خدمتِ غم را زمانی ساده میانگاشتی
غصّه ی آیینه را از چهره اش برداشتی...
خونِ دل میخوردی از اندیشههای کاغذی
در عمل امّا خیالی غرقِ رویا داشتی...
سالها در بندِ دامِ خالِ مهرویی اسیر
بر لبِ مجنون سکوتی تلخ و تنها کاشتی...
باغِ غم آیینهای روشن دل و خندان نداشت
زندگی را مرغکی بی درد و غم پنداشتی...
نقد را آتش زدی دلخوش به عهدِ نسیهها
داغِ خود بر سینهی سیمینتنان بگذاشتی...
روزهای عمرِ خود را آتش از غفلت زدی
سالها اندوه و غم در قلبِ خود انباشتی...
آنقَدر خون خوردی از جامِ سیاهِ نحسِ بخت
تا که دست از شانههای آرزو برداشتی...
عاقلان از فهمِ میْ، اعجازِ ساقی عاجزند
خوب شد ایدل تو این دیوانگی را داشتی...
📓اندیشههای_کاغذی
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
ندارمشک یقینآن مونسو غمخوار میآید
و خورشید از پسِ تاریکیِ بسیار میآید...
همان آیینه آن مخلوقِ بیهمتای بیتکرار
همان شاهنشهِ فرزانه و غمخوار میآید...
بهباور میرسد آدم، گلستان میشود عالم
مسیحاز کوچه ی آدینه با سردار میآید...
یقیندارمکماکانآن مسیحادم بهعهدِ خویش
ز سمتِ کوچه باغِ آرزو پُر بار میآید...
یقین دارم کماکاناز پسِ ابرِ شبِ انکار
سپیده عاقبت از عشقْ برخوردار میآید...
زمانی میرسد مردی شبیهِ نور در باران
پس از باران کمانِ رنگِ بیتکرار میآید...
بده مژده دلا یارانِ بیدل را که میدانم
صفای میکده آن مژده ی ابرار میآید...
بهاری میرسد آری سپاهیاز نسیماز راه
و صاحب مطلعِ دیوانِ ایناشعار میآید...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✍حسن_کریمزاده
📓نور_در_باران
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
•🍃🌙🍀🧿❣🧿🍀🌙🍃•
من امشب صحبتی با ماه دارم
سری از گریهها در چاه دارم...
شکوهی از غم و لبخند و اشکم
بساطِ جمعهای با شاه دارم...
جدائی عالمی پر سوز و ساز است
کجا من طاقتِ این راه دارم...
ز هجرانش ، خدا داند ز غصّه
به پشتِ هر نفس صد آه دارم...
دلم آشوب ازین هجرست و سودا
به عشقی که به دل همراه دارم...
گنهکارم ! اماما کن شفاعت
امیدی که از این درگاه دارم...
مقامِ شاه، چون کوهی بزرگاست
به حیثالقصّه حکمِ کاه دارم...
اگرچه وصلِ او ایدل محالاست
من این را از خدا دلخواه دارم...
ندیم و مطرب و ساقی بهانه!
ندای... قـــربةً... لِلّٰه... دارم...
نهمستممن،نههوشیارم،چهحالاست
همه، از لطفِ عـشقِ شاه دارم...
سیه مستم ز فیضِ جـام و ساقی
سری مست و دلی آگـاه دارم...
تبِ شعرست و صبحِ جمعه و عشق
خوش این حالت کهمن گهگاه دارم...
به راهِ منتَظر چشمم به راهاست
عزیزی. نازنین.. در.. راه... دارم...
•🍃🌙🍀🧿❣🧿🍀🌙🍃•
✍حسن_کریمزاده
📓ندای_قربت
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هستیاگر هستم تورا، مستیاگر مستم تو را_
هستم خمارِ چشمِ تو، زنجیر و پا
بستم تو را...
محتاجِ جامی تازه ام، تا میْ کند
اندازه ام_
عاری شَوَم از خویشتن، مستی شود شیرازه ام...
آیینه ای آیینه ام، تسکینِ آهِ
سینه ام_
هستی تو با من تا ابد، گنجی تو در
گنجینه ام...
خاکِ مرا پیمانه کن، یادی از این
دیوانه کن_
تا خویش پروازم بده، این پیله را
پروانه کن...
در من بِدَم آواز کن، قفل از سکوتم
باز کن_
چرخی بزندر جانِ من، تا اوجِ من
پرواز کن...
از من گلویی تازهکن، این عشقرا
افسانهکن_
احساس را تکثیر کن، اینخانه را
گلخانه کن...
هستی، اگر با من بگو، حتّی اگر
دشمن بگو_
یاری اگر یارم تو را، من دوست
میدارم تو را..❤️
📓مندوست_میدارمتو_را❤️
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شُعَرا
در کوچههای انتظار
دل میبری با افتخار...
هم جان و هم جانانِ من
هم بردهای از من قرار...
هم دین و هم ایمانِ من،
هم روحِ سرگردانِ من...
هم عقلِ دوراندیش را،
هم قلبِ نافرمانِ من...
دلتنگم و سنگی چرا،
پای سفر لنگی چرا ؟
دیگر نمیخواهی مرا،
با خویش در جنگی چرا..؟
خوابی اگر بیدار شو،
مستی اگر هشیار شو...
رسواتر از مستی بیا،
آماده ی دیدار شو...
با باده و مینا بیا،
با غمزهای شیوا بیا...
دور از نگاهِ عاقلان،
دیوانه شو، شیدا بیا...
دل کندن و رفتن چرا،
با دوست بد کردن چرا..؟
جان میدهم سر میدهم ،
از غیر دل بردن چرا..؟
صیّادی و صیدم تو را،
کُشتیّ و فهمیدم تو را...
شیرینتر از جان دیدهای ؟
افزون از آن دیدم تو را..!!
شب تا سحر در دید باش،
فارغ ز هر تردید باش...
با من بمان ای آینه،
صبحِ مرا خورشید باش...
محبوبِ من، رویای من،
اندیشهی زیبای من...
دل را به دستت دادهام،
ای چشمِ تو دنیای من...
منظور ازین هستی تویی،
فرجامِ سرمستی تویی...
پنهان تویی، پیدا تویی،
استادِ تردستی تویی...
ایعشق ای زیبای من،
ای همدمِ شبهای من...
ای معجزِ دنیای من،
پیغمبرِ دانای من...
در نبضِ من برهان تویی،
در قلبِ من مهمان تویی...
زندانیام، در دارِ غم
شیرینیِ زندان تویی...
هم درد و هم درمانِ من،
سودای من، سامانِ من...
کی میدهی رخصت مرا،
آیینه ی خندانِ من...
ای عشق سِحرِ دادگار،
زخمِ عزیزت یادگار...
هرکس خریدارِ تو شد
آیینه شد، شد رستگار...
دادی به قلبم اقتدار،
بدنامیام شد اعتبار.!!
گرچه شکستی جام را
ای عشق باشی برقرار...
📓کوچههای_انتظار
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
حافظییا شمسِ ثانی، ایقلندر کیستی؟
در غزل، در مثنوی، حتّی رباعی بیستی...
نیمی از آیینه ای، آن نیمِ دیگر آفتاب
شهریاری، یا نظامی، یا که جامی کیستی.!؟
سحرِ عطّاری، شکوهِ مولوی، یا رودکی !
در تغـزّل شـک ندارم کــم از آنها نیـــستی...
دستِ دل تا میبری بر واژه نظمآید پدید
کیمیایی، ساحری، اکسیرِ نابی چیستی.!؟
واژهای از طبعِ تو باطل نمیآید برون
با رباعی میکشی قد با غزل همزیستی...
حاصلِ آغوشِ شعری با شرابِ نابِ رز
بیگمان در روحِ مستی تا ابد جاریستی...
رودیاز احساس داری با خودت، وه کاشکی
همجوارِ نبضِ من در جان و تن میزیستی...
روز خورشیدی، شبانگاهان کلامِ ماهتاب
از ازل مــست از جــمالِ جـامِ ربّانـیسـتی...
دارمامّید از گزندِ چشمِ بد باشی بهدور
ایکه در شعر و غزل بر قلّهها میایستی..🧿
شهر را آباد کرده رنگِ اشعارِ ترت
راست گفت آن پیرِ عقدا، کم توانا نیستی.!!!
✍حسن_کریمزاده
📓برادرانه_تجلیل
#بیرنگ #منتظر✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بیدوست چهشبها کهغریبانه نبودست
جز یادِ عزیزِ تو در این خانه نبوده است...
در هجر چنانیم که یعقوب نبوده است
در سـوز چـنانیم کـه پـروانه نبوده است...
بر دار ،! در این وادیِ منحوسِ دلآزار
منصور چو ما واله و دیوانه نبوده است...
دور از نظرِ بی بدلِ حضرتِ ساقی
آن گـونه خـرابیم کـه ویـرانه نبوده است...
با مرگ نشستیم در ایّامِ فراقش
ما را گــــذری بـــر درِ بیــگانه نبــوده است...
در مجلسِ زلفش به وفاداریِ چشمش
شبگریهی مارا نفسی شانه نبوده است...
ما در طلبِ شمعِ رخِ حضرتِ معشوق
آشـفته چنانیــم کـه پــروانه نبــوده است...
در مقتلِ چشمانِ چو جامش بهخداوند
مشتاق چو ما بنده بهپیمانه نبوده است...
آواره و سرگشتهی یک جرعه نگاهیم
رســواییِ ما قــصّه و افـسانه نبــوده است...
بد نامیِ ما هیچ! فلک کاش بدانند
ایـن مــرغِ گــرفتار پیِ دانه نبــوده است...
ما سوختگانِ غضبِ حضرتِ یاریم
ما را سـرِ مـویی غـمِ دنـیا نـه نبـوده است...
✍حسن_کریمزاده
📓حضرت_معشوق
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بیدوست چهشبها کهغریبانه نبودست
جز یادِ عزیزِ تو در این خانه نبوده است...
در هجر چنانیم که یعقوب نبوده است
در سـوز چـنانیم کـه پـروانه نبوده است...
بر دار ،! در این وادیِ منحوسِ دلآزار
منصور چو ما واله و دیوانه نبوده است...
دور از نظرِ بی بدلِ حضرتِ ساقی
آن گـونه خـرابیم کـه ویـرانه نبوده است...
با مرگ نشستیم در ایّامِ فراقش
ما را گــــذری بـــر درِ بیــگانه نبــوده است...
در مجلسِ زلفش به وفاداریِ چشمش
شبگریهی مارا نفسی شانه نبوده است...
ما در طلبِ شمعِ رخِ حضرتِ معشوق
آشـفته چنانیــم کـه پــروانه نبــوده است...
در مقتلِ چشمانِ چو جامش بهخداوند
مشتاق چو ما! باده بهپیمانه نبوده است...
آواره و سرگشتهی یک جرعه نگاهیم
رســواییِ ما قــصّه و افـسانه نبــوده است...
بد نامیِ ما هیچ! ولی کاش بدانند
ایـن مــرغِ گــرفتار پیِ دانه نبــوده است...
ماسوختگانِ غضبِ حضرتِ یاریم ما
راسـرِ مـویی غـمِ دنـیا نـه نبـوده است... ✍حسن_کریمزاده 📓حضرت_یار #منتظر ✓ 🟩 عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بگو ای مرگ از بختم، گره وا میکنی یا نه؟
مرا در قلبِ چون سنگش بگو جا میکنی یا نه..؟
وصالشرا بهجان میخواهم امّا تو، تو ای دنیا
بگو آیا قماری اینچنین را هم، مهیّا میکنی یا نه..؟
مناز آندم کهدل دادم، گذشتماز تمامِ خویش
تو ای سودای جان با دل، مدارا میکنی یا نه..؟
غزل پردازِ شیرینم، غزالِ دشتِ آغوشم
بگو با من! که امشب را ، تو فردا میکنی یا نه..؟
تو را جانِ غزلهامان،کمانابرو بگو با من
مرا از مهرِ دیدارت، شکوفا میکنی یا نه..؟
منو جانم تو و تیغت، بزنایدوست بسمالله
تهِ این قصّه را آیا، تو زیبا میکنی یا نه..؟
کشاندی با غمت پروانهرا در پیله بر آتش
مرا در خون و خاکستر تماشا میکنی یا نه..؟
📓خون_و_خاکستر
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بگذار به رسمِ ادب ای یار بمیرم
هرچند کمم پیشِ تو بسیار بمیرم...
بگذار در این ولولهی نحسِ توحّش
در گوشهی امنِ دلت ای یار بمیرم...
در بندمو دلدادهو دلبستهو ایکاش
پیشِ قد و بالای تو دلدار بمیرم...
تا خم نشده قامتِ من در هوسِ غیر
پیشِ نظرت واله و بیمار بمیرم...
وز غیر ندارم طلبِ چاره و انگار
تقدیر بر آنست که ناچار بمیرم...
بگذار چو گلدانِ لبِ پنجره هرشب
لبتشنه و در حسرتِ دیدار بمیرم...
در میکده و مسجد و در دیرِ خرابات
مشغول به عنوانِ پرستار بمیرم...
رندانِ جهان دل به دلِ آینه دادند
من نیز برآنم که گرفتار بمیرم...
بگذار که در تنگیِ دل محضِ تلافی
از شرمِ رخت زار و سزاوار بمیرم...
✍حسن_کریمزاده
📓رسم_ادب
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تا نور شدی مطلعِ آدینه شدی
معصومتر از چهرهیِ آئینه شدی...
مشتاق شدم دربهدرِ نور شوم
درقلبِ منای عشق نهادینه شدی...
✍ حسنکریمزاده
#منتظر✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سخت را میخواستم آسان کنم امّا نشد
اشک را میخواستم پنهان کنم امّا نشد...
بر لبم لبخند و آهی در دلم بود آتشین
خواستم آیینه را مهمان کنم امّا نشد...
هرکه گفتاز شادمانی بر غمم افزود و رفت
خواستم من هم لبی خندان کنم امّا نشد...
سالها خونگریه کردمدر فراقت روز و شب
درد را میخواستم درمان کنم امّا نشد...
در نبردی نابرابر با غم و زخمِ رقیب
کاخِ غم را خواستم ویران کنم امّا نشد...
عشق چونان آتشی بر خرمنِ محصولو من!
شعله را میخواستم پنهان کنم امّا نشد...
کم کشیدم از غمت بر من ببخشا خوبِ من
با غزل هم خواستم جبران کنم امّا نشد...
بارها بیزار از این نامردمانِ غم پرست
با اجل میخواستم پیمان کنم امّا نشد...
گفت استادم به من شعری هم از شادی بگو
هرچه کردم طاعتِ فرمان کنم امّا نشد...
شعر خواندم گریه کردم یکنفر پرسید، گفت؛
عاشقی ؟ میخواستم کتمان کنم امّا نشد...
✍حسن_کریمزاده
📓امّا_نشد
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky