eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش آمدی برادر من قرص آفتاب بر جان خسته این لاله ها بتاب قرآن بخوان صدای تو آرامش دلم آنگاه روی این نی بی انتها بخواب 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آمدی سازه دست و پا کردی قطعه قطعه مرا سوا کردی خانه ات را بدون آجر و گِل روی زخم دلم بنا کردی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آسمان گم شده در چشم ترت، من به قربان سرت خون گرفته همه ی دور و برت، من به قربان سرت بامن خسته کمی حرف بزن، که بریده‌ست سرت؟ که شکسته است چنین بال و پرت؟ من به قربان سرت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درد و غم و اشک باهم آمیخته‌اند سرها که به آغوش غم آویخته‌اند آن قافله که اسیر غربت بودند از روی کجاوه بر زمین ریخته اند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دنیا و عرش و فرش مهمان حسن باشد مهتاب چون شمعی به ایوان حسن باشد گنبد ندارد نه ضریح و صحن و ایوانی مشتی کبوتر روی دامان حسن باشد مظلوم تر از او تمام اهل او گرچه آل عبا هم جزء ارکان حسن باشد در قلب هرشیعه چو گنبد دارد از خضرا یعنی که عالم سبز از خوان حسن باشد بر روی عرشُ تکیه داده کرسی اش بالاست حالا زمین هم پای بوسان حسن باشد هرحاجتی داری بخواهش بیشتر از پیش‌ عالم سراسر تحت فرمان حسن باشد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
روی بالش مانده اشک و ردپای غربتم خانه را آشفته کرده های های غربتم باز امشب دردهایم را شبیه قصه ها مادرانه گفته‌ام با لای لای غربتم تو همین‌جایی، تپش‌های دل شوریده ام می شود تکرار پشت انزوای غربتم کاش باد از پشت پرچین اتاقم می رساند تا به گوش قاصدک هایت صدای غربتم تکیه گاه من! کجای شهر منزل کرده ای؟ تا به دیوارت زنم من شانه‌های غربتم در میان غصه خوابم می بَرد، هرچند که باز رویای منی در ما ورای غربتم ای طبیب درد عالم، آه سوزانم ببین نسخه‌ای تجویز فرما بر شفای غربتم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ز خون مرده ی در زیر پوست فهمیدم چرا به صورت یاسی کبود می گویند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در زیر آسمان و در این بیکرانه‌ها روی زمین پهن و شلوغی خانه‌ها... در لابه‌لای مردم شهری که مرده‌اند در های‌وهوی خویش‌و سکوت رسانه‌ها... تنها نشسته‌ام به امید نگاه تو دل بسته‌ام به ناله‌ی باد و ترانه‌ها... جان دلم بگو به کجا کرده‌ای سفر؟ لب باز کن بگو سخن از محرمانه‌ها... گاهی بیا به خواب گدایت بیا که من دل خوش نموده‌ام به شکوه اعانه‌ها... می‌آیی و بهار به این باغ می‌رسد سر می‌زند به خار دل ما جوانه‌ها... یک روز می‌رسی ز تکاپوی جاده‌ها ای تک‌سوار قصه‌ی عشق و زمانه‌ها... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صحبت از نفحه گل تا به میان می آید نام او گوشه لب عطر فشان می آید تا بگویند محمد ز سر شوق و ادب بی تامل صلواتی به زبان می آید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بهـار رفت و گلستـان  شده خزان بی تو کشیده دست و دل از کار، باغبان بی تو گرفته ظلـم و سیـاهی زمین دنیا را نمانده رنگ به رخسار آسمان بی تو احـاطـه کرده سـوالات بی جـواب مـرا چقدر سخت شده فصل امتحان بی تو بدون تـو چـه کنـم ای نگـار بی همتـا نخواه زنده بمانم، که همچنان بی تو ببین کـه عــشـق چـه دنـیـای مبهمی دارد ببین که مضحکه‌ام دست این و آن بی تو دلیــل گـرمی محـراب ، نــور عـالـمـتــاب بیا که سرد و غریب است جمکران بی تو 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
جان جهان، فدای دو چشمان فاطمه عالم نشسته گوشه‌ی دامان فاطمه احمد، علی، حسین و حسن، عترت کرم هستند پای سفره احسان فاطمه دست محبتش برای نوازش همیشگی‌ست ما را نوشته بی سرو سامان فاطمه باید سفر کنی و ببینی که عشق چیست امضای کربلاست به فرمان فاطمه بعدش سری بزن به نجف زائر علی لذت ببر میان شبستان فاطمه چشمان سر ببند و به دل دیده باز کن عالم دخیل موی پریشان فاطمه 🟩‌ عضوکانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به روی صفحه‌ی خالی شب سیاه کشید مرا ستاره تورا هم شبیه ماه کشید اگرچه روشن و زیبا تو را تداعی کرد برای آن شب تاریک، اشک و آه کشید نبود کاش چنین صحنه ای مقابلمان چه تلخ راند قلم را چه بی‌پناه کشید کشید یاس کبودی میان شعله غم برای غنچه همراش قتلگاه کشید کمی میانه صفحه کشید چشمانی وکودکان پریشان بی‌گناه کشید سکوت کرد غریبی که مرد میدان بود برای درد دلش نیز قعرچاه کشید صدای هق هق نقاش درفضا پیچید دگر نه تشت کشید و نه خیمه‌گاه کشید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky