هدایت شده از Maryam Soori
#رمان_قصهی_دلبری
#قسمتشصتوپنجوشصتوششم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قصهدلبری
#قسمت_شصتوپنجم
امیر حسین سه ماه و نیمه بود که از سوریه برگشت
می خواست ببیند امیر حسین او را می شناسد یا نه؟
دستش را دراز کرد که برود بغلش ..
خوشحال شده بود که « خون ، خون رو می کشه!»
وقتی دید موهای دور سر بچه دارد می ریزد ، راضی شد با ماشین کوتاه کند
خیلی ناز و نوازشش می کرد ..
دیگر از بوسیدن گذشته بود ، به سروصورتش لیس میزد
می گفتم : یه وقت نخوریش! »
تا در خانه بود ، خودش همه کارهای امیرحسین را انجام می داد
از پوشک عوض کردن و حمام بردن تا دادن شیشه شیر و گرفتن آروغش
چپ و راست گوشی اش را می گرفت جلویم که :
« این کلیپ رو ببین ..
زنی لبنانی بالای جنازة پسر شهیدش قرص و محکم ایستاده بود و رجز می خواند!
گفت : « اگه عمودی رفتم افقی برگشتم ، گریه زاری نکن مثل این زن محکم باش !»
نصیحت می کرد بعد از من چطور رفتار کن و با چه کسانی ارتباط داشته باش..
به فکر شهادت بود و برای بعد از آن هم برنامه خودش را تنظیم کرده بود
در قالب شوخی و گاهی هم جدی حرف هایش را می زد .
می گفت : « اینکه این قدر توی سوریه موندم یا کم زنگ می زنم ، برای اینه که هم شما راحت تر دل بکنین هم من!»💔
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قصهدلبری
#قسمت_شصتوششم
بعد از تشیع دوستانش وی آمد می گفت :
«فلانی شهید شده بچه ی سه ماهه اش رو گذاشتند روی تابوتش ..
تو نزار روی تابوت ، بذار روی سینه م! »
حتی گاهی نمایش تشییع جنازه خودش را هم بازی می کردیم
وسط هال دراز به دراز می خوابید که مثلا شهید شده و می خندید🤦🏻♀
بعد هم می گفت : « محکم باش!»
و سفارش می کرد چه کارهایی انجام دهم
گوش به حرف هایش نمی دادم و الکی گریه زاری می کردم ، تا دیگر از این شیرین کاری ها نکند
رسول خلیلی و حاج اسماعیل حیدری را خیلی دوست داشت ..
وقتی شهید شده بودند ، تا چند وقت عکس و تیزر و بنرو اینها را برایشان طراحی می کرد .
برای بچه های محل کارش که شهید شده بودند ، نماهنگهای قشنگی می ساخت .
تا نصفه شب می نشست پای این کارها
عکس های خودش را هم ، همان هایی که دوست داشت بعد در تشییع جنازه و یادواره هایش استفاده شود ، روی یک فایل در کامپیوترش جدا کرده بود
یکی سرش پایین است با شال سبزو عینک ، یکی هم نیمرخ .
اذیتش می کردم می گفتم : « پوستر خودت رو هم طراحی کن دیگه!»
در کنار همه کارهای هنری اش ، خوش خط هم بود ..
ثلث و نستعلیق و شکسته را قشنگ می نوشت . .
این خوش خطی در دوران دانشجویی و در اردوها بیشتر نمود پیدا می کرد : پارچه جلوی اتوبوس ، روی درهای ورودی و دیوارهای مسجد و حسینیه ها مینوشت:« میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم ، منم گدای فاطمه »
وقتی از شهادت صحبت می کرد ، هرچند شوخی و مسخره بازی بود ، ولی گاهی اشکم را در می آمد
گاهی برای اینکه لجم را در آورد ، صدایم می زد :
« همسر شهید محمد خانی!»
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبها دستماݧ
بہ خدا نزدیڪتر مےشود
پس بیا دعا ڪنیم
پروردگارا 🙏
امروزمان را
باز هم بہ ڪرمت ببخش و
یارے ڪن در پیشگاهت
روسفید باشیم
امیدوارم در این شب زیبا
پروانه آرزوهایتان
بر زیباترین گلهای
اجابت بنشیند...
دلتون مملو از نور الهی🌹
🌓🌓🌓🌓
شبتان درپناه خدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
✨الهی🤲
✨بساز کار من و منگر به کردار من
✨دلی ده که طاعت افزون کند
✨طاعتی ده که به بهشت رهنمون کند
✨علمی ده که در او آتش هوا نبود
✨عملی ده که درو زرق و ریا نبود
✨دیده ای ده که عزّ ربوبیت تو بیند
✨نفسی ده که حلقهٔ بندگی تو گوش کند
✨تو شفاسازکه ازین معلولان شفایی نیاید
✨تو گشادی ده که ازین مغلولان کاری نگشاید
✨به اصلاح آر که نیک بی سامانیم
✨جمع دار که بس پریشانیم
#خواجه_عبدالله_انصاری
🍁صبح پاییزی آبان ماهیتونعالی و بینظیر
🍁امــروزتـان پـر از زیـبـایی
🍁زندگیتون پرازباران برکت
🍁روزگـارتـون پـر از
🍁مـوفـقیـت و شـادکامی
🍁روزی سرشاراز مهر ودوستی
🍁و حـال خـوب بـرایتـان آرزو دارم
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پرازنیکویی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در اوج غم و گریز و بی میلی ها
مجنونم و مرد باور خیلی ها
محتاج توام پناه من باش خدا
در شهر پر از دسیسه ی لیلی ها
#محمدجواد_منوچهری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
Audio_59348.mp3
3.09M
گاهی وقتها که از چشمانت دورم و قرص قمرت را در اسمان خیالم پیدا نمیکنم نوشتن برایم سخت میشود۰
اصلا وقتی تو نباشی نوشتن دردی را دوا نمیکند
شعر خوشحالم نمیکند موسیقی روحم را ارام نمیکند .
وقتی نیستی شعر هم نیست .طبعی نیست و نه حتی من دیگر من سابق نمی شوم
پیرمردی میشوم با چوب دستی که کارم بالا رفتن از کوهای خاطرهاست و هر بار که بالا میروم پاهایم یاریم نمیکنند و سقوط میکنم در دره ای دیگر از خاطرها و از نو باید بالا بروم
وقتی نیستی انگار هیچ چیز سرجایش نیست شب جای روز میاید ماه جای خورشید میتابد
نگویم برایت چه وضعی می شود دنیا برایم
اما امان از روزی که کنارم باشی .
بلبل طبعم چنان نغمه سر میدهد که تمام مردهای اینجا را مجنون و تمام زنها را لیلا میکند
و باز من شاعر چشمان تو میشوم ..
خواهشی از تو دارم، بخاطر من نه بخاطر دل مجنوها و لیلاها کنارم بمان .
قول میدهی ؟؟؟
#محمدغلامی
آوا🎙
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یک روز نو🌞🌞🌞
حاصل جمع تبسم های ما
می دهد بر زندگی هامان صفا
خنده را باید که تکثیرش کنیم
غصه را با خنده زنجیرش کنیم
با نوازشهای نور آفتاب
نرم نرمک میرود احساس خواب
عطر گل را باد جارو میکند
در زمین با رقص هوهو میکند
در چمن هامان بغل وا کرده گل
در دل ما چون غزل، جا کرده گل
نان گرم و چای داغ و ظرف شیر
با خیار و گوجه و قدری پنیر
رنگ برکت میزند بر سفره ها
شکر باید گفت، ممنونم خدا
#مهتاب_بهشتی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
رفتارهای غلیظ... - @mer30tv.mp3
5.29M
صبح 9 آبان
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky