eitaa logo
کلبه ی شُعَرا
2.7هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
36 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
سر بریده که از دیر سر در آوردی چرا چگونه چه شد،قصه‌ات معما شد تورا گرفت در آغوش نیمه شب راهب به دور روی تو میگشت تا مسیحا شد گرفت گریه‌اش از حال و روز تو، وقتی شنید گریه کن روضه‌ی تو زهرا شد چقدر بوسه به زخم تو زد ولی با اشک جراحت سر و پیشانی ات مداوا شد ولی چه فایده با چوب خیزران یزید دوباره زخم لب و گونه و سرت وا شد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بوی عطری عجیب می آید نیمه شب بوی سیب می آید چه معطر شده ست دیر و فضا به به از این شمیم روح افزا آسمان وه چه روشن ست امشب بخت همراه با منست امشب وقتِ آنست تا کنم آغاز با خداوندگار راز و نیاز لیک این بانگ و شور و ولوله چیست خنده و قاه قاه و هلهله چیست سر چو از دیر خود برون آورد موج اندوه در دلش حس کرد دید خونین سری بریده به نی در قفایش سران پی در پی گفت راهب به خود که وا عجبا نور می‌بارد از زمین به سما ؟ شنوم از لبش به بانگ فصیح صوت داود یا نوای مسیح؟ مات و مبهوت ، محوِ سر، گشته همچو عشاق گشته سرگشته سوی سر شد ز دیر خود بیرون چون نظر کرد بر سر پرخون دید سر را به نزد قوم شرور که نشستند گرد سر مغرور دید بر گرد سر بساط شراب عده‌ای را بدید مست و خراب گفت ای قوم پست این سر کیست اینهمه قاه قاه و هلهله چیست گفت خولی نحس بد آیین صاحب سر خروج کرده ز دین صاحب این سری که بر نیزه ست دان عموی دلاورش حمزه ست صاحب این سری که در بر ماست سبط پاکیزه ی پیمبر ماست گفت سبطی اگر مسیحا داشت بر روی چشمهای ما جا داشت چقدر رذل و پست و نامردید که بر او اینهمه جفا کردید کرد راضی چو قوم کافر را به امانت گرفت آن سر را تا برَد راسِ پاکِ دَرهَم را داد او ده هزار دِرهم را همرهش داشت با دلی غمبار سر خونین و پُر ز گرد و غبار تشت سیمین نموده آماده سر نهاده به روی سجاده ظرف آب و گلاب آورد و عنبر و مشک ناب آورد و گیسوانش چو شستشو می‌کرد با سر پاک گفتگو می‌کرد دلربا سر، بگو تو یحیایی مصطفایی و یا مسیحایی از چه رو این سرت جدا کردند و سپس روی نیزه جا کردند خشک لب از چه بودی ای مظلوم از چه شد نامرتب این حلقوم این سران چیستند بر سرِ نی سربداران نیزه پی در پی این زن و کودکانِ در تب و تاب از چه بستند دستشان به طناب آن بزرگ و امیر قافله کیست آن اسیر به بند سلسله کیست لب گشا بسمه تعالی سر راز بگشای ای مسیحا سر ناگهان آن لبان به صوت ملیح گفت من روح داده ام به مسیح صد مسیحاست از دمم زنده اهل عالم به درگه ام بنده من حسین هستم و شه دینم نوه ی خاتم النبیینم پسر شاه لافتی ام من دُرِ شهوار هل اتی ام من بر مشامت چو بوی سیب آمد حس نمودی ز ره غریب آمد ؟ با لب تشنه سر بریده شدم بر روی خاکها کشیده شدم هر چه را داشتیم غارت شد سهم ناموسمان اسارت شد قبل از این صورتم درون‌ تنور سوخته و محاسنم شد بور این سران یاوران من بودند یار ناموس و کودکان بودند سیدی که اسیر بیداد است پسر من امام سجاد است گفت با شاه دین چنین راهب پسرِ زاده ی ابو طالب راهبی بوده ام و نصرانی کیش من را نما مسلمانی اشک می‌ریخت در برِ آن سر که شفیع ام شو در صف محشر پس بفرمود شاه دین آنگاه گو به لب لااله الا الله شو مشرف تو دین سرمد را و شهادت بده محمد را داشت بر لب شهادتینش را همره ذکر یا حسینش را بیشتر محو روی جانان شد با نگاهی به سر مسلمان شد تا سحر گاه سر در آنجا بود صبحدم سر به روی نی جا بود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky