eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درد دلی با آقا امام زمان( عج)🌷 عصر جمعه بر دلم آمد غمی دردها ، ناگفته هایی ماتمی خواستم درد دلی با او کنم غصه ها از خانه ام جارو کنم بغض تنهایی شکستم پر طنین بر زبان آمد صدایم این چنین رو به صحرا،آسمان،دریا،زمین داد بر آورده و گفتم چنین اشکها جاری نشد از غیبتت قلبها نشکسته در این غربتت دل به دنیابسته ایم ای وای ما جان به میزی داده ایم ای وای ما ره به تاریکی گزیدیم از خطا نور تو گم کرده ایم ای ناخدا روزها در صف اول بوده ایم شب که شداز خیمه بیرون رفته ایم عهدمان را هم دروغین بسته ایم چونکه ما با دشمنان پیوسته ایم کافران بت کرده ایم از ترس جان رد بشد در امتحان این درسمان مال دنیا را چه بد دل بسته ایم این چنین ما بال و پر بشکسته ایم........................ و حکایت همچنان باقی است. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شایدهرچی دویدی درجا زدن بوده هرچی رفتی به جایی نرسیدن بوده امامن! تا ابدکه نمی خواهم پشت این چراغِ قرمزبمانم روزی چراغِ زندگیم سبزمی شود وپرنده یِ زندانی من آزادمی شود یروزی به سمت آفتاب می روم آهسته که نه باشتاب می روم دشمن راساکت می کنم خودم را به دنیا ثابت می کنم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
: ماییم مسافـران سرگردانت بی‌حوصله‌ از مسیر بی‌پایانت در پیچ و خمت به‌جز خطر خیری نیست! ای عشق! کجاست دوربرگردانت؟! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای آنکه رُخت داشت به خورشید شباهت شب آمد و مَه خیره بر آن صورت ماهت با شاخه گلی که از سر تجریش گرفتم با شوق تماشا شدن از چشم سیاهت من آمدم آنجا که تو گفتی و نبودی ماندم دو سه ساعت‌نگران‌چشم به راهت من ماندم و دنیای غم بی تو شکستن رفتی نفسم...دست خدا پشت و پناهت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر شاخه‌های قسمت آهسته زد جوانه چشم انتظاری من، هر روز دانه دانه اشکم گلاب گونه از گونه ام چکیدو بر راه تو نشستم دلتنگ و عاجزانه بی تو بهار در من یخ زد به بانگ سرما زد باد بر امیدم با خشم تازیانه از وحشت زمستان بر تو پناه بردم ای شاخسار مهرت بر جانم آشیانه این جمعه هم گذشت و از تو خبر نیامد تنها تویی برای این اشکها بهانه... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بیقرارت میشوم صبرو قرارم میشوی بسترافتادم کنون فصل بهارم میشوی در پی دلداری تو هستیم از دست رفت ای تمام هستیم دارو ندارم میشوی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نشسته ام رو به پنجره تا ببارد عابری از جنس روشنایی در روزی که نامش جمعه است... و آدم هایش با چشم های خیس با دردِ انتظار تمنا می کنند باران را از بیکرانه ی‌آسمان... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
امروز هم مثل دیروز برنامه ها دارم اما یه کم فرق کرده,اولا عصر از خونه زدم بیرون ودنبال چادر مشکی ازاین پاساژ به اون پاساژ روان شدم,کلی وقتم را گرفت ,اخه هرچی لباس آزاد وعریان خوشگله ,فراوونه اما به چادر که میرسیم,پدر ادم درمیاد تا یه جادرفروشی پیدا کنیم. یه چادرگرفتم,نه ازاون مدل که بی بی معصومه میپوشید ,یه مدل که فروشندهه نیکفت ,مدل دانشجویی هست,گرفتم تا بپوشم واستتارم کامل بشه,که اگه زمانی خواستم پیاده بابا راتعقیب کنم,نتونه بشناسدم,اخه بابا اصلا به مغزشم خطور نمیکنه که من چادر بپوشم. هنوز یک ساعت به اذان مغرب مونده بود که بابا اماده شد بره بیرون.... باخودم گفتم:واه چرا اینقد زود؟!! سریع مانتو وروسری پوشیدم وچادرم راگذاشتم داخل کیفم وبابا که درهال رابست اومدم پایین. مامان باتعجب نگاهم کرد وگفت:عه یک ساعت نیست از بیرون اومدی,دوباره کجا؟؟ من:مامان گیر نده,یه جا قراردارم دیگه... مامان:کارت ندارم که,یه بوسه ازم گرفت وگفت:مواظب خودت باش,زود برگرد. خدا خدا میکردم بابا زیاد دپر نشده باشه,خوبیش این بود که ماشینم را جلوی خونه پارک کرده بودم واین یعنی یه پله از بابا جلوترم. بابا سرکوچه بود که استارت زدم.... داشتم دنبالش میرفتم که متوجه شدم,طرف کارخونه نمیره,اول رفت درمیوه فروشی چندتا صندوق میوه گرفت,بعد یک جعبه شیرینی وبعدش هم رستوران وغذای بسته بندی!!! از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم,یعنی اینا برا کیه؟ اخه این بار نه کت وشلوارش راعوض کرد ونه ماشینش را...واخ یعنی بابا سه تا زن داره ؟؟خخخحح از تصورخودم خندم گرفت ومثل سایه به تعقیبم ادامه دادم. عه این که مسیرخونه ی بی بی معصومه است,از وقتی بی بی معصومه فوت کرده,عمورضا که از اسارت ازاد شده بود واز ناحیه ی دوپا معلول شده بود,بازن ودوتا دختر خوشگلش ساکن خونه ی بی بی بودن,اخ دلم لک زده برای دیدنشون,کاش همراه بابا بودم میرفتم اونجا....دلم برا حیاط باصفاش اون درخت انار واون گلهای رز ومحمدیش تنگ شده.... امشب هم تیرم به,سنگ خورد,اما غمم نیست اخه احتمال صددرصد فرداشب دیگه بابا خونه ی خانم کوچکه میره دیگه.... دست از پا درازتر برگشتم خونه ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
امروز پنج شنبه است واز درس ومدرسه خبری نیست وراحت میتونم کارهام راچک کنم وبرنامه ی دقیقی بچینم تا بتوانم حق السکوتم را از,بابا بگیرم واینجور جواز رفتن به دوو مجارستان را بدست میارم. اگر امشب نتونم کاری کنم ,ناچارم رویای سفربه مجارستان را از ذهنم پاک کنم. همه چی راچک کردم وبه مامان هم گفتم که امشب میرم پیش یکی از دوستام واخر شب برمیگردم ومامان هم چون از تربیت کردن خودش مطمینه وبه من اعتماد کامل داره,راحت اجازه خروج را صادرمیکند. گوشی اماده,چادر هم داخل کیف ,یک دو سه بله اینم صدای خداحافظی بابا.... تا درهال بسته شد,کیفم رابرداشتم وبدووو حرکت کردم,مامان داخل اتاقش بود ,از همون توهال صدا زدم خدااااحافظ مامی.... سایه به سایه بابا رفتم,اول مسجد ....بله حالا هم مسیر کارخانه را درپیش گرفته,امشب دیگه مطمینم به هدفم میرسم. دقیقا دوباره تعویض لباس,تعویض ماشین .... خندم گرفته بود ,مطمینم اگه مامان ,بابا احمد رابااین قیافه ولباسها خصوصا اون کلاه بامزه اش میدید حتما فکر میکرد ,یک دستفروشه یا نون خشکی هست,نه حاج احمد نادری کارخانه دار معروف خخخخخ پیکان بار با یه اتاق محفظه دار روش,حرکت کرد ومنم به دنبالش.... عه ,اینبار یه راه دیگه بود ,مطمینم نه اون راه شب اول بود ونه خونه بی بی معصومه....یعنی چی؟؟ واای یعنی بابا......سه تا زن؟!! ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی🤲 از تو تمنا دارم امشب قلبهای دوستان و عزیزانم را ازعشق بِ خود و مخلوقاتت لبریز فرمایی و بِ آنها اندیشه‌ای پاک، دلی نورانی‌ ✨ و تنی سالم عطا فرمایی🤲 آمیـــن یا رَبَّ‌العالَمین 🙏 شبتون غرق در آرامش خــدایی. بِه امـیـد فردایی بهتر، وطلـوع آرزوهـاتـون... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‎🌓🌓🌓🌓 شبتون‌‌بخیر 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky