دو رُباعی به مُناسبتِ سالروزِ میلادِحضرتِ امام مُحمّدِباقر (ع) 🌹
________________________________
چون آینه حرفِ حق تلاوت می کرد
از عِلم و حدیثِ حق روایت می کرد
آن بحرِ علوم و ساقیِ نور و صفا
ترویجِ حقیقت و فقاهت می کرد
_________________________________
از جنسِ ستاره بود و مِثلِ باران
سرچشمۀ نورِناب و عِلْم و عِرفان
در عهد و زمانِ پنجمین اخترِ حق
بشکُفت علوم و شُد شکوفا قرآن
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
#سالروزِولادتِحضرتِاماممُحمّدِباقرعلیه #السّلاممُبارکباد.
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رجب آمد💐
رجب،ماهیکه درآنرحمتآمد
به روزِ اَولَش،باقر خوش آمد
شکافنده بهعلمو نورِعیناست
پدرسجاد و او،اِبنالحسیناست
بُوَد ،بنتِ حسن هم مادرِ او
که فرزندِحسینو همحسناو
ز علم و دانشَش،بهرِسعادت
بگیری بهرهای،راهی به عزت
به دشتکربلا شاهد بهغمها
روایت کرده از ظلمو ستمها
توسل کن بهباقر پنجمین نور
دراین ماهِرجب،تاغم شود دور
#فاطمه_کاظمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
4_6028218845997569986.mp3
2.41M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #حسین_طاهری
🎼 #شبآرزوها
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی از دیده ولی کی رود از خاطر دل
روی پُر مهر تو در عصر فراموشی ها...
#سعیدی_تنها
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و دعای منِ آشفتــه
همین است درین شب، خدا
( دور بگردان ز همه
درد و بلا را شب و روز )
🤲🌹
#بداههـــیوسفـــدفتری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تقدیم به...
شهید عشق و ایمان حاج قاسم
یگانه مرد میدان حاج قاسم
وطن را مثل مادر پاس میداشت
سپهسالار ایران حاج قاسم
#شهیدحاج_قاسمسلیمانی
اگر چه بر تنش رگبار میخورد
به عشقِ مردم غزه نمی مرد
گلوی سرخ اسماعیلی اش را
شبانه سمت قربانگاه میبرد
#شهید_اسماعیل_هنیّه
در قدس شریف یار و خادم بودی
در معرکه نیروی مقاوم بودی
همواره تمام افتخارات این بود
همرزمِ شهید«حاج قاسم »بودی
#شهید_ابوالمهدی_المهندس
برای هر ستونی پایه بودی
برای دوستانت «سایه »بودی
شهادت را چه زیبا نوش کردی
که با حزبِ خدا همسایه بودی!
#شهید_عمادمغنیه
#مشهوربهمردسایه
سرتیپ ِسپاه پاسداران بودی
از جمله مدافعان ایران بودی
تندیس شهادتت مبارک باشد
موسی صفتی، «نیلفروشان» بودی!
#شهید_عباسنیلفروشان
با نهضت کفر در نبردی سیّد
دلگرمی سینه های سردی سیّد
اسنادِ شهادتت به ما ثابت کرد
در جبههی حق همیشه مردی سیّد
#شهیدسیدعباسموسوی
هرچند که عالم بشود تیره و تار
یک روز دوباره میرسد فصل بهار
چشمانِ حماس تا ابد بیدار است
با رهبری شهید یحیی سِنوار
#شهیدیحییسنوار
سلام بر همهی چشمهای بارانی
سلام بر همهی اشکهای پنهانی
سلام بر رام الله، قدس، غزه، رفح
سلام بر صفی الدین شهید لبنانی
#شهیدسیدهاشمصفیالدین
بانوی نجیب و خوب ایرانی بود
دانشجوی علوم انسانی بود
در باغ ِجوانان وطن گشت شهید
در جبههی قاسم سلیمانی بود
#شهیدفائزهرحیمی
#به_قلم✍
#صفیه_قومنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سرو سربلند
ای سرو سربلند، تنت را تبر زدند
صبح علی الطلوع جراید خبر زدند
خون می چکید از صفحات جریده ها
سردار سرو قامت ما را که سر زدند
خونت فرات را به تلاطم کشیده است
ناباوران، حدیث قضا و قدر زدند
دستی که بود بر سر طفلان بریده شد
بر قلب بی قرار یتیمان شرر زدند
با کشتنت قوائد عالم دوگانه شد
یک تبصره به نام حقوق بشر زدند
از حنجری که تیغ جنایت بریده بود
دریادلان نقاره ی فتح و ظفر زدند
دست بریده ی تو چه فتح الفتوح کرد
بر لاله زار سرخ شهادت که در زدند
یک انفجار و باقی قصه مشخص است
آمد خبر، گروه تو را در سفر زدند
با شوکران تلخ تمدن به کام خلق
گویا سری دوباره به عهد قجر زدند
خون تو را معامله کردند ناکسان
وقتی دم از مذاکره با اهل شر زدند
بر تربتت نوشته که سرباز عشق بود
زانو، به احترام تو اهل هنر زدند
#مجتبی_کشوری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
#لقمه_حلال
#قسمتسیام:
خودمان رابهشون رساندیم و پدرم با زبان سلیس انگلیسی باهاشون صحبت کرد وخودش رامعرفی نمود,یکدفعه یک جوان موبوروچشم ابی از داخل گروه بیرون امد دستش رابه طرف پدرم دراز کرد وگفت:من دانیل هستم از انگلیس....
عه این دانیل با عکسش خیلی فرق داشت ,انگار توعکسش بچه تر نشان میداد ,منم لبخندی,زدم و کمرم رابه نشانه ی احترام کمی خم کردم وخودم رامعرفی کردم وبعد اونهایی که اومده بودند یکی یکی اسمشان راگفتند,از همه جا اومده بودند,از انگلیس,فرانسه,المان,امریکا,روسیه,ارمنستان,اندونزی خلاصه ازهرجایی بودند
بابا روبه جمع کرد وموکبی را کنار جاده نشان داد تا اومدن بقیه ,اینها برن استراحت کنند.....
بالاخره ساعت ۹شب به وقت عراق,همه ی انهایی که ازگروه مابودند وخودشان را به موقع رسانده بودند ,بعداز صرف شام ,اماده ی حرکت شدیم.
جمعا سی وپنج نفربودیم ,بابا برای احتیاط به چندنفر سپردکه فرداهم با شال سفید کنارجاده بیاستند تااگر احیانا کسی,از گروه امد ,به طرف ما راهنماییش کنند, بابا برای هر کس یک نقشه تدارک دیده بود که در ان نقاطی مشخص شده بود برای استراحت وموکب اصلی هم که فردا شب باید همه خودمان رابه ان میرساندیم با نقطه ی,قرمز مشخص شده بود,چون باتوجه به,شلوغی مسیر ,احتمال جدا شدن ما از هم خیلی,زیاد بود,اما باتدابیری که پدرم اندیشیده بود,میتوانستیم همدیگر رابه راحتی پیدا کنیم.
پدرم شب رابرای حرکت مناسب تر میدید چون جمعیت روان تر وهوا هم خنک تربود وبرای پیاده روی مناسب تر...
پدرم ,پیشانی بند یاحسین به پیشانی بست وبرای من هم یک پیشانی بند (یازینب)بست,یک پرچم سیاه یااباعبدالله به کوله ی من بست ویکی هم به کوله ی خودش که ناگاه دیدم دانیل به طرفمان میاید...
دانیل:ببخشید اقا غلام حسین ,اینها چی هست به سرتان؟اون پرچم چی چی,هست؟
بابا لبخندی,زد وگفت:اینها نشانه ی شرکت کنندگان در همایش است,پوشیدنش مجبوری نیست,دلی هست ,یعنی باید دلت بخواهد...
دانیل اشاره ای به خودش وبه جمیع گروه کرد وگفت:من هم دلم میخواهد,انها هم دلشان میخواهد نشانه داشته باشند وبه این ترتیب کاروان همایش ما با نشانه ی ارادت به حسین ع برجبینشان به حرکت افتاد.
#ادامهدارد ....🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky