ما، بی خبر از درد هم، یک عمر سر کردیم
یک عمر، تنها از کنار هم گذر کردیم
شب بالشی از ابر باران زا به ما دادند
با خنده های سرسری،آن را سحرکردیم
فرش محبت، لاکی از خون دل ما شد
گلهای آن را، ما به اشک دیده تر کردیم
بیگانه از احساس هم، هر روز ما طی شد
ما صورت خود را، به سیلی معتبر کردیم
ای کاش جای این همه تفریق، ما بودیم
ما قصههای عشق را، زیر و زبر کردیم
#مهتاب_بهشتی
#غزل_اجتماعی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky