eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی که جان از جسم مشتاقت جدا شد از آسمان، باران نصیب چشم ما شد حجم قفس آواز بلبل را نفهمید، شکر خدا، از بند این زندان رها شد ما مانده ایم و داغ یاران صمیمی بیچاره دل، از نو به این غم مبتلا شد درد اسیری، روضه ای دیر آشنایی ست شاید شبی از پای ما هم، بند وا شد ما را شفاعت می‌کند آیا رفیقی ‌وقتی دعای دوستان مشگل گشا شد؟ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
باز هم دیشب خدا، شعری جدیدی را سرود این غزل، تقدیر یاران شهادت پیشه بود امتحان عاشقی بود و سرانجامی قشنگ محفل دلدادگی ها و نوای چنگ و عود پایکوبی‌های یاران بود اما، در بهشت همنوایی با شهیدان بود، از عمق وجود باز ابراهیم در آتش حماسه آفرید جلوه‌ی از عاشقی، در پرده‌ای از جنس دود روز تقسیم شهادت بود، ما را خط زدند سوختیم از رفتن یاران ولی جانا چه سود خواب بودیم و خدا گویا برای لحظه ای باز هم دروازه‌ی باغ شهادت را، گشود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من، روضه با چشمی پر از خون می‌نویسم اشکم ولی، از شور جیحون می‌نویسم لیلا اگر در دلبری همتا ندارد از عشقبازی‌های مجنون می‌نویسم من، روضه در سبک غزلها می‌نویسم با اشک خود از شور دریا می‌نویسم باید قلم دست مرا اینجا بگیرد از عشق دارم با الفبا می‌نویسم سخت است از ققنوس نقاشی کشیدن یا عاشقی را در میان شعله دیدن اما قسم بر حرمت دلهای عاشق اینگونه رفتنن هاست، معنای رسیدن 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شب، ماه را گم کرده، از تشویش بی‌خواب است از وحشت کوچ پرستو،شهر بی‌تاب است بر سجده گاه چشم هامان اشک می‌بارد بی اعتبار چتر، دنیا غرق در آب است پروانه دارد در میان شعله می‌سوزد حتی نگاه شمع هم، درگیر گرداب است گویا تپشهای دلم با ناله‌ی جغدان امشب همه از یک ردیف و ساز و مضراب است آیینه‌ها را روی دوش باد می‌بینم شیرین کجایی باز هم فرهاد می‌بینم وقتی خدا تنها دلیل، جان نثاری شد شیرین گمانم جلوه ای از پرده داری شد حالا دلیل این همه دلشوره معلوم است جا ماندم و از نو، خدا در را به رویم بست دارم برای غربت خود شعر می‌گویم دارم مدد از حضرت خورشید می‌جویم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
حسرت و دلواپسی از شمع چشمانم چکید بیقراری کرد وقتی ماه را آنجا ندید می‌شد از دلتنگی این جمله‌ها آتش گرفت آری آن شب باز هم پشت صنوبرها خمید دست قسمت بر در و دیوار شهر سینه ام پرچم حسرت به سرتا پای تقدیرم کشید جان من از داغ این هجران به خاکستر نشست کفتری از بام دنیا تا خود مشهد پرید آری، آری در همان شب سید مظلوم ما خواب زیبای شهادت را به چشم خویش دید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky