من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم
از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم
عقل می خواست که بعد از تو جوان باشم وشاد
من ولی ّبا غم عشق تو زمین گیر شدم
بعد تو شاد ترین رخت تنم مشکی شد
طعنه ها خوردم وپیش همه تحقیر شدم
کاش می کُشت مرا عشق تو اینبار اما
من اسیرم که چنین تابع تقدیر شدم
عشق برگشت انا الحق زند امّا بی تو
دید در حنجره اش بغض گلو گیر شدم
تا شدم رود تو هم صخره شدی در راهم
بی صدا ماندم وبا درد تو تبخیر شدم
#زهرا_سلیم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از ✍بغضِ قلم🥀
من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم
از تظاهر به جوان بودنِ خود سیر شدم...
عقل میخواست کهبعد از تو جوان باشم و شاد
من ولی با غمِ عشقِ تو زمینگیر شدم...
بعد تو شاد ترین رختِ تنم مشکی شد
طعنهها خوردم و پیش همه تحقیر شدم...
کاش میکُشت مرا عشقِ تو اینبار اما
من اسیرم که چنین تابعِ تقدیر شدم...
عشق برگشت، انا الحق زند امّا بی تو
دید در حنجرهاش بغضِ گلوگیر شدم...
تا شدم رود تو هم صخره شدی در راهم
بی صدا ماندم و با دردِ تو تبخیر شدم...
#زهرا_سلیم