گلبرگ‌های غیرت گلدانمان چه شد؟ محصول عشق و میوۀ ایمانمان چه شد؟ سنگ است یا دل است در این سینه‌های سرد؟ آن شعله‌های سرکش سوزانمان چه شد؟ از چلچراغ روشن قرآن که بگذریم در شام ظلم، سوسوی وجدانمان چه شد؟ تا کی به دردهای فلسطین فقط نگاه؟ مرهم کجاست؟ نسخۀ درمانمان چه شد؟ رام کسی نمی‌شود این گرگ، غیر مرگ پیش یهود خنجر برّانمان چه شد؟ داغ هنیه، غصۀ سنوار کم نبود پس انتقام خون عزیزانمان چه شد؟ #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

با خودت این عقاب زخمی را کاش می‌شد به آسمان ببری این تن تنگ خسته از خود را به ملاقات بی‌کران ببری در دلم یک نیاز مبهم بود پرسش جان من جواب نداشت لاف مستی زیاد زد دنیا حیف در ساغرش شراب نداشت کیْ لباس وجود پوشیدم؟ هیچ چیز از عدم به یادم نیست خویشتن را نمی‌شناسم که! پشت چشمان رازناکم کیست؟ من و ذرات خاک فامیلیم من و اجزاء آسمان خویشیم در طوافیم دور یکدیگر ما مسلمان‌تبار و هم‌کیشیم در دل خاک آسمان جاری است از چه دلتنگ آسمان شده‌ام؟ همه الله اکبر است جهان غرق این عشق بی‌کران شده‌ام #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

ساز درد است آوای غزه زهر مرگ است صهبای غزه نیست دیگر در آیینه پیدا خنده‌های فریبای غزه مرگ و خون و غم و زجر و غربت غیر این چیست دنیای غزه؟ شعر و حرف و بیانیه تا کی؟ نیست اینها مداوای غزه در مسیر حیات فلسطین جان فدا کرد یحیای غزه کودکش تشنۀ قرص نانی است نان نیاورد بابای غزه خشک و زرد است امروز اما سبز سبز است فردای غزه #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

مرا از یاد بردی شادی روز و شبم! کم‌کم مرا از یاد بردی تا در آغوشم بگیرد غم تو رفتی تا ببلعد تور صیادان غزالت را مرا سهم اجل کردی، نه من! حتی غزل را هم تو حتی حق گلدان‌های سبز خانه را خوردی نمی‌خندند بعد از رفتنت یاس و رز و مریم ببین دیگر نمی‌لرزد دلم با لرزۀ عشقی! تلاش پتک عشقت ساخت از من خانه‌ای محکم اگرچه سرد شد یاد تو در فنجان قلب من ولی در کافۀ جانم نشسته غصه‌‌ای مبهم پس از تو دل به من دادند ایلی مهربان اما کسی مثل تو دیگر با دل تنگم نشد محرم کنارت غصه‌ها هم رنگ دیگر داشتند؛ آن‌قدر که از مرداب غم هم شادمانی صید می‌کردم #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

از واژه‌های مست تو انگور می‌بارد از خط‌به‌خط مصحفت طنبور می‌بارد راه کلیم‌الله بودن دائما باز است از ذره‌های خاک حتی طور می‌بارد دست کسی کوتاه از دامان مهرت نیست لطف تو هم بر دیو هم بر حور می‌بارد آخر تمام آهوان را صید خواهی کرد از دست‌های مهربانت تور می‌بارد دیشب دمی ماه خیالت را بغل کردم دارد هنوز از دست‌وبالم نور می‌بارد #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

♡ مدهوش کردی مریم پیراهنم را دیوانه کردی یاس‌های دامنم را عطر تو در عمق وجودم رخنه کرده تسخیر کرده سایه‌ات روح و تنم را غرق سرورم می‌کند رؤیای رویت دیگر نخواهد دید دنیا شیونم را می‌خواهم از یادت بدوزم زندگی را چشمم اگر تار است، نخ کن سوزنم را من که به‌ روی ماه‌ها سد بسته بودم خورشید من! پیشت شکستم جوشنم را شب را برای با تو بودن دوست دارم نذر تو کردم صبح‌های روشنم را جز مأمن آغوشت ای زیبا! وطن نیست من هم نمی‌خواهم به غیر از میهنم را☆ ☆و تَرُدَّنی اِلی وطنی... یا حبیبَ مَن تَحَبَّبَ اِلیک #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻 گنجشک من! رها بکن این آشیانه را این آسمان مرتفع بی‌کرانه را اینجا برای شور و شرِ پر، بزرگ نیست در هم بریز قالب محدود لانه را از میله‌های تنگ قفس خیر دیده‌ای؟ هی بوسه می‌زنی درِ این استوانه را آماده باش، حال که آماده کرده است- هر میله‌ای برای پرت تازیانه را عمرت گذشت و فرصت پرواز هم پرید داری هنوز همّ و غم آب و دانه را! وقتش نشد که بگذری از مرز آسمان؟ وقتش نشد که خرد کنی سقف خانه را؟ هرگز نگو که عاقبت پر، شکستن است کم‌کم بگیر از دل ترسو بهانه را باید پرید و رفت و به این خانه برنگشت تکرار کن درون خودت این ترانه را گنجشک جان! عزیزکم از عاشقی نترس از عشق‌ها ولی بگزین جاودانه را #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

شب را به سوی ماه درخشان نمی‌کشم بر بوم صبح مهر فروزان نمی‌کشم با برگ‌های زرد ندارم هراس مرگ آنم که انتظار بهاران نمی‌کشم بر صورت گرفته و غمگین خاطرات دیگر نقاب چهرۀ خندان نمی‌کشم آزرده از رفاقت و انس و محبتم این سرمه را نیار، به مژگان نمی‌کشم آغوش را به روی عطش باز می‌کنم از ابر عشق، منت باران نمی‌کشم #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

در فصل کوچ عشق، چرا رو به غم کنم؟ اصلا چرا به جان عزیزم ستم کنم؟ در سایۀ خیال تو لبخند می‌زنم تا بغض را سوار قطار عدم کنم نخلی است دل که ریخته‌ام جان به پای آن این نخل را چرا به هوای تو خم کنم؟ رفتی تو از کنار و نرفتی تو از خیال باید از این خیالِ پرآشوب کم کنم باید به خویش حق بدهم در گناه عشق تا کی دل فریفته را متهم کنم؟ داغ است در سرم اثر چای سرد عشق من می‌روم دوباره کمی چای دم کنم #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

هر قبله را به غیر تو از یاد می‌برم خود را به‌سوی مسجد الحاد می‌برم حتی اگر عدم شده باشی درون دل عشق تو را به‌جانب ایجاد می‌برم خاموش می‌کنم فوران سکوت را حلقوم را به محفل فریاد می‌برم این آهوی رهاشده در دام خویش را دنبال صیدکردن صیاد می‌برم هرقدر غصه می‌خورم از جام این و آن با چایی خیال تو از یاد می‌برم #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

نیامدی تو ماه من! شبی به میهمانی‌ام نیامدی که هرز شد، گیاه هم‌زبانی‌ام صدای بال‌های تو گرفته گوش شهر را سری نزد کبوترت به جان آسمانی‌ام بهار کرد مهر تو تمام هست‌ونیست را نگاه کن بهار من به صورت خزانی‌ام مگرکه دست لطف تو، جوان کند دل مرا نمانده هیچ غنچه‌ای به شاخۀ جوانی‌ام تو را ببین که از کرم عنایتی نمی‌کنی مرا ببین که بازهم اسیر خوش‌گمانی‌ام تو مصحفی نشد برایت آیه‌ای بیاورم کتاب شعر می‌شوم، خدا کند بخوانی‌ام بیا نگاهم کن مهربانم! #زینب_نجفی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky