eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر...] 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا بیت های روشن و شعله ورم را باد برد با همین نیمه همین معمولی ساده بساز دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند درد و دل کردن برایِ تو حضوری بهتر است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک روز از این کویر برمی گردم یک روز اگر چه دیر بر می گردم ای ماه ، مرا ببخش اگر منتظری دندان به جگر بگیر بر می گردم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی‌ بهشت‌ عَزوجل‌ اختراع‌ شد حَوا‌ که‌ لب‌ گشود‌ ‌غزل‌ اختراع‌ شد درچشم‌ های‌ خسته‌ی‌ مردی‌ نگاه‌ کرد‌ نزدیک‌ ظهر‌ بود‌ بغل‌ اختراع‌ شد آهی‌ کشید‌ وآه‌ دلش‌ رفت‌ ورفت‌ و‌ رفت... تا‌ هاله‌ ای‌ به‌ دور‌ زُحل‌ اختراع‌ شد حَوا‌ بلوچ‌ بود‌ ولی‌ در خلیج‌ فارس‌ رقصید‌ ودر حجاز‌ هُبل‌ اختراع‌ شد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شانه ات را دیر آوردے سرم را باد برد خشت خشت و آجر آجر ، پیکرم را باد برد من بلوطی پیر بودم پاے یک کوه بلند نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد از غزل هایم فقط خاکسترے مانده به جا بیت هاے روشن و شعله ورم را باد برد با همین نیمه ، همین معمولی ساده بساز دیر کردی نیمه‌ے عاشقترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد..! خوانش‌ ... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
قضاوت می‌کند تاریخ بین خان دِه با من که از من شعر می‌ماند و از او باغ گردویش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رَنجورم و با تاب و توانی که ندارم! دلتنگِ توأم ای تو همانی که ندارم...! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
يك سينه حرف هست، ولي نقطه‌چين بس است خاتون دل و دمــــــــــاغ ندارم.... همين بس است   يك روز زخــــــــــــم خوردم يك عمر سوختم كو شوكران؟ كه زندگي اينچنين بس است   عشق آمده‌ست عقل بـــــرو جاي ديگري يك پادشاه حاكم يك سرزمين بس است   مورم، سياوشانه به آتش نكش مــــــرا يك ذره آفتاب و كمي ذره‌بين بس است   ظرف بلـــــــــور! روي لبت خنده‌اي بپاش نذري نديده را دو خط دارچين بس است   ما را بــــــه تازيـــانـــــه نـوازش نكن عـــزيـــــز كه سوز زخم كهنه‌ي افسار و زين بس است   از این به بعد عزيز شما باش و شانه‌هات ما را بــــــراي گريه سر آستين بس است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرچه خلوت گرچه خسته گرچه بی سو و سراغ خواب‌هایی در قفس دیدیم با تعبیر باغ از‌ اناری‌ حال‌ دل‌ پرسیدم‌ امشب‌ گفت:‌ خون‌ لاله‌ را‌ گفتم‌ :خبر‌ تازه‌ چه‌ داری؟ گفت:‌ داغ ما‌ برادرهایمان‌ را‌ دفن‌ ‌ کردیم‌ ای‌ ‌ دریغ‌ ... زیر‌ حجم‌ سایه‌ ی‌ سنگین‌ کاجی‌ از کلاغ‌ عطسه‌ های‌ عافیت‌ را‌ ارج‌ ننهادیم‌ پس... بوسه‌ ی افطارمان‌‌ افتاد‌ به‌ وقت‌ ‌‌ فراغ‌ می رود‌ این‌ روزها‌ ‌ گل‌ می دهد‌ لبخندها‌ باز‌ بوی‌ زلف‌ یار‌ی می‌ خزد‌ زیر دماغ‌ آرزو؛‌ گرمی‌ فزای‌ جمع‌ یاران‌ بودن‌ است‌ چه‌ تفاوت‌ گرمی‌ وصلیم‌ ،یا‌ نفت‌ چراغ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
973.3K
ای دلبری ات دلهره ی حضرت آدم / پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم پلکی بزن .. از پلک تو الهام بگیرم / تا کاسه ی تنبور و سه تاری بتراشم هر ماه ته چاه نشد حضرت یوسف / هر باکره ای هم نشود حضرت مریم گاهی غزلم ،گم شدن رخش بهانه ست / تهمینه شود همدم تنهایی رستم تهمینه شود بستر لالایی سهراب / تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم تهمینه ی من ،ترس من این است نباشد / باب دلت این رستم بی رخش پر از غم این رستم معمولی ساده که غریب است / حتی وسط ایل خودش ،در وطنش‌ بم ناچاری از این فاصله هایی که زیادند / دلگیرم از این مردن تدریجی کم کم هرجا بروم شهر پر از چاه و شغاد است / بگذار بمانم که فدای تو بگردم من نارون صاعقه خورده ،تو گل سرخ / تو سبز بمان ، من به درک ،من به جهنم                                            خوانش... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی! دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی! صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبی وزیدی بر لب ایوان و، ایوان شد چه ایوانی! نبودی بغض کردم‌ حرف ها را خودخوری کردم دلم ارگ است و ارگ از خشت‌ ویران شد، چه ویرانی! گوزنی پیر بر مهمان سرای خانه ی خانی به لطف سرپُری تک لول مهمان شد، چه مهمانی! یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تو یکی در تنگی آغوش زندان شد، چه زندانی! هلا ای پایتخت پیر، تای دسته دارت کو؟ بگیرد دست من را آه، "طهران" شد چه "تهرانی" پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصری بماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانی من از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بوده برو "گرد آفریدم" فصل پایان شد، چه پایانی... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با همین نیمه همین معمولیِ ساده بساز دیر کردی نیمه‌ی عاشق‌ترم را باد برد ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرچه خلوت گرچه خسته گرچه بی سو و سراغ خواب‌هایی در قفس دیدیم با تعبیر باغ از‌ اناری‌ حال‌ دل‌ پرسیدم‌ امشب‌ گفت:‌ خون‌ لاله‌ را‌ گفتم‌ :خبر‌ تازه‌ چه‌ داری؟ گفت:‌ داغ ما‌ برادرهایمان‌ را‌ دفن‌ ‌ کردیم‌ ای‌ ‌ دریغ‌ ... زیر‌ حجم‌ سایه‌ ی‌ سنگین‌ کاجی‌ از کلاغ‌ عطسه‌ های‌ عافیت‌ را‌ ارج‌ ننهادیم‌ پس... بوسه‌ ی افطارمان‌‌ افتاد‌ به‌ وقت‌ ‌‌ فراغ‌ می رود‌ این‌ روزها‌ ‌ گل‌ می دهد‌ لبخندها‌ باز‌ بوی‌ زلف‌ یار‌ی می‌ خزد‌ زیر دماغ‌ آرزو؛‌ گرمی‌ فزای‌ جمع‌ یاران‌ بودن‌ است‌ چه‌ تفاوت‌ گرمی‌ وصلیم‌ ،یا‌ نفت‌ چراغ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
رفته هنوز هم نفسم جا نیامده ست عشق کنار وصل به ماها نیامده ست معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده ست صد بار وعده کرد که فردا ببینمش  صد سال پیر گشتم و فردا نیامده ست یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم  یکبار هم برای تماشا نیامده ست ای مرگ جام زهر بیاور که خسته ایم امشب طبیب ما به مداوا نیامده ست دلخوش به آنم از سر خاکم گذر کند گیرم برای فاتحه ی ما نیامده ست 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفت و غزلم چشم‌به‌راهش نگران شد دلشورهٔ ما بود، دل‌آرام جهان شد در اول آسایشمان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادنمان بود، خزان شد زخمی به گِل کهنهٔ ما کاشت خداوند اینجا که رسیدیم همان زخم، دهان شد آنگاه همان زخم، همان کور‌هٔ کوچک شد قلهٔ یک آه، مسیر فوران شد با ما که نمک‌گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه‌ها کرد و چنان شد ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیم یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر رفت و همهٔ دلخوشی‌ام یک چمدان شد با هر که نوشتیم چه‌ها کرد به ما گفت مصداق همان «وای به حال دگران» شد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای دلبریت دلهره ی حضرت آدم پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم تا کاسه ی تنبور و سه تاری بتراشم هر ماه ته چا نشد حضرت یوسف هر باکره ای هم نشود حضرت مریم گاهی غزلم!گم شدن رخش بهانست تهمینه شود همدم تنهایی رستم تهمینه شود بستر لالایی سهراب تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم تهمینه ی من ترس من این است نباشد باب دلت این رستم بی رخش پر از غم این رستم معمولیه ساده که غریب است حتی وسط ایل خودش در وطنش:بم ناچاری ازین فاصله هایی که زیادند ناچاری ازین مردن تدریجی کم کم هرجا بروم شهر پر از چاه وشغاد است بگذار بمانم که فدای تو بگردم من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ تو سبز بمان من به درک من به جهنم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از دست من و قافیه هایم گله مند است ماهی که دچارش غزلم بند به بند است مو فندقی ِچشم سیاهی که لبانش مرموزترین عامل بیماری قند است سیب است که از دامنه ی رود می آید؟ یا نه... گل سربسته به موهای کمند است؟ زیبایی مواج پس پلک بنفشش دلچسب تر از اطلسی و شاهپسند است خانم به خدا بم، بم سوزان کویری با دامن گلدار شما، عین هلند است دی ماه رسیده ست و من زخمی و سردم لبخند بزن خنده ی تو گرم کننده است از ما گِله کم کن که بپاشیم غزل را پیش قدم پاشنه هایی که بلند است ‌‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفت‌وغزلم چشم‌به‌راهش‌نگران شد دلشوره‌ ی‌ ما‌ بوددلارام‌ جهان‌ شد... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و من که رهگذری از تبار بارانم هنوز فرق تو را با خودم نمی دانم تو هفت چلچله کوچی بهار تازه ی من من شکسته اسیر چهل زمستانم تبر بگیر و برآشوب و تن به تن بشکن مرا که شاخه ای از یک درخت عریانم شبی بهشت خدا را به خاطر آوردم به اسم سیب رسیدم شکست دندانم همان شبی که لبانت شراب می خوردند دو سنگواره ی انسان میان فنجانم ترانه سایه ندارد؟ترانه بی برگ است؟ به خاطر تو از این پس درخت می خوانم سپند و کندر و آتش چه قابلی دارد؟ بیا بیا که برایت غزل بسوزانم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است: دلبرت وقتی کنارت نيست کوری بهتر است نامه هايم چشمهايت را اذيت می کند درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات ؟..... يا تو سرت بر شانه ام؟ فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است ....؟ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چوپان شده تا شاعر ذاتی شده باشد آواره   آن  ماه  دهاتی  شده  باشد چوپان شده در جنگل بادام بچرخد تا مست چهل چشم هراتی شده باشد شاید اثر جنگل بادام و کمی بغض منجر به غزلواره آتی شده باشد سخت است ولی میگذرم از نفسی که جز با با نفس گرم  توقاطی شده باشد از بین ده انگشت یکی قسمتش این نیست در لیقه موهات دواتی شده باشد تو...چایی...بی قند...ویک عالمه زنبور شاید لب فنجان شکلاتی شده باشد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از درد ترک خورده واز زخم کبودیم کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم او می‌رود و هر وجبش لاله و نسرین ماسنگ تر از سنگ همانیم که بودیم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با من برنو به دوش یاغیِ مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنها تر از ستارخان بی سپاه  موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه  هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن آدم ست و سیب خوردن آدم  ست و اشتباه سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند "دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"   💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
556.9K
شانه­ات را دیر آوردی، سرم را باد برد خشت خشت و آجر آجر، پیکرم را باد برد من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا بیت­های روشن و شعله ورم را باد برد با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز دیر کردی نیمة عاشق ترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم، عمرم گذشت وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد خوانش ‌🎙 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky