همه رفتند ولی باز چرا ما ماندیم؟!
از صفای حرم و صحن و سرا جا ماندیم
زائران کوله به دست از پی هم میرفتند...
به خدا مسئله از ماست؛ اگر ما ماندیم
کربلا ساحل دریای حسین است ولی
حیف شد! ما همه در حسرت دریا ماندیم!
پسری مثل من و هر که در اینجا مانده
با خودش گفت چرا این همه ماها ماندیم؟!
یک نگاهی به کف کوله خالی انداخت...
زود فهمید چرا یکه و تنها ماندیم
حسرتی هست اگر بر دل ما باور کن
همه از کاهلی ماست که اینجا ماندیم
همهی آنچه که گفتم شده بُغضی که خدا
همه رفتند ولی باز چرا ما ماندیم؟!
#محسن_علیخانی
#آیینی
#اربعین
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خواب دیدم...
تا خورشید قد کشیده ام و دستهایم بوی استجابت گرفته.
خواب دیدم...
قلبم آرام و بی دغدغه است "من فضل ربّی"
خواب دیدم رود اشکی که از چشمانم جاری است،
روسیاهیم را با خود می برد
خواب دیدم...
باران می اید و تند و بی محابا
سیل می شود
و
تمام منیت های مرا در هم می شکند.
خواب دیدم...
صدای اذان می آید،
تمام قد قامت بستم به قدقامت دوست
قدم کشیدم به بلندای خورشید و میوه استجابت را از شاخه های نیاز چیدم.
خواب دیدم...
که تمام دغدغه هایم را به آغوش پرمهری سپردم و آرامش صله گرفتم.
در به رویم گشوده شد
از "باب الرحمه" وارد شدم، خسته بودم
کسی از جنس نور آغوش به رویم گشوده بود.
سر بر روی دامن پر مهرش گذاشتم و به اندازه ی تمام تنهاییم اشک ریختم.
وقتی بیدار شدم کامم شیرین بود و از همه جا بوی گلاب به مشام میرسید
باران میبارید...
"الهی هب لی کمال انقطاع الیک"
#مهتاب_بهشتی
#آیینی
التماس دعا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
امام صادق ما را شبانه میبردند
به زور نیزه و با تازیانه میبردند
به دستهای نحیفش طناب میبستند
عزیز فاطمه را آمرانه میبردند
ز دشمنان علی انتظار خیلی نیست
که پیر سلسله را وحشیانه میبردند...
عبا به دوش ندارد امام ما، ای کاش!
میان کوچه و شب، مخفیانه میبردند
مگر گناه امامم بجز سیادت بود؟!
چگونه لشکریان بیبهانه میبردند؟!
غلام خانه نشست و به گریه با خود گفت:
مرا به جای امامم چرا نمیبردند؟!
تمام برکت خانه صفای صحبت اوست
صفا و برکت ما را ز خانه میبردند...
تمام زمزمهام در رثای او این است:
«امام صادق ما را شبانه میبردند...»
#آیینی
#امام_صادق_علیه_السلام
#محسن_علیخانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تا در میان واژهها پیچید عطر قصهات
دق کرد حتی مثنوی از ماجرای غصه ات
هر سال تا گل میکند یاس کبود باغچه
روشن به یادت میشود شمعی به روی طاقچه
شرح تو ای بی باغبان، پیچیده از نو در جهان
خم شد نهال قامتت از محنت نامردمان
ای چشمهی چشم تو تر، از ماجرای تلخ سر
عمه سفارش میکند، گریه نکن جان پدر
ای نوگل درد آشنا، از روضهی اصغربگو
یاس کبود کربلا، از شاه بی لشکر بگو
از قاسم و پیکار او از لحظهی دیدار او
از یک بغل مردانگی، وقتی اجل شد یار او
چون خواهران مهربان از حضرت اکبر بخوان
از وقت میدان رفتنش،وقتی که شد پرپر بخوان
کو مشک و کو عباس تو، کو معدن احساس تو
خون در دل من میکند آن اشک چون الماس تو
جای عزیز فاطمه در مجلس اغیار نیست
اصلا چرا از کودکان، با حضرت تو یار نیست؟
طاقت ندارد عمهات شیرین زبانی کن ز نو
پا در میانی کن اجل، جان رقیه، جان تو
#مهتاب_بهشتی
#آیینی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
التماس چشم هایم، جاده را تر میکند
بارش احساس، جانم را معطر میکند
درد بی درمان دوری، غنچهی صبر مرا
چون خزانی در مسیر عشق پرپر میکند
جوهر اشکم زبان وا کرده و درد مرا
مثل شعر محتشم هفتاد دفتر میکند
راه توبه گم شده یا اینکه حال توبه نیست
رنج دوری را، گناه من مقدّر میکند
"بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا"
عاقبت این شوق جانم را کبوتر میکند
#مهتاب_بهشتی
#آیینی
#جا_ماندهام_حوصلهی_شرح_قصه_نیست
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky