کی روا باشد که گردد عاشقِ غمخوار، خوار!؟
در رهِ عشقِ تو اندر کوچه و بازار، زار...
در جهان عیشی ندارم بیرخت ای دوست، دوست
جز تو در عالم نخواهم ای بتِ عیّار، یار...
از دهانت کار گشته بر منِ دلتنگ، تنگ
با لبِ لعلِ تو دارد این دل افگار، کار...
هر چه میخواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز
گر دهی یک بوسهام زان لعلِ شکّربار، بار...
ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز، ریز
تا به مستی بر زنم در رشتهٔ زنار، نار...
مطربا! بزمِ سماعاست و بزن بر چنگ، چنگ
چشمِ خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار...
ای صبوحی شعرِ تو آرد به هر مدهوش، هوش
خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار...
#شاطر_عباس_صبوحی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky