هدایت شده از تحول سازان Bik 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری موشن
🔺قهــرمان مـــــحله مــــــــا
🔘 شهیدسرافراز مرتضی دارآفرین
🗓تاریخ تولد : 1346/1/3
💡تاریخ شهادت: 1366/9/29
🔺محل شهادت : زبیدات
نحوه شهادت : اصابت ترکش
🔰محل تدفین : گلزار شهدای بندر امام خمینی
🔘نام محله: راه آهن
#قهرمان_محله
🔹تحول سازان بندر امام(ره)
💬 روایت اول از ما بشنو...
https://eitaa.com/joinchat/2830696653C12c91330d9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم...
#قیصر_امین_پور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جبراننمیشویحتیباگریههایزیاد😔
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با چه سختیها توانستم که پیدایت کنم
خوب من حالا کمی بنشین تماشایت کنم
ای که نامت میدهد آرامشی از جنس عشق
واژهها را یک به یک گشتم که معنایت کنم
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
-671080704_554913171.mp3
4.49M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #گرشا_رضایی
🎼 آخه من 💕🌹
1.18M
شاهانه بمیرم
گنجشگ نیم،در طلب دانه بمیرم
طاووسم وبا شوکت شاهانه بمیرم
بیگانه زدنیایم و پرورده عشقم
سخت است ،که در دامن بیگانه بمیرم
سامان چوندارد. سر پر حادثه،بگذار
چون سایه سر باشم و در شانه بمیرم
چون دانه برفی، که شود محو به شیشه
نزدیک،ولی دور وغریبانه بمیرم
حالا که سرم، مست زبوییدن عشق است
مستی به خدا پل زده، مستانه بمیرم
دارایی من ،عشق وهمین یک دل پاک است
شرطست که بی ثروت ویارانه بمیرم
گر شرط وفادار شدن، دادن جان است
آن به که به زیبایی پروانه بمیرم
اسمم چو نشد ،درج به سامانه عشاق
خارج زصف و نوبت و سامانه بمیرم
گر معنی فرزانه شدن ،دوری از عشق است
نامردم اگر عاقل وفرزانه بمیرم
شعرم،غزلم،زنده به عشقم،که بمانم
من نیستم آن واژه که در چانه بمیرم
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
واقعا خرسندیم از حضورشون
امیدوارم که همیشه سالم وسلامت باشند😍
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
🏴 🔰تقدیم به کودکان مظلوم غزه استدیو: میقات گروه سرود: سپاه فاطمی شعر: #فرزانه_پورنظری 🟩 عضو کانا
طبق اعلام شاعر محترم
عزیزانی که تو کار گروه سرود مدارس هستند از طرف شاعر اجازه استفاده از متن ترانه رو دارند
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کذب است عدالت و بیان آزاد
از ددمنشان قاتل بدبنیاد
حیوان نکند آنچه کنند این مردم
لعنت به حقوق بشر غربی باد
#حبیب_کارکُن_بیرق
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یادمه پنجشنبه یک روز گرم تابستون خیلی زود رفتم به قبرستون، تنها بودم، کنار قبری ناشناس نشستم و باهاش حرف زدم :🌷
در کنار سنگ یک قبری بدیدم در خمیس
مرده ای نالان نشسته روی قبرش بی انیس
ناله ها و گریه ها سر داده بودش پیر مرد
گو همیشه بی وفایی دیده بود آن شیر مرد
گفتمش نامت بگو ای پیر مرد خوش زبان
گفت ای زنده به ظاهر! سنگ قبرم را بخوان
چون نظر کردم بدیدم نام او را روی سنگ
گفتمش پس تو خبرهایت بگو از قبر تنگ
گو به من این ناله ها و گریه هایت بهر کیست؟
این همه تاب و توانت برده ای از بهر چیست؟
گفت نزدیکم نشین ای بنده ظاهر نما
تا بگویم درد و رنج و راز خود را با شما
زنده ها، در عالمی فانی صفایی می کنید!
بهر یک لحظه خوشی با خود جفایی می کنید
عهد و پیمان با خدا را ماست مالی کرده اید
گرد هر عیشی خدا را بی وفایی کرده اید
زنده بودن را خدایت امر بر آن می کند
مردگان هم این خداوندست چونان می کند
گر خدا خواهد هماندم عشق بر پا می شود
چون خدا خواهد همانجا مهر بلوا می شود
عشقبازی را اگر خواهد چه زیبا می کند
مرگ را با خون خویش الّا جمیلا می کند
عشق رابا نام مولایت نمایان می کند
دسته گل همچون علی تقدیم یاران می کند
دست خلقت یا علی چون گفت عالم هست شد
چون علی آمد هماندم عالمی هم مست شد
ذات حق این گفت با آدم که بر تو او ولی ست
پس در آن خانه ای را زن که مولایش علی ست
#علیرضا_دارآفرین
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردانی از جنس نور🌷
#شهداشرمندهایم
#هفته_دفاع_مقدس
شادی روح تمامی شهدا صلوات🌷
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی مرا به نام، صدا هم نمیکند
دردا که فکر حال مرا هم نمیکند
بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا
درمان که بگذریم، دعا هم نمیکند!
منت گذاشت بر من و عهدی دوباره بست
منت گذاشت، گرچه وفا هم نمیکند...
غم مثل کودکی ست که آغوش عشق را
محکم گرفته است و رها هم نمیکند
زاهد خیال طعنه رها کن، که مرد عشق
گر طاعتی نکرده ریا هم نمیکند!
#سجاد_سامانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست … اما …
نفسم میگیرد، در هوایی
که نفسهای تو نیست …
#سهراب_سپهری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#حضرت_معصومه_س
#ورود_به_شهر_مقدس_قم
در غروبی کویر قم خسته
چشم در راه پاک مهمان داشت
تشنه بود و لب عطشناک اش
چشم بر دستهای باران داشت
چشمهای کویر خسته ز شوق
در دلش شور عشق بر پا شد
تا که چشمش به کاروان افتاد
دل خشکیده اش چو دریا شد
تن تفتیده سبزه زار ی شد
چشم خود را چو چشمه سار ی دید
لب خشکش چو غنچه ای وا شد
باغ پاییز را بهاری دید
از شعف در خودش نمیگنجید
میهمانش رسیده بود از راه
قم پر از نور گشته بود آندم
دیگر از ره رسیده بود آن ماه
مرد و زن آمده به استقبال
ماه بانو نشسته بر هودج
همه نامحرمان عقب رفتند
ناقه میبرد موسی خزرج
اوست ناموس کبریا آرام
سر به زیر افکنید ای مردم
یکصدا خیر مقدمش صلوات
تا نماید جلوس برکت قم
عصمت الله چون فرود آمد
همه بر احترام افزودند
هم زنان چون کنیز درگاهش
هم که مردان غلام او بودند
دختر پاک موسی جعفر
خواهر شاه ملک ایران بود
ذکر روی لبش رضا جان و
مقصدش بعد قم خراسان بود
هیفده روز و شب فقط روضه
روضه های اسارت زینب
روضه ی کوفه بود و شام بلا
اشگ در چشم و روضه اش بر لب
روضه ی رنج کوچه و بازار
روضه ی تشت و سنگ از روی بام
روضه های رقیه خاتون و
روضه های خرابه، آه از شام
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
گلبانگ قرآن
ای سرت خورشید تابان بر فراز نیزه ها
حنجرت گُلبانگ قرآن بر فراز نیزه ها
تا خلیل آسا میانِ آتشِ دونان شدی
پا نهادی در گلستان بر فراز نیزه ها
آسِمان بارید خون در ساغر سرخِ شفق
تا تو را می دید عطشان بر فراز نیزه ها
حُرمت مهمان ندانستند آن قوم عنود
از جفا بُردند ایمان بر فراز نیزه ها
طور سینای دگر شد بر فراز نی پدید
یا که شد اکرامِ مهمان بر فراز نیزه ها
آفتاب از روی گلگونت اگر شرمنده گشت
دید چون خورشید رخشان بر فراز نیزه ها
بر ولای تو "محمد" جانِ خود دارد نثار
ای تو مهتابِ درخشان بر فراز نیزه ها
سروده ای قدیمی: آذر ۱۳۹۱
#محمد_خوشآمدی
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلبلی در سینه می نالد ،هنوزم کین چمن
با خزان هم آشتی وگُل فشانی میکند
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با قامت برگ وباد وباران آمد
پاییز درنگ نکرد شتابان آمد
گرما که بریده بود طاقت از ما
با باد خنک به گل عذاران آمد
بر پیکر هردرخت خود رامیزد
با برگ وبر ریخته چون جان آمد
پاییز به انزوای خود دل گرم است
با بوی خوش سحر شتابان آمد
#صدیقه_شاداب_نیک
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
آب فـــــرات مقصدش ڪام تو بود یا حسین
مهر بتول در پــــی جام تو بود یا حسین
مرغ دلم چو پر ڪشید از همه آشیانه ها
آخــــــر ڪــار منزلش بام تــــــو بود یا حسین
ای تو جمال جلـــــوه ها جلوه ی تو جمال حق
صبح ازل بهانه ام شام تو بـــــــــود یا حسین
امر خـــــدای مهربان بوده دلیل بندگــــــــــــی
بنده ی بیقرار هم رام تو بـــــــــود یا حسین
ڪرب و بلا پریده ام صید تو گشته این دلم
گو ڪه نوای نینوا دام تو بـــــــــــــود یا حسین
آنچه رسیده از خدا واسطه اش ولای توست
هر چه دهد خدا مرا وام تو بــــــــــود یا حسین
هر دل مخلصی ڪه شد بنده و عاشق خدا
شاه ڪلید قفل او نام تو بـــــــود یا حسین
#علیرضا_دارآفرین
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از زهرا حاجی پور . نیلوفرانه
از متن زندگی تو خط خورده ام ولی
تذهیب میشوند در آخر کنار ها....
#زهرا_حاجی_پور
ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#قسمتهای۱۶۳و۱۶۴
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🦋 #پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#قسمت۱۶۳ 🎬
انور همینطور که به طرف قفسه های ازمایشگاه میرفت گفت:
وقتی صبح بهم خبردادند که بیمارستان صحرایی مورد حمله افراد ناشناسی,قرارگرفته وتمام بچه ها,یعنی گنجینه ی اسراییل را غارت کردند,اصلا فکر نمیکردم که کار تو باشه ,تا وقتی ساعت تورا,همون که توی بی شرف داخلش ردیاب کارگذاشته بودی رابا چشم خودم ندیدم باورم نشد که کار کار دخترمن است ومن ماردر استین پرورش دادم.
بااین حرف انور مطمین شدم که بچه ها به سلامت نجات پیدا کردند,لبخندی روی لبم نشست که با بطری ازمایشگاهی که انور به سمتم پرتاب کردوبه سرم برخورد کرد,متوجه انور شدم.
انور:اره بخند دخترک جاسوس,بخند که نوبت خنده من هم میرسه,ودوباره فریاد زد:من الاغ همون دفعه که تواورشلیم اون پسرک عماد را از دستم دراوردن واسیرم کردند وتوشدی زورو ونجاتم دادی باید بهت شک میکردم....وای که من,اسحاق انور با شصت سال سن از دخترکی عراقی رودستم خوردم....
اما این راز راهیچ جا برملا نمیکنم وخودم میدانم وتو,شیشه ی بسیارکوچکی را از یخچال ازمایشگاه دراورد وگفت
:این را میبینی,یک ویروس جهش یافته است که به شدت مسری هست ,قراره روتو امتحانش کنم تا ببینم عوارض مخربش تا کجاها هست.....وخنده ی وحشتناکی کرد وادامه داد نترس موش کوچلوی من,الان باهات کار دارم,این ویروس را یک وقت دیگه روت امتحان میکنم...
کل تنم خیس از عرق شده بود,وزیرلبم زمزمه میکردم(یا صاحب الزمان,ادرکنی ولاتهلکنی)
انور از داخل یخچال ازمایشگاه دوتا حباب تزریقی بیرون اورد. اولی را بالا گرفت
وگفت:این رامیبینی ,تزریق یک بار ازاین ماده باعث عقیم شدن کامل فرد میشه وحباب دومی را بالا اورد وادامه داد واما اگر با این ماده مخلوط بشه,باعث مرگ جنین نه ماهه هم میشه,جنین چند روزه را طی چندثانیه نابود میکند.
خدای من این جانی میخواست اول حساب بچه,یابچه های من رابرسد وبعد.... باید کاری کنم,
اما اگر کوچکترین حرکتی کنم ,انور را هوشیارمیکنم ومطمینا بااسلحه ی کمریش کارم راتمام میکند,پس نمیتوانم اسلحه ام را از جورابم دربیارم اما طبق شناختی که از انور داشتم ,اگر روی اعصابش راه میرفتم,تمرکزش را از بین میبردم واینجوری فلجش میکردم و نمیتوانست هیچ کاری انجام دهد وحداقل برای خودم وقت میخریدم...شاید صدام را از میکروفن گردنبند میشنیدند شاید علی بیاد....با به یاد آوردن علی اشک از چشمام سرازیر شد,انور تا گریه ام را دید,در حالی که ماده ی حباب اولی را داخل سرنگ میکشید گفت:
چیه مارمولک ترسیدی؟گریه میکنی؟؟
من با جسارتی درصدام گفتم:ترس؟؟!!اونم از ابلیس شکم گنده ای مثل تو؟؟هی چی فکر کردی؟؟من شیعه ی مولا علی ع هستم همون که در خیبر ,قلعه ی یهودیها وصدالبته اجداد تورا با دستان نیرومندش از جا کند وتو که هستی؟تویی که سروسردار ومرادت شیطان است ,شما یک مشت غارتگر وظالمید که حتی سرزمینتان غصبی است,تو وامثال تو برای سلامتیتان ,احکام دین من را رعایت میکنید یعنی حتی ازخود دین درست وحسابی ندارید,شما یک قوم برگزیده خدانیستید,
شما یک مشت انگل هستید که درکثافات خودتان میلولید,قوم برگزیده من هستم,شوهرم علی است ,قوم برگزیده شیعیان مولاعلی ع هستند که به زودی زود حجت زنده ی خدا,امام دوازدهم ما همان که شما سعی به دستگیریش دارید,می اید وریشه ی شما را از جا خواهد کند ومیشود انچه که باید بشود وبراستی زمین از آن صالحان است....
به خدا قسم به صدق حرفها ودرستی کلام من اطمینان دارید اما چاره ای جز جنگ ندارید اخر,شما حزب شیطانید وما حزب الله....
درست حدس زدم,انور با شنیدن رجز خوانی من ,خشکش زده بود,حباب دوم دست نخورده بود وسرنگ حاوی موادحباب اول در دستان لرزان انور بود.
ناگهان انور مثل گراز وحشی به سمتم حمله ور شد....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🦋 #پروانه_ای_دردام_عنکبوت
.#قسمت پایانی :
انور به سمتم حمله ور شد,دریک چشم به هم زدن چاقوی ضامن دار را از جیبم دراوردم وهمزمان که چاقو را به شکم گنده انور فرو میکردم,سوزشی شدید در شانه ام حس کردم....
مرتیکه ی شیطان صفت سرنگ را به شانه ام فرو کرده بود وکل موادش راخالی کرد.
انور که از حمله ی من غافلگیرشده بود وصدالبته پشیمان که چرا بدن مراحین ورود بازرسی نکرده,درحالی که دستش روی شکمش بود ,عقب عقب رفت وکنار میز ازمایشگاه رسید ,کلیدی رافشار داد که صدای اژیر بلندی درفضا پیچید ,خم شدم اسلحه کمری را از جورابم دراورم که لوله ی,اسلحه ی انور را روبه من گرفته بود دیدم...
صدای سفیر گلوله یا گلوله هایی در فضا با صدای اژیر درهم امیخت ودیگر چیزی نفهمیدم....
وقتی چشمانم را باز کردم, خودم را زیرسقف چوبیی یافتم,با شتاب خواستم بلندشوم که سوزشی در بازو همراه دست مهربان علی ,مرا وادار کرد تا بخوابم....
کم کم ,همه چیز داشت یادم میامد...من ....انور...ازمایشگاه....علی....
عه علی که اینجاست..
میخواستم حرف بزنم,تمام توانم را جمع کردم وباصدای ضعیفی پرسیدم:علی,کجا بودی؟من کجام؟اینجا کجاست....
علی:من رفته بودم با مبارزین دیگه اون فرشته های کوچلو رانجات دهم,فرشته های کوچلو جاشون امنه وخدارا شکربه موقع به داد تو رسیدم,یه گلوله به بازوت اصابت کرد
امانگران نباش ,خوب میشی,انور هم یک گلوله حرومش کردم والانم ما بیرون از خاک رژیم اشغالگر قدس هستیم...درروستایی نزدیک بیروت در لبنان....سلما نیروهای حاج قاسم ما رانجات دادند....اصلا من وتو جز نیروهای حاج قاسم بودیم....بالاخره باهمین نیروها قدس را فتح میکنیم شک نکن.....
خدا راشکر کردم که از دام عنکبوت رها شدم وبا تصویر زیبا ونورانی حاج قاسم که درخیالم شکل گرفت در حالی که باخودم میگفتم:((ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت,,همانا سست ترین خانه ها,خانه ی عنکبوت است)) دوباره چشمانم بهم امد وبخواب رفتم.....
#یاعلی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#معرفی کتاب 📚
#پروانه ای در دام عنکبوت داستان دختری ایزدی که همزمان با ورود داعش به موصل عراق ،مسلمان میشود و به چنگ نیروهای داعش اسیر میگردد و در اردوگاه دواعش ،جنایات آنها را با چشم خود میبیند و زندگی تلخی را تجربه می کند ، پس از مدتی از چنگ داعش میگریزد و دست تقدیر او را به اسرائیل می کشاند و.....
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ایستگاه خزان...علی جعفری.mp3
4.74M
من همان مرد عاشق بهارم...
آنجایی که فروردین تو را شکوفه کرد
...و تقدیر تورا به من داد.
روزهایم سبز گذشت و امسال خزان فتح و الفتوح خودش را رقم زد.
..پاییز لشکر کشید و دنیا رنگ باخت و تو نیز...
مهر هنوز جای پایش خشک نشده بود که رد پاهای رفتنت را در غم انگیزترین غروب تاریخ نفس کشیدنم به یادگار گذاشتی..
.یادگاری تلخ که گاهی در اوج تنهایی خیالم تمام آنچه در خود دارد را میدَرد و عجولانه خودش را به ایستگاه وداعمان میرساند..
بغض دوباره تمام مرا تسخیر میکند..
اینجا پاییز است...گاهی آسمان شاداب و گاهی نگاهم غم انگیز،میبارند...
بعد از من با هر که خواستی از عاشقانه هایتان بگویید نامی از من مبر...
تا کسی به سادگی ام نخندد...
و عشق از اعتبار نیوفتد...
#علی_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خـــــــدایا ♥️
وقتی دلم نا آرام است؛
می دانم در جایی تو را از یاد برده ام!
مرا دریاب که این خسته دل
نیاز دارد نگاهت را....
🌓🌓🌓🌓
شبتون دلارام ودلنشین
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky