از فرط عشق تو همه جا پر شراره شد و این لباس بر تن عاشق قواره شد از بس شهید گشته دل پاک مردمان دیدم که کوچه کوچه جهان، یادواره شد #محمدجواد_جلالی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

از راه پر از سراب باید رفتن دلتنگ شراب ناب باید رفتن تا عشق برای تو لبی تر بکند لب تشنه و در عذاب باید رفتن ما نیز به مقصد نرسیدیم هنوز سر زنده و باشتاب باید رفتن این راه جنون است که تا آخر آن با جرعت و بی حساب باید رفتن از عقل به جایی نرسی در ره عشق با لذّت و آب و تاب باید رفتن آرامش ما در هوس وصل نماند با حسرت و اضطراب باید رفتن ایام جوانی ام به غفلت طی شد هر چند که در شباب باید رفتن از جمع گریزانم و با خویش رفیق در جامعه با نقاب باید رفتن! #محمدجواد_جلالی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

مادر بزرگم داغ دید و پر تحمّل بود انگار در ظرف گل سرخش تغزّل بود عطر دعایش حس و حالم‌را عوض می‌کرد ای کاش فقدانش در این دنیا تخیّل بود افسوس قدر روزهایش را ندانستم آرامشش شعر نویی پر از تحوّل بود از آسمان امشب نگاهی بر دل من کرد ذکر لبش هر شب مناجات و توسّل بود #محمدجواد_جلالی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

درون حلقه‌ی رندان همیشه بد نامم که در حقیقت هستی خویش در دامم به خانقاه اگر خرقه پوش می آیند منم که خرقه در آورده غرق احرامم ز کفر گفتن ما زاهدی مسلمان شد خوشا به خرقه دریدن خوشا به اسلامم مرا به دار زدند و جهان انا الحق گفت پر از حلاوت عشق است طعم اعدامم مرا به ساحل آرامش احتیاجی نیست که با سراب جنون هم همیشه آرامم #محمدجواد_جلالی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

شعرهایم کلیشه ای شده است شاعر منزوی دورانم من برای جنون سخن گفتم عاقلان را کسی نمی‌ دانم آخر شعرهای من تلخ است شعر هم در نهایتش قفس است خوش به حال کسی که شاعر نیست راه شاعر بدون پیش و پس است در زمان های سخت دلتنگی هیچ کس با دلم عیاق نبود آخرین مقصدم جدایی بود گرچه راهم به جز وفاق نبود دولت عقل من بسیجی بود گرچه با عشق لا ابالی شد جمله هایم جواب محکم بود جمله هایم ولی سوالی شد درد دارد که شاعری باشی که اگرچه سپید می‌گویی حال و روزت سیاه باشد و باز آخرش از امید می‌گویی #محمدجواد_جلالی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky