عشق گاهی اتفاقی حلقه بر در میزند
هر کجا که عشق باشد، شعر هم سر میزند
واژههایت را صدا کن، دفترت را باز کن
عشق بیتاب است و دارد شعر پرپر میزند
نامههایم را برایت میفرستم، دختری
از حسادت سنگ بر بال کبوتر میزند
ابرها مشتی پر جا مانده از پرواز توست
آسمان در چشمهای آبیات پر میزند
شاعری پشت در است و التماست میکند
قافیه در دست او دارد به هر در میزند
با کدامین ساز تو دلشورهها را سر کنم
گریه دارم، شانههایت ساز دیگر میزند
با نوازش، تار مویم را به چنگ آورده است
زخمهها را پنجهات چندین برابر میزند
گوش کن، شاید صدای در زدن را بشنوی
شاعری پشت در است و حلقه بر در میزند
#علی_اصغر_شیری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
می شوم دیوانه دیوانه وقتی نیستی
قبله را گم می کنم در خانه وقتی نیستی
#علی_اصغر_شیری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تا آمدم گلایه کنم از زمانهات
دیدم که سر گذاشتهام روی شانهات
دیدم که اشک حلقه زده در نگاه تو
دیدم که بغض خیمه زده کنج خانهات
گلهای سرخ روسریات شعله میکشد
از داغ اشک ریختن بیبهانهات
دلواپس عروسک خود، در دل اتاق
پیچیده است زمزمهی مادرانهات
آوازهای بومی شبهای کولیان
گل کرده است روی لبم با ترانهات
گفتم: دوباره با غزلی تازه آمدم
گفتی: فدای دغدغهی شاعرانهات
تا آمدم گلایه کنم از تو، از خودم
دیدم که سر گذاشتهام روی شانهات
#علی_اصغر_شیری
#روز_مادر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky