فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسیدی تا نشان ما دهی آن قبر پنهان را
بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد
تبسم میکند ناخواسته...در قلب زائرها
مگر صحن تو اصلاً میگذارد درد و غم باشد؟
📆 ۲۳ ربیعالاول، سالروز ورود پر خیر
و برکت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم
#بی_بی_جان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سال روز ورود حضرت معصومه ( س )
خاک رهت را با نگاه اشک می بوسم
شرمنده ام بانو که خود ناپاک و منحوسم
جایی دگر اینگونه آرامش ندارم من
در بارگاه تو قرین با ذات قدوسم
اینجا فضای جلوه ی تعلیم و تقدیس است
اینجا فقط با جلوه ی آیینه مانوسم
اینجا بزرگان جهان را میتوانم یافت
در گوشه گوشه از حرم با اشک محسوسم
قم پایتخت دوم عشق است بعد از طوس
اما من اول شهروند قم، سپس طوسم
سردم شده خورشید آیا نور می پاشی
در حلقه ی برف گنه بدجور محبوسم
برفی که قلبم را خنک کرد از هوس بازی
با انجماد خودپرستی کرد مانوسم
بانو وجود تو لبالب از تب یاهوست
من هم بدون عشق تو سوگند می پوسم
ردی به جا بگذاری از صد نور بر چشمم
تا درگهت را با نگاه اشک می بوسم
#حسین_جعفری
✅️ عضو کانال
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کجاست جای رسیدن
و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن...
#سهراب_سپهری
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
افسانههای عاشقی میریزد
از انگشت تو
در قابِ چشمانت رخِ
مجنون و لیلا دیدهام
#حمیدرضا_آب_روان
✅️ عضو کانال
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌷 داستان 🌷
پسرک برای مخارج تحصیلش،دستفروشی میکرد وازشدت فقر کمکم داشت به فکر ترک تحصیل میافتادتااینکه دراثر کار نیک دختری دوباره برادامه تحصیل مصمم شد
روزی خیلی گرسنه بود(وتنهایکسکه ۱۰ سنتی داشت) رفت درب خانهای را زد تا ازصاحب آن کمیغذا بگیرد
دخترجوانی در را بازکرد
پسرک بادیدن دختردستپاچه شد و بهجای غذا، گفت:کمی آب به من بده
دخترکهمتوجه گرسنگی پسرک شده بود بهجای آب، یکلیوانبزرگ شیر آورد
پسرک پرسید:چقدر بپردازم؟
دختر:پدرم یادم داده برای کار نیک پولی نگیرم
پسرک:بینهایت سپاسگزارم
سالها بعد،دخترجوان بهشدت بیمارشد
پزشکان محلی ازدرمانش عاجزبودند لذا اورا برای ادامه درمان به بیمارستان مجهزی درشهر فرستادند
دکترهوارد اتوود کلی امریکایی برای معانیه آمد وگفت:چقدرچهرهاش آشناست؟
وقتی بهدکتر گفتنداورا از فلانشهرآوردهاند؛ باکمی دقت، اورا شناخت ودستورداد تابهبودی کامل ازاومراقبت کنندوصورتحساب را نزداو ببرند
زیرصورتحساب چیزی نوشت و آنرا در پاکتی گذاشت
یک نسخه ازصورتحساب را برای امور مالی و یک نسخه را برای زن بردند
زن دید زیرآن نوشته شده:
بهای این.صورتحساب قبلاً بایک لیوان شیر بزرگ پرداخت شده است..
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا🙏
به حق خوبی و بزرگیت
به حق انصاف و حقانیتت
به حق مهربانی و عشقت
بهترین ها را در این شب زیبا
برای همه دوستان و عزیرانم
مقدر بفرما … آمین🤲
🌓🌓🌓🌓
شبتون آروم ودلنشین
🌓🌓🌓🌓
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
برندگان
برندگان لطفا شماره کارت بانکی با عدد انگلیسی و ذکر نام صاحب کارت به مدیر کانال ارسال نمایند
🍂🍃امروزتـون بخیرو نیکی
🍃🍂حال دلتون خوب خوب
🍂🍃رزق و روزی تـون زیـاد
🍃🍂تـن وجـانتـون سلامت و
🍂🍃زندگیتون غرق درخوشبختی باشه
🍂🍃صبح طلایی رنگتان زیبـا و دلپذیر
🌞🌞🌞🌞🌞
سلام صبحتون زیبا
🌞🌞🌞🌞🌞
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
باید زِ من آموخت ره و رسمِ اسیری
عمریست که در دامم و صیاد ندارم
#کلیم_کاشانی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فصل لبخند انار آمده
پاییز شده
خاطر از خاطره ی مهر تو
لبریز شده
#مهدی_ملک
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در من کسی
آهسته
می گرید...
#هوشنگ_ابتهاج
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شعر گفتن بعدِ بغض و گریه میچسبد! ولی
حالمان را عطر یارِ رفته بهتر میکند...
#مریم_قهرمانلو
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
Ahmad Solo - ChapP - 320 - musicsweb.ir.mp3
8.15M
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 احمد _ سلو
🎼 عشقت هنوز چپه سینمهِ
دلم میخواهد
فردا تمام خیابان را قدم بزنم
و به هر کسی که میرسم
بدهم شاخهای از تنهایی خویش...
#حمیدرضا_آب_روان
✅️ عضو کانال
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
.
به چه میارزد عشق...
به یڪی دل ڪه چه آرام شکست
هیچ نڪَفت...
به دو تا چشم ڪه نڪَاهش همه تر
هیچ نڪَفت...
یا به صــد خاطره
ڪز یاد تو مانده است به جا...
من ندانم تو بڪَو،
به چه میارزد عشق...!
#فریدونمشیری
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اي مؤذن بعد اتمام اذانت جانِ من
اندکـي هم با همان سوز و نوا از آن بگو!
#هاتف_حضرتی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شیشه ای یافتم و گوهر خود گم ڪردم
وای بر من! گله از یار به مردم ڪردم
دست او سفره اڪرام و عطا بود ولی
من گدایی که شب جمعه خود گم ڪردم
او به امید نجات از قفسم آمد و من
باز در دل هوس خوردن گندم ڪردم
بین عقلانیت و عشق تزاحم شده بود
عقل را راندم و با جهل تفاهم ڪردم
اشڪ می ریخت ولی سنگ تر از سنگ ؛دلم
من ندانسته بر این اشڪ تبسم ڪردم
چشم سجاده به من بود و فراخوان اذان
پشت بر قبله به اغیار تڪلم ڪردم
"عاشقی شیوه رندان بلاڪش باشد"
دردم این است ڪه من "نازتنعم" ڪردم
به زمین خوردم و سنگے به سرم یاد آورد
وقت تنگ است...به آن خاڪ تیمم ڪردم
عاقبت نوبت دلدادگے ام مے آید
این خیالے ست که صد بار تجسم ڪردم
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
✅️ عضو کانال
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل پاییز، بهار شعرا نام گرفت
شاعر از باده رنگین غزل جام گرفت
در پریشانی ما شعر به فریاد رسید
غزل از زخم دلم باز دو صد کام گرفت
#مهدی_ملک
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصهای با تو شد آغاز که پایان نگرفت
#فاضل_نظری
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌷داستان🌷
ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه.
من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند.
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر برح نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد!
همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که:
نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.😔😔
عشق بورزیم ومهربان باشیم
ناگهان چه زود دیر می شود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خـدایـا🙏
🪐دراین دریای پرتلاطم روزگار
✨بـا نگـاه مهـربانت
🪐دلگرممان کـن
✨بـه فـردایی بهتـر
🪐شبتون پراز آرامش
✨و نگـاه خـداونـد
🪐هر کجا کـه هستین
✨همراهتان باشـد
🌓🌓🌓🌓
شبتون درآغوش اَمن خدا
🌓🌓🌓🌓
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســلام
امیدوارم به حـق🌸
رسول مهربانی
پشت وکنارتون🌸
هیچوقت خالی نشه
پشت سرتون همیشه
دعای خیر والدین🌸
و درکنارتون نگاه و
حضور گرم خداوند باشه
روزتون پراز استجابت دعا🌸
🌞🌞🌞🌞🌞
سلام صبحتون زیبا
🌞🌞🌞🌞🌞
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky