پرستوی مهاجر،مرد میدان
چه زیبا پر کشید از خاک ایران
شهادت نامه در تهران شد امضا
وطن شد لاله گون از خون مهمان
#فرزانه_قربانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#یاحسین
همسفر با موجهای بی قرار جادهام
من برای دل به دریایت زدن آمادهام
از همان روزی که راهت را نشانم دادهای
بی خیال جادههای پیش پا افتادهام
زخم و تاول کی حریف شوق و ذوقم میشود؟!
من به چشمم قول دیدار حرم را دادهام
عاشقانه مثل راهِ از نجف تا کربلا
میرسد روزی به تو این قلب صاف و سادهام
بارها بوسیده پای خستهام را در مسیر
جاده هم سرخوش شده با حس فوق العادهام
ناگهان عطر اجابت در قنوتم میوزد
در حرم وا میشود وقتی دلِ سجادهام...
#فرزانه_قربانی ☘️
#اربعین
#لینک_کانال_شعر_خانم_قربانی
https://eitaa.com/kotahyepayizrabayadbebakhshi
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شهیدان سرافرازت همیشه پای کارند
به روی سینه ات مثل مدال افتخارند
تو بی شک کشور آقای مظلومان، حسینی
که سرداران تو بی سر شدن را دوست دارند
به حیدر اقتدا کردند آری با دلی پاک
میان معرکه آنها که تیغ ذوالفقارند
همان ها که به شوق دیدن محبوب حتی
تن خود را میان جبهه ها جا می گذارند
شکوفا می شود از زخم هاشان باغ لاله
شهیدان با تن صد پاره سرمشق بهارند
بخواب آسوده در آغوش رویاها وطن جان
که غیرت های بیدار تو گرم کارزارند
#فرزانه_قربانی
#شهدای_امروز
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
حضرت زهرا (س)🥀
روزی علی در سنگر خود یار و یاور داشت
حالا ولی یاس کبودی کنج بستر داشت
خانه پر از امن یجیب عرشیان می شد
ام ابیها هر زمان که حال مضطر داشت
ای کاش با دستان مادر وا نمی شد در
وقتی که آتش کینه از آیات کوثر داشت
مسمارِ خونی دیده که آلاله پشت در
با شعله ی آتش نبردی نابرابر داشت
دستاس بی تاب و تنور سرد میدانند
این خانه قبل از ماجرای کوچه مادر داشت
انقدر از آیات کوثر بی خبر ماندند
تا عطر الرحمان تمام شهر را برداشت
حق داشت که پنهان نگه دارد مزارش را
از آن همه دشمن که در شهر پیمبر داشت
#فرزانه_قربانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
۱۱ آذر سالگرد شهادت میرزا کوچک خان جنگلی قهرمان ملی گیلان و ایران
#به_نام_نامی_تو_جنگل_ایستاده_هنوز
زلال و سر به زیر و بی ریا چون آبشاری
برای رد شدن از قلب جنگل بی قراری
تمام سروها صف می کشند از هیبت تو
همين که در خیال باغ ها پا میگذاری
سپیدار تنومندی و با آغوش سبزت
همیشه میزبان لانه ی گنجشک و ساری
چنان گل داده خون گرم تو در اوج سرما
که حتی برف هم فهمیده همزاد بهاری
چه دیدی از امام خود که با رگهای خونبار
میان قتلگاهت از غم او سوگواری
گشوده تیغ از راه گلویت بغض ها را
که درد بی کسی ها را کمی آسان بباری
چرا باید تفنگم را زمین بگذارم ای مرد
تو وقتی که همیشه روی اسب خود سواری
#فرزانه_قربانی
نقاشی هنر دست خواهرزاده ی عزیزم
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky