای دیگران
به خودمون هم برمیگرده
برای هم آرزو کنیم
روزایی پر از عشق و مـحبت
lروزایى پر ازموفقيت و شادى
روزایى پر ازخنده و دلخوشی
روزایی پراز سلامتی و عاقبت بخیری
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون بخیر
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky